یکی از خیابانهای معروف شهرری خیابان مدرس است که پیش از این به خیابان آرامگاه معروف بود.این خیابان، در یک قرن اخیر شاهد رویدادهای زیادی بوده است. رویدادهایی گاه شادی آفرین وگاه تأسف برانگیز. از جمله رویدادهای نامبارک برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله، ساخت آرامگاه رضاخان بود که بعدها و در جریان مبارزات انقلابی مردم ری، بنای آرامگاه تخریب شد.
وجود آرامگاه رضاخان در خیابان مدرس سبب شد تا این خیابان یکی از کانونهای مبارزات انقلابی مردم شود. البته خیابان مدرس مرکز فرهنگی و آموزشی هم بوده است بهطوری که نخستین ساختمان آموزش پرورش شهرری در این خیابان ساخته شد و همچنین ۲مدرسه دخترانه ابتدایی و متوسطه در دوران پهلوی درخیابان آرامگاه فعال بود. دبیرستان فخررازی در اواسط خیابان، نخستین دبیرستان دخترانه در شهرری بود. بیشتر فارغالتحصیلان این دبیرستان بعدها معلمهای دهه ۵۰ تا۶۰ شهر ری بودند. مکتب الهادی، یکی از پایگاههای روشنگری قبل از انقلاب بود که بسیاری از طلاب و مبارزان انقلابی در این مکان گرد هم میآمدند.خیابان مدرس و میدان مدرس در ضلع غربی حرم حضرت عبدالعظیم(ع) قراردارد. این خیابان یکی از کوتاهترین دسترسیها به باغچه طوطی و حیاط حرم است. قبل از انقلاب نام این خیابان به دلیل وجود آرامگاه رضاخان به همین نام شهره بود. آرامگاه توسط محسن فروغی ساخته شد، و ارتفاع آن ۲۵ متر بود و ۷متر کوتاهتر از ارتفاع گنبد ساخته شد. این ساختمان ۲طبقه محلی برای بازدید اهالی بود و در طبقه اول آن سنگ سیاهی قرار داشت که بالای آن تاج طلایی نصب شده بود. پیش از سال ۱۳۲۹ و قبل از اینکه جسد رضاخان از مصر به ایران و شهرری منتقل و در مقبره خانوادگی دفن شود این محدوده معروف بود به چاله «کوه گلی». چالهای که پر از آب و محلی برای بازی بچهها بود. قبل از سال۱۳۲۰ هیچ ساختمان اداری یا مسکونی در خیابان ساخته نشده بود.
البته این قسمت از تاریخ معاصر این خیابان را بیشتر کسانی مطلع هستند که در دهه اول یا دوم قرن حاضر به دنیا آمدهاند. مجتبی امینی متولد ۱۳۰۳ است. او میگوید: «پدرم چراغچی حرم بود و موظف بودم هر روز بعد از مدرسه به کمک او بروم، اما قبل از رفتن به حرم، با دوستانم برای بازی به چاله «کوه گلی» میرفتیم؛ نزدیک ظهر گلههای گوسفند و گاو از هاشمآباد و نفرآباد برای خوردن آب به این محدوده میآمدند و از این چاله آب میخوردند.» آب این چاله از زهکش زمینهای کشاورزی اطراف تأمین میشد. نزدیکترین محله به این محدوده محله سرتخت بود به همین دلیل بیشتر بچههای محله سرتخت در این محدوده بازی میکردند.
جشنهای ۲۵۰۰ساله و قرق کردن محله
خیابان آرامگاه بعد از ساخت آرامگاه نامش بیشتر شنیده میشد و معروف شده بود. در تکاپوی برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله، پهلوی دوم دستور داد این جشن هم در آرامگاه رضاخان برگزار شود. علی بیدگلی که از سال ۱۳۴۳ درخیابان آستانه سکونت دارد میگوید: «در مدت کوتاهی خیابان آرامگاه برای برگزاری جشن آماده شد. نیروهای شهرداری و نظامی به سرعت در محله پراکنده شدند و هر تیمی کار ویژهای را انجام میداد. از نزدیکی بیمارستان شهدای هفتمتیر امروز تا نزدیکی آرامگاه جوی آبی را به راه انداخته بودند که بهصورت آبشاری در جریان بود ۲طرف خیابان را با فرش قرمز پوشانده بودند. در بعضی محوطهها یکشبه چمن روییده بود و بعدها متوجه شدیم که آنها چمنهای مصنوعی بود که آن موقع به آنها چمن فرانسوی میگفتند. گارد ویژه شاهنشاهی در بیابانهای اطراف آموزش میدیدند و حتی بعضی از بزرگترها برای تماشا میرفتند. برای اینکه امنیت را در محله برقرار کنند به برخی از ساکنان اجازه حضور ندادند. محله را قرق کرده بودند و همه ساکنان محله باید شناسایی میشدند و افراد ناشناس اجازه عبور و مرور نداشتند.»علی اکبری یکی دیگر از ساکنان این خیابان که آن موقع در محله ولیآباد زندگی میکرده میگوید: «مردم آن زمان در فقر زندگی میکردند و دیدن این صحنهها برایشان جالب نبود؛ حتی به برخی از اهالی لباس فاخر و نو دادند تا بپوشند و به پیشواز آقایان بروند و از آنها استقبال کنند. همچنین الوارهایی را ۲طرف خیابان چیده بودند تا مهمانها بتوانند روی آن بنشینند.»
