مجله اینترنتی انعکاس
مطالب جذاب وخواندنی وب

چرا انقدر ایرج طهماسب را دوست داریم؟

سال گذشته حتی آن‌هایی که در جریان کم و کیف برگزاری جشنواره نبودند، با شنیدن اسم قصه‌گوی محبوب دوران کودکی‌شان، آقای حکایتی دلشان به برگزاری این جشنواره گره خورد و از مشتری‌های پر و پا قرص آن شدند. جشنواره قصه‌گویی که آیین اختتامیه پارسالش با بزرگداشت بهرام شاه‌محمدلو حسابی گل کرد و سر زبان‌ها افتاد، امسال با نام آقای مجری و آهنگ خاطره‌ساز «کلاه قرمزی» گره خورد و حتی قصه‌گویی رضا کیانیان روی سن اختتامیه هم نتوانست عنوان چهره برگزیده جشنواره قصه‌گویی را از آقای مجری بگیرد. آیین بزرگداشت این دوره که همزمان با شب یلدا برگزار شد؛ ادای دینی بود به ۳ دهه خاطره‌سازی ایرج طهماسب برای کودکان ایران.

مرضیه برومند که برای تجلیل از ایرج طهماسب روی صحنه آمده بود، با این عبارات شوخ طبعانه از این اتفاق غافلگیرکننده پرده برداشت: «اینجا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است و من کارم را از اینجا با رضا بابک و بهرام شاه‌محمدلو شروع کردم. جوانی محجوب در آن سال‌ها در کلاس‌های تئاتر شرکت می‌کرد و امروز یکی از بزرگترین هنرمندان این مملکت است.

او در «مدرسه موش‌ها» عروسک‌گردان و صداپیشه بود و در سریال «آرایشگاه زیبا» با هم همکاری کردیم. این بازیگر بداخلاق و «لایتچسبک» (!) است، اما برایم عجیب است که مردم تا این حد او را دوست دارند. اکنون هم خبر ندارد که قرار است از او تقدیر شود!»

اخلاق گراست، اما نصیحت نمی‌کند

مرضیه برومند فیلمساز

ادای دین به آقای مجری محبوب

تا قبل از ورود به صحنه سعی کردم با ایرج طهماسب رو در رو نشوم. خبر نداشت که قرار است از او تقدیر شود. قرار بود غافلگیرش کنیم. اگر چه این غافلگیری دلچسب باید زودتر از این‌ها اتفاق می‌افتاد.

نقش او در مجموعه کار‌های کودک و کار‌های «سالم» خانواده آنقدر پررنگ است که باید پیش از این‌ها در مراسمی ویژه از ایرج طهماسب تجلیل می‌شد. طهماسب شبیه زنده‌یاد نصرت کریمی است که از هر انگشتش یک هنر می‌ریزد. خوب می‌نویسد، کارگردانی می‌کند، صداپیشگی‌اش درجه یک است، بازیگر خیلی خوبی است و البته عروسک‌گردان منحصر به‌فردی است. همه این‌ها باعث شده که ایرج احاطه خوبی در کارهایش داشته باشد و از آن دست کارگردان‌هایی نباشد که یک عده را دورش جمع می‌کند تا بلکه بتوانند کاری کنند.

در تعریف کردن قصه مهارت دارد. حرف‌هایش نه شعاری است و نه نصیحت. ظریف و نکته‌سنج است. از دریچه‌ای باریک به مسائل نگاه می‌کند و از همان دریچه باریک یک جهان را به مخاطب نشان می‌دهد. نصیحت نمی‌کند، اما بشدت اخلاق‌گراست. اصول دارد و حفظ اصول برایش خیلی هم مهم است. طنز ظریفی دارد. به قصه‌گویی‌های آخر شبش برای عروسک‌های مجموعه «کلاه قرمزی» دقت کنید و ببینید کلاه قرمزی و پسرخاله و پسر عمه‌زا و فامیل دور و جیگر و… هر کدام‌شان چطور با دیدگاه‌های مختلف نسبت به قصه عکس‌العمل نشان می‌دهند، گاهی به قصه گوش می‌کنند و گاهی نه و حتی سؤال‌های پرت و پلا می‌پرسند. ایرج طهماسب یک هنرمند مردمی است.

ادای دین به آقای مجری محبوب

لحنش به لحن مردم نزدیک است و به همین خاطر اینقدر دلنشین است و خوب تأثیر هم می‌گذارد. از ابتدا و از همان دوران نوجوانی که وارد این فضا شد در همه تحولات و تغییراتی که در این سال‌ها اتفاق افتاد، قدم‌به‌قدم همراه مردم بود. باید قدردان نسلی باشیم که در شرایط سخت دلسوزانه برای جامعه، خانواده و بخصوص بچه‌ها کار کردند و بدون چشمداشت مالی، زیر سایه تنگ‌نظری مسئولان با امکانات محدود چنین کار‌های موفقی ساختند.

