قهر جوانان ری با کشاورزی |شغل آباواجدادی در دست مهاجران
حسابی دست تنها ماندهاند؛ کمآبی و گرانی بذر و ابزار کشاورزی بماند، غم بزرگترشان قهر جوانها از شغل آبا و اجدادیشان است.
کشاورزان سالخورده ری که روزگاری عصای دست پدرانشان بودند و برای آباد کردن زمینهای میراثی خود عمر و زندگیشان را گذاشتهاند، حالا باید زمینهایشان را بهدست کارگران اتباع غیرمجاز افغانستانی بسپارند تا شانه خالی کردن جوانان از زراعت و کشت و کار، قطب کشاورزی تهران را از رونق نیندازد. این جایگزینی ناخواسته و اجباری اما و اگرهای بسیاری دارد که باید از زبان کشاورزان و فرزندانشان بشنویم.
همه١٠٨ روستای ری زمانی در کشاورزی اسم و آوازه داشتند و قطب کشاورزی پایتخت به شمار میآمدند، اما در حسنآباد ری که اولین مقصد ماست، حتی حالا که عنوان شهر را یدک میکشد، کشاورزان بهسختی برای حفظ رگههای باقیمانده از شهرت و پیشینه این شهر تلاش میکنند. حسنآباد در گذشتهای نهچندان دور به «دشت طلایی ری» شهرت داشت. ورودی این شهر در حاشیه جاده قدیم تهران- قم قرار گرفته و از زمینهای پهناور برهوت وخالی از سکنه ورودی حسنآباد تا بافت مسکونی و زمینهای کشاورزی آن فاصله زیادی نیست.
پس از پیمودن راهی نهچندان طولانی به زمینهای شیارخورده و کرتبندی میرسیم که جوانههای نارس گندم و جو پاییزه به آن صفا داده است. از ابتدای زمین تا هر جا چشم کار میکند، اراضی بایری گسترده شده که با وزش باد پاییزی، خاک آن به هوا بلند میشود. در بعضی از قطعات جوانههای کمجان غلات به چشم میخورد و خاک اغلب کرتها از بیآبی قاچ خورده است. آفتاب نیمروز روی خاکهای تشنه میتابد.
«رحمان امیری» مشغول کوددهی قطعه زمینی نیمهبایر است. او ٦٠سال از ٧٤ سال عمرش را با تولید گندم، جو، ذرت و صیفیجات گذرانده، ولی دیگر قوت و حال و حوصله کار پرزحمت کشاورزی را ندارد. امیری میگوید : «٤ پسر بزرگ دارم که ٢تا از آنها بیکارند و دنبال کار میگردند، ولی حاضر نیستند در کشاورزی به من کمک کنند. آنها میگویند کشاورزی در شهر ری نان و آب ندارد. »
بهدنبال گرفتن ویزای کشاورزی هستیم
«امیررضا» پسر رحمان در رشته مدیریت دولتی درس خوانده، ولی بر خلاف تصور پدر دنبال شغل اتوکشیده نیست. امیررضا میگوید : «چه کسی باور میکند زمینهای کشاورزی حسنآباد که به این حال و روز افتادهاند تا ١٠-٢٠ سال پیش ٧۵درصد غله مورد نیاز تهران را تامین میکردند؟ آن زمان زیر زمین حسنآباد قنات و رودخانه جاری بود و اگر زمین را بهاندازه یکی، ٢متر میکندیم به آب میرسیدیم، اما حالا آب سفرههای زیرزمینی خشک شده و حتی با کمک موتوربرق بهسختی به آب میرسیم. زمینهای حسن آباد بدون آب عایدی و درآمدی ندارند و کشاورز حتی از پس مخارج زمینش برنمی آید. من نمیخواهم برای حفظ زمین پدریام، آیندهام را خراب کنم. »
«علیرضا» فرزند دیگر رحمان هم از کشاورز شدن بدش نمیآید، اما از شرایط زمینهای کشاورزی حسن آباد دل پری دارد. او میگوید: « مردم حسنآباد از سالها پیش در سد کرج حقابه داشتند، برای قانونی بودن مالکیت این حقابه علاوه بر قیمت زمین مبالغی پرداخت کردهاند و مالکیت آنها در سند ثبت شده، اما پس از سدسازی بر روی آب رودخانه، این حقابه نادیده گرفته شده و آب سد به مصرف ساکنان تهران میرسد. »
وقتی علیرضا از برنامههایش برای گرفتن «ویزای کشاورزی» و کشت و کار در کشور غریب میگوید، بغض رحمان میشکند : «پسرم میخواهد در کشور عراق روی زمینهای مردم کار کند، آن وقت من باید کارگر افغانستانی بیاورم که عصای دستم باشد. » علیرضا میگوید : «دستمزد کارگر زمین کشاورزی در عراق چند برابر عایدی یک کشاورز در اینجاست. اگر کشاورزی ری را به گذشته برگردانند و جوانان بتوانند از این شغل زندگیشان را تامین کنند، هوای رفتن به غربت و کارگری در آنجا به سرشان نمیزند. »
پسران نجیب حسن آباد واقعبین هستند و معتقدند با شرایط نامناسب ذخایر آبی تهران بهتر است نیاز زمینهای کشاورزی و حقابه کشاورزان ری از تصفیهخانه جنوب تهران تامین شود.