گارد ویژه در آرامگاه
درجریان مبارزات انقلابی، کوچهپسکوچههای شهر عرصه درگیری بین جوانان و ساواک بود. بعدها با همراهی ارتش، مبارزان صاحب اسلحه شدند. مبارزان مسلح انقلابی نخست به کلانتری شهرری مسلط شدند و سپس به سراغ آرامگاه رفتند، جایی که هنوز گاردیها آنجا مستقر بودند.»غلامحسین زرجام، پیرمرد ۷۰سالهای که از سال ۱۳۴۰ در خیابان مدرس زندگی میکند میگوید: «از شب قبل بیش از ۵۰ موتورسوار که همه از مبارزان انقلابی بودند در خانه اهالی پناه گرفتند و گارد ویژه شاهنشاهی تانکی را در نزدیکی آرامگاه مستقر کرده بود. آن روز بیش از ۳۲ کشته و شهید در خیابان آرامگاه روی زمین افتادند.»
زرجام همانطور که با عصایش به درخت توت تنومند و کهن سال در کنارخیابان اشاره میکند میگوید: «چند نفر از بچهها همینجا، پای این درخت سنگر گرفته بودند که با شلیک گارد شهید شدند. به دلیل وجود امکانات نظامی و سنگر گرفتن گاردیها داخل محوطه آرامگاه، نیروهای نظامی بر جوانهای انقلابی غلبه کرده بودند؛ تا اینکه فکری به ذهن بچهها رسید و همرا ه با ۲مسلسل خودشان را به حرم حضرت عبدالعظیم(ع) رساندند و در گلدسته حرم سنگر گرفتند و از همانجا گاردیها را به رگبار بستند. یادم میآید وقتی بچهها آرامگاه را گرفتند و وارد آن شدیم، سرباز جوانی در جوی آب روان وسط آرامگاه افتاده بود، گلوله خورده بود و هنوز جان داشت. تمام تلاشم را کردم که او را به بیمارستان برسانم که در راه بیمارستان جان داد. یکی از تانکها توسط افسران در طول خیابان راه افتاده بود که به دلیل برخورد با دیوار منازل مسکونی باعث خراب شدن دیوارها شد.»
خانهای با دیوارهای آجری
در میان ساختمانهای قدکشیده خیابان مدرس، خانه «آیتالله زمانی» با نمای آجری و قدیمی در بین دیگر خانههای نوساز درکوچه طراوت قرارگرفته است. خانهای که در همسایگی مکتب الهادی است. منزل آیتالله زمانی بیش از مکتب الهادی قدمت دارد. آیتالله زمانی از رهبران و مبارزان انقلابی است که اکنون پیشنماز مسجد سرتخت و مسئول حوزه علمیه خواهران در نزدیکی فروشگاه رفاه شهرری است.
علی بیدگلی از دوستان قدیمی آیتالله زمانی است. او که بیش از ۳۰ سال حسابدار حاج آقا زمانی بوده میگوید: «سال ۱۳۴۸ مکتب الهادی که محل تجمع طلاب و روحانیان بود در شهرری تأسیس شد. هر جمعه در این محل دعای ندبه خوانده میشد و اهالی محله برای شرکت در این مراسم میآمدند. در سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ جمعی از مبارزان روحانی مثل آیتالله بهشتی، هاشمی رفسنجانی و آقای قرائتی با هماهنگی آیتالله زمانی که در همسایگی مکتب الهادی بود در آنجا حضور پیدا میکردند و در این زمان بود که توجه ساواک به مکتب الهادی جلب شد و چندین بار به آنها متعرض شدند.»
بیدگلی با اشاره به اینکه در آن دوران حتی اجازه خواندن دعا هم در تجمعها داده نمیشد میگوید: «آن وقتها نماز جمعه برگزار نمیشد. مراسم دعای ندبه تنها فرصتی بود که اهالی دورهم جمع میشدند. بعدها مبارزان سیاسی روزهای دوشنبه هم گردهم میآمدند و آیتالله امامی کاشانی یکی از واعظانی بود که در این جلسهها حضور پیدا میکرد.»