آن‌ها در شرایطی کار کردند که قابل قیاس با امروز نیست که هم ابزار کار بیشتر است و هم رسانه‌های متعددی برای عرضه کارشان وجود دارد و در چنین شرایطی کار‌هایی ساختند که همه آبرومند و با اخلاق است. وقتی به کار‌های هم‌نسلانم و آن‌هایی که من حکم خواهر بزرگ‌تر برای آن‌ها دارم نگاه می‌کنم احساس سربلندی می‌کنم از اینکه نام نیک از خودشان به جا گذاشته‌اند. آن‌ها همچنان راه ارتباط با مخاطب را بلدند، چون مردم را دوست دارند و دوست داشتن‌شان صادقانه است.

مردم به‌خوبی فرق محبت صادقانه و فریبکارانه را می‌فهمند و آن‌هایی که به ضرب و زور و تقلب می‌خواهند با آن‌ها ارتباط برقرار کنند را پس می‌زنند. ایرج طهماسب از همین دست آدم‌های صادقی است که راه ارتباط با مخاطب را خوب بلد است. امیدوارم سال‌های سال باشد و برای کودکان برنامه بسازد. اطمینان دارم کارهایش مثل همیشه و شاید بیش از قبل موفق خواهد بود. آرزو می‌کنم طلسم «کلاه قرمزی» شکسته شود و ایرج طهماسب باز هم کار کند و آثار جدیدی از او ببینیم.


نمود عینی فرهنگ دوستی مردم

الهه رضایی مجری برنامه‌های کودک و نوجوان

ادای دین به آقای مجری محبوب

بیست‌ودومین دوره جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی که اختتامیه آن اول هفته برگزار شد را می‌توان یکی از ارکان مهم تربیتی در جامعه دانست. مراسمی که در آن چگونگی جلب توجه اقشار مختلف مردم با تمهیدات جذابتر به قصه‌گویی و ایجاد شرایط برای درک اهمیت آن، نمود پررنگی داشت؛ از تقدیر از ایرج طهماسب به عنوان یکی از چهره‌های محبوب و فعال که قصه‌پردازی و قصه‌گویی همیشه در اولویت برنامه‌هایش بوده تا دعوت از چهره سرشناسی همچون رضا کیانیان برای قصه‌گویی.

در ایام جشنواره مردم علاقه‌شان به قصه‌گویی را نشان دادند و در آیین اختتامیه من به عینه شاهد بودم که در صورت آماده‌سازی بستر‌های فرهنگی مردم حتی در شب یلدا هم با اشتیاق در جلسات فرهنگی شرکت می‌کنند. به اعتقاد من استقبال از اختتامیه جشنواره قصه‌گویی نمود عینی فرهنگ دوستی مردم بود. اگرچه قصه‌گویی مدت‌ها بود کمرنگ شده بود، اما برخی خانواده‌ها برای رجوع به گذشته، معرفی فرهنگ‌های مختلف و انتقال پیام‌های تربیتی به فرزندانشان تا حدی قصه‌گویی را زنده نگه داشتند.

قصه دستاورد‌های بزرگی برای کودکان و نوجوانان دارد و از نگاه من مهمترین کاربرد آن ایجاد اشتیاق برای مطالعه در سنین بزرگسالی است. در روزگاری که جامعه با تنوع فرهنگی مواجه است، قطعاً قصه‌گویی یکی از راه‌های بیان رویکرد‌های مناسب برای زندگی و روز‌های کم تجربگی هر انسانی است.

اصلاً واژه قصه برای اغلب ما دلنشین است و شنیدن همین واژه ما را به دنیای کودکی و روز‌های پرشوق و ذوق کتابخوانی می‌کشاند. وقتی همین یک واژه به تنهایی چنین تجسمی را پدید می‌آورد قطعاً هر قصه هزاران خلق ذهنی را به همراه دارد. قصه‌گویی در لحظه ما را به رؤیا می‌برد و با تصویرسازی و فضاسازی آنچه می‌خوانیم یا می‌شنویم قدرت تجسم تقویت می‌شود و تجسم در ایجاد خلاقیت تأثیر زیادی دارد. راهکار‌های مختلف برای رونق قصه‌گویی از جمله برگزاری همین جشنواره اگر در مسیر درست انجام شود به‌طور قطع قصه‌گویی جای خود را در خانواده و در بین مخاطبان پیدا می‌کند.

ادای دین به آقای مجری محبوب

وجود رسانه‌های دیگر نباید مزاحم و مخل توجه نسل جدید به قصه و ادبیات شود. اگر هر یک از این رسانه‌ها به خاطر مؤلفه‌های جذاب کودک و نوجوان را جلب کرده‌اند، ما هم باید برنامه‌های سرگرمی و آموزشی‌مان را از راهی جذاب به مخاطب و نسل جدید ارائه دهیم، همان‌طور که جشنواره قصه‌گویی هر سال با نمایش‌ها و بخش‌های خلاقانه نو توجه نسل‌های مختلف را جلب کرده است.

جشنواره قصه‌گویی به مرور زمان حتی علاوه بر تأثیرگذاری در قصه‌گویی منجر به ارائه نوعی از شیوه زندگی به خانواده‌ها می‌شود. خانواده‌هایی که کودکشان را به چنین فضایی می‌آورند به مرور به آن‌ها می‌آموزند که تفریح و سرگرمی اتفاقی جدا از فرهنگ و هنر نیست. در نهایت بستر ذهنی کودک به مرور به تلفیق تفریح و فرهنگ عادت می‌کند و احتمال توجه کودکان به تفریحات ناسالم در آینده کمتر می‌شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.