زن جوان فریاد می‌کشید سوختم. همان موقع یک مرد موتور سوار که کلاه ایمنی بر سر داشت به سرعت گریخت و به این ترتیب ماجرای اسید پاشی در دستور کار پلیس قرار گرفت.لیلی به بیمارستان منتقل شد، اما شدت اسیدپاشی به حدی بود که صورتش کاملاً متلاشی شده بود.
او بینایی دو چشمش را از دست داد و گوش‌ها و بینی اش به طور کامل از بین رفت. وی که معجزه‌آسا زنده مانده بود پس از چندین عمل جراحی تحت بازجویی قرار گرفت و شوهر سابقش به نام فریبرز را عامل اسیدپاشی معرفی کرد.
بازداشت شوهر حقوقدان
زن جوان به مأموران گفت: من و فریبرز هفت سال قبل با هم ازدواج کردیم و حاصل این ازدواج یک فرزند پنج ساله است. فریبرز دکترای حقوق داشت، اما مرد بدخلق و بدگمانی بود. به همین دلیل مدام با هم درگیر بودیم. بارها سعی کردم تا زندگی آرامی کنار او داشته باشم، اما نشد. با به دنیا آمدن فرزندمان اوضاع بدتر شد. به همین دلیل تصمیم به جدایی گرفتیم. به این ترتیب من و فریبرز مدتی قبل از هم جدا شدیم.
این زن که به سختی صحبت می‌کرد، ادامه داد: چند ماه از جدایی من و فریبرز گذشته و من به تازگی با مرد جوانی آشنا شده بودم تا این که فریبرز با من تماس گرفت و از من خواست تا دوباره با او ازدواج کنم. او می‌گفت اخلاقش را تغییر داده و می‌خواهد زندگی آرامی برایم فراهم کند، اما به او گفتم حاضر به رجوع نیستم و نمی‌خواهم دوباره با او زندگی کنم. او چندین بار با من تماس گرفت و وقتی پاسخ منفی شنید آخرین بار مرا تهدید به اسیدپاشی کرد، اما من حرفهای او را جدی نگرفتم.
این زن گفت: آخرین بار به ملاقات پسر جوانی رفتم که به تازگی با او آشنا شده بودم. من و پسر جوان در حال قدم زدن در یکی از خیابان‌های شهر بودیم که یک باره شوهر سابقم را در حالی که سوار بر موتور بود مقابلم دیدم. او مایعی را به صورتم پاشید که به شدت سوختم و دنیا پیش چشمانم سیاه شد. من مرگ را به چشمانم دیدم، اما معجزه آسا زنده ماندم.
درخواست قصاص اسیدی
به دنبال اظهارات زن جوان، پلیس به ردیابی مرد حقوقدان پرداخت و وی را بازداشت کرد. فریبرز اسیدپاشی را گردن گرفت و گفت به خاطر انتقام از همسر سابقش دست به چنین کاری زده است. پرونده این اسیدپاشی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا مرد حقوقدان به زودی محاکمه شود. این در حالی است که زن جوان برای وی درخواست قصاص کرده است.