تاجری که برای دین هزینه میکرد
غلامحسین زرجام که از همسایههای مکتب الهادی است میگوید: «مکتب الهادی ملک خصوصی تاجری به نام آقای روحانی بود. او وضع اقتصادی و معیشتی بسیار خوبی داشت و ملک مکتب الهادی را در اختیار طلاب و مردم قرار داده بود و مسئولیت برگزاری و دعوت از واعظان را به عهده آیتالله زمانی گذاشته بود. البته خود ایشان هم در مراسم مختلف شرکت میکرد و هر زمانی که از کلانتری منطقه احضاریه برای لغو سخنرانیها میرسید خودش به کلانتری مراجعه میکرد و مسئولیت همه سخنرانیها را برعهده میگرفت. آن زمان حفظ چنین پایگاهی به منزله در افتادن با دربار بود اما او همچنان کار خود را ادامه میداد.»
پاتوق قرآنی که ۷۵ سال قدمت دارد
یکی از قدیمیترین نمادهای خیابان مدرس که قدمتی ۷۵ ساله دارد، حسینیه و هیئت «قرائت قرآن اثنیعشری» است که بانی آن حاج آقا حسین اثنیعشری است. اهالی قدیمی شهرری ایشان را به مردمداری و ترویج قرآنخوانی در شهرری میشناسند.
حاج آقا حسین اثنیعشری، مفسر عالیقدر قرآن در سال ۱۳۱۸ قمری در شهرری ولادت یافت و پس از فراگیری مقدمات و ادبیات در تهران، در سال ۱۳۴۹ قمری به قم سفر کرد. او پس از آموختن سطوح، در درس خارج آیتالله شیخ عبدالکریم حائری شرکت کرد.
در سال ۱۳۶۲ به شهرری بازگشت و درآستان مقدس حضرت عبدالعظیم(ع) به اقامه نمازجماعت و تبلیغ و تفسیر قرآن پرداخت. حسینیه او در محله شاه غلامان قرار داشت و بعد از اینکه این حسینیه در طرح گسترش حرم قرار گرفت، محل این حسینیه به خیابان مدرس منتقل شد. به گفته اهالی حاج آقا اثنیعشری در امر به معروف، فوقالعاده جدی بود. حاج حسین اثنیعشری در سال ۱۳۸۴ در ۶۶ سالگی روی منبر دچار سکته قلبی شد و به درود حیات گفت. مهمترین تفسیر وی، تفسیر اثنیعشری نام دارد و علاوه بر آن تألیفات دیگری نیز دارد.
وقتی دختران شهرری هم دیپلم گرفتند
آرزوی ادامه تحصیل بر دل خیلی از دختران شهرری مانده بود. در آن زمان خیلی از دخترها حتی اجازه تحصیل در مقطع ابتدایی را نداشتند. اتفاق خوبی که افتاد این بود که در نزدیکی مدرسه ابتدایی، مدرسه دخترانه فخررازی ساخته شد.
مهین یزدی که محصل همین مدرسه بوده میگوید: «آن موقع آرزوی ما این بود که خانواده به ما اجازه تحصیل بدهد. مدرسه ابتدایی و دبیرستان کنار یکدیگر بودند و این یکی از دلایلی بود که خانوادهها راضی میشدند همان مسیری را که دخترشان ۶ سال رفته حالا ۶ سال دیگر هم برود و ادامه تحصیل بدهد.»مهین یزدی متولد ۱۳۲۹است و میگوید: «آن موقع ما بیشتر زمانمان را در مدرسه میگذراندیم. از صبح مدرسه بودیم تا ساعت ۱۲، ساعت ۲ مجدد کلاسهایمان شروع میشد تا ۵ بعدازظهر. یادش به خیر در ماه مبارک رمضان به منزل نمیآمدیم. بچهها بهصورت گروهی به امامزاده حمزه(ع) میرفتیم که آن موقع، قسمتی از آن شبیه پستو بود. با بچهها همانجا نماز میخواندیم و استراحت میکردیم و ۲ ساعت دیگر روانه مدرسه میشدیم. سرایدار مدرسهمان خانمی بود که او را «نصرت جون» صدا میکردیم، او به اندازه یک ناظم سختگیر و مراقب رفت و آمد دختران دبیرستانی بود.»
در حال حاضر خیابان و بوستان مدرس بیشتر از هر جای دیگری در شهرری پاتوق زائران حضرت عبدالعظیم(ع) است و زائران برای گرفتن خستگیشان در این پارک اتراق میکنند.