دوره شبخوابی کنار زمین سر آمده
با آن که بسیاری از اهالی روستای صالح آباد شرقی از دامداری و کشاورزی دست کشیده و در شهرکهای صنعتی اطراف شهرری مشغول کار شدهاند، هنوز هم در اطراف اینروستا کشاورزی رونق دارد. در فاصله صالحآباد شرقی تا روستاهای مجاور مزارع پربرکتی وجود دارد که اطراف آنها را دیوارهای گلی کشیدهاند و برای سکونت کارگران مزارع، آلونکهای گلی ساختهاند. این کارگران اتباع افغانستانی هستند که بهصورت غیرمجاز و با شوتیهای مسافرکش خود را به شهر ری رساندهاند.
«عبدالله پرهیزگار» یکی از کارگرانی است که در این آلونکها زندگی میکند. او میگوید : «بسیاری از کارگران زمینهای کشاورزی اتباع مهاجری هستند که دور از خانوادههایشان در ایران زندگی میکنند و برای کار به اینجا آمدهاند. صاحبان مزارع هم در قسمتی از زمین کشاورزی خود برای آنها آلونک میسازند تا ساعات بیشتری کار کنند و مراقب محصولات مزارع آنها باشند. » عبدالله از زندگی در این آلونک و اوضاع کسبوکارش ناراضی نیست. او ٤ سال پیش برای کار از غزنی به ایران آمده و بعد از روی کارآمدن حکومت طالبان در افغانستان، همسر و ٤ فرزندش را هم به روستای صالح آباد آورده است.
حاج «رسول»صاحب زمینی است که عبدالله در آن کشت و کار میکند. حاج رسول لااقل ٧٠ سال را رد کرده و ٣پسر و ٢ دخترش را سرو سامان داده است. او از ملاکان عمده صالح آباد محسوب میشود، ولی پسرانش علاقهای به زراعت و کشت و کار ندارند. ٣ کارگر حاج رسول از اتباع غیرمجاز هستند که در زمینهای او کار میکنند. حاج رسول از دست پاکی و اهل کار بودن کارگرانش راضی است و میگوید : «من برای کارگر جماعت کم نمی گذارم و خوب به آنها میرسم، اما آدم باید حق را بگوید، این کارگران اتباع از سخت کار کردن ابایی ندارند، به کمو زیاد مزدشان هم راضی هستند، ولی پسران من حاضر نیستند با روش سنتی کشاورزی کنند. آنها میگویند دوره پاچه بالا زدن و شب را سر زمین صبح کردن سر آمده است. آنها درس خواندهاند و حاضر نیستند دنبال کاری بروند که با برف و بارانی بیموقع، کل محصول و درآمد یک سالشان از بین میرود. »
اتباع غیرمجاز در ری ملاک و صاحب زمین شدهاند
برای حاج رسول تصور مدرن کردن شیوه کشت و کارش آسان نیست و هیچ وقت برای مکانیزه کردن ابزار کشاورزیش اقدام نکرده است. با آن که بهکار گرفتن اتباع برای حاج رسول خالی از فایده نبوده، او از فراوان شدن اتباع در روستای آبا و اجدادیش دل خوشی ندارد ومی گوید : «تعداد اتباع غیرمجاز که در صالح آباد زندگی میکنند از تعداد بومیان روستا بیشتر شده است. بسیاری از اتباع پس از مدتی که دست و بالشان پر میشود، دیگر در زمین اهالی کارگری نمیکنند و زمین کسانی را که روستا را رها کردهاند، اجاره میکنند. »
اغلب املاک صالح آباد سنددار هستند، ولی زمینهای کشاورزی قولنامهای و بدون سند معامله میشوند. حاج رسول یک تبعه افغانستانی را سراغ دارد که تعداد زیادی از زمینهای مرغوب اهالی را قولنامهای معامله کرده است. او میگوید : «چند سال پیش که این تبعه افغان قاچاقی به ایران آمد، خودش بود و یک لا پیراهنش، ولی از همین پول کارگری بار خودش را بسته و چند قطعه زمین مرغوب اهالی را خریده است. روی این زمینها برای هموطنانش اتاقک ساخته و طایفهای کشاورزی میکنند. یکی از زمینها را هم برای تفکیک زباله اجاره داده است. »
حمایت شویم زمینهای روستا را آباد میکنیم
روستای قلعه محمد علی خان از معدود روستاهای ری است که هنوز به هویت روستایی خود وفادارمانده و کوچه باغهای آن حالوهوای آبادیهای باصفای قدیم را دارند. در اینروستا بهاندازه زمینهای کشاورزی بایر و غیربایر آن، باغ وجود دارد. خانه باغهای قلعه با یکدیگر فاصله زیادی دارند و اغلب زمینهای کشاورزی روستا خشک و پر از بوتههای خار هستند. ۶۲هکتار از اراضی قلعه محمدعلی خان باغی و مزروعی (مستثنیات) است و محصول انار، انجیر و پسته باغهای روستا کیفیتی مثالزدنی دارند. در مراتع قلعه محمدعلی خان هم انواع گیاهان دارویی میرویند.
روستای قلعه محمدعلی خان چند سال پیش بهعنوان پایلوت طرح توسعه روستایی کشور انتخاب شده و قرار بود مجریان طرح آنقدر از مشاغل روستایی حمایت کنند که هوای شهرنشینی بهسر هیچ یک از جوانان قلعه محمدعلی خان نیفتد، ولی این اتفاق نیفتاده و جوانان روستا که ٤سال برای تحقق وعده مجریان طرح انتظار کشیدهاند، یکییکی بار و بندیل سفر و مهاجرت را میبندند و پدران باغدار و کشاورز خود را تنها میگذارند. تقریبا همه جوانان قلعه محمدعلی خان تحصیلات دانشگاهی دارند و تا کنون پای اتباع مهاجر به اینروستا باز نشده است.
«نوشیندخت اینانلو» از دختران تحصیلکرده روستاست که در پایین چشمه قنات مشغول شستن لباس است. او میگوید : «من دلم میخواهد در روستای زادگاهم بمانم و باغ انار خود را آباد کنم، اما در چند سال گذشته چند بار باغ انار ما یخ زد و دولت هیچ کمکی نکرد. بیمههای روستایی منظم نیست و هر روز به بهانهای قطع میشود. یک جوان روستایی کاملا دست تنهاست و مسئولان از آنها حمایت نمیکنند. »
اینانلو برای آبیاری قطرهای باغ انار خانوادگی خود تقاضای وام کرده، اما هفتخوانی که جلو پایش گذاشتد، او را از پیگیری تقاضای وام منصرف کرده است. اینانلو میگوید : «در طرح توسعه روستایی من و تعدادی از جوانان قلعه خواستیم که از ما حمایت کنند تا در استخر روستا، پرورش ماهی دستهجمعی راه بیندازیم. راهاندازی مرغداری، پرورش زالو و کاشت زعفران هم از دیگر طرحهای خوداشتغالی بود که پیشنهاد دادیم. مسئولان هم این پیشنهادها را تمجید و تایید کردند، ولی در مرحله عمل از ما حمایتی نشد. جوانان روستا از این شرایط خسته و دلزده شدهاند و هر روز جمعیت جوان قلعه محمدعلی خان کمتر میشود. »
مکانیزه کردن کشاورزی راه جذب جوانان ایرانی است
«فرزین بیگدلی» فرزند رئیس شورای اسلامی قلعه محمدعلی خان است. او در رشته مهندسی برق قدرت تحصیل کرده و همراه پدر وبرادران تحصیلکردهاش در روستای آبا و اجدادی خود به دامداری و کشاورزی مشغول است. بیگدلی میگوید : «اگر به جوانان میدان داده شود، میتوانند روستا راآباد کنند. »
او از کمتوجهی به حیات روستاهای ری و توانمندیهای جوانان روستایی گلایه دارد و میگوید : «در بسیاری کشورها برای تشویق جوانان به فعالیت در بخش کشاورزی معافیت مالیاتی و وامهای قابل توجه در نظر میگیرند، ولی در ایران با وجود این که بخش کشاورزی در اقتصاد و اشتغال کشور، جلوگیری از مهاجرتها و حفظ روستاها اهمیت قابل توجهی دارد، برای استفاده از جوانان ایرانی در این بخش هدف و برنامهای وجود ندارد. »
«سعید نادری» رئیس اداره تولیدات گیاهی جهاد کشاورزی شهرستان ری از حضور اتباع در بخش کشاورزی ری بهعنوان تیغ دولبه یاد میکند و میگوید : «وجود نیروهای کار غیربومی در کنار زیانها و آسیبهایی که به همراه دارد، خالی از فایده هم نیست. » او با تاکید بر این موضوع که نظریاتش را بر اساس تجربیات چندینساله خود مطرح میکند، میگوید : «در مزارع سبزی کاری و اراضی زراعی، کارهای سخت و زیانآور زیادی وجود دارد که جوانان ایرانی حاضر نیستند انجام دهند و اگر اتباع افغانستانی در این مشاغل بهکار گرفته نشوند، با مشکل روبرو میشویم. نمونه این مسئله در دامپروری به چشم میخورد و به دلیل استقبال نکردن جوانان از مشاغل این بخش، با کمبود شدید چوپان روبرو هستیم. »
نادری معتقد است فعالیت نیروی اتباع مهاجر سبب شده برای مکانیزه کردن بخش کشاورزی ری اقدام نشود و در لزوم استفاده از ماشینآلات و اجرای سیستم مکانیزاسیون احساس نیاز نکنیم. او مدرن نبودن بخش کشاورزی را باعث کاهش تمایل جوانان ایرانی به اشتغال در این بخش میداند و میگوید : «ما باید برنامهریزی کنیم که اگر اتباع افغانستانی به کشورشان بازگردانده شوند بخش کشاورزی ری آسیب نبیند. »