مجله اینترنتی انعکاس
مطالب جذاب وخواندنی وب

رایکوف و استراماچونی، تجربه‌های متفاوت در دو روزگار

 نیم قرن پیش، ۲۱ فروردین ۱۳۴۹، تیم تاج قهرمان جام باشگاه‌های آسیا شد؛ عنوانی که هنوز برای دوستداران فوتبال در ایران خاطره‌انگیز است. اما چرا آخرین‌بار این جام ۵ و ۳ دهه پیش برای باشگاه تاج یا استقلال به دست آمد؟

استقلال پس از انقلاب سال ۵۷ ایران، ۷ مرداد ۱۳۷۰ نیز قهرمانی‌اش در آسیا را تکرار کرد، اما ۵ دهه از اولین قهرمانی آسیا و حدود ۳ دهه از آخرین جام آسیایی می‌گذرد و قهرمانی در آسیا به یک آرزو تبدیل شده است و تکرارش برای تیم‌های ایرانی آسان به نظر نمی‌رسد.

رایکوف تعاریف دیگری از مربیگری را در فوتبال ایران ساخت و اولین قهرمانی یک باشگاه ایرانی در آسیا محصول او بود.

تعریف باشگاه‌داری در آسیا تغییر کرده است و فوتبال ایران در زیرساخت‌های حرفه‌ای در مقایسه با باشگاه‌های چندین کشور مدعی فوتبال در آسیا با کمبود‌های بزرگی مواجه است. باشگاه‌های ایرانی مثل تاج که ۵ دهه پیش صاحب ورزشگاه و مجموعه‌های ورزشی درآمدزا بودند، باشگاه‌هایی که امکاناتی کم‌نظیر در مقایسه با باشگاه‌های آسیایی داشتند، حالا سال‌ها‌ست که حتی یک زمین تمرین مناسب ندارند، از لحاظ اقتصادی ورشکسته شده‌اند، و موضوع تمام اخبار روزمره آن‌ها درباره دربه‌دری از این زمین به آن زمین برای تمرین و شکایت بازیکنان و مربیان ایرانی و خارجی علیه باشگاه برای دریافت دستمزد است. در چنین بحرانی، حرف زدن درباره قهرمانی در آسیا چندان معنایی ندارد.

باشگاه استقلال در ۴ دهه اخیر اگرچه توسط دولت‌ها در ایران اداره شده و همیشه بودجه‌های دولتی دریافت کرده است، اما بودجه‌ها برای خرج‌های روزمره و گزاف هزینه شده‌اند و با تمام سرمایه‌های بربادرفته، حتی یک زمین تمرین مناسب برای این باشگاه ساخته نشده است.

فوتبال ایران نه فقط در زیرساخت‌ها و نظام اقتصادی باشگاه‌داری وضعیت نگران‌کننده‌ای دارد، بلکه حتی از مربیان خارجی اثرگذار نیز محروم شده است. جام باشگاه‌های آسیا در سال ۱۳۴۹ محصول زدراکو رایکوف بود؛ مربی یوگسلاو فوتبال ایران که در دهه ۴۰ و ۵۰ برای تیم ملی جوانان، بزرگسالان و باشگاه تاج، نسلی طلایی و ماندگار را ساخت.

منصور پورحیدری که قهرمانی استقلال در آسیا را در سال ۱۳۷۰ به عنوان سرمربی تکرار کرد، شاگرد رایکوف بود و البته مربی یوگسلاو تاج نسلی را ساخت که ناصر حجازی، حسن روشن و غلامحسن مظلومی از ستاره‌هایش بودند. در تیم ملی ایران، مردانی مثل علی پروین با او معنای دیگری از فوتبال را تجربه کردند و از نگاه بسیاری از چهره‌های قدیمی، رایکوف تحولی بنیادین در فوتبال ایران (تیم ملی و تاج) پدید آورد.

رایکوف و استراماچونی، تجربه‌های متفاوت در دو روزگار

رایکوف در ایران به یک الگوی فنی برای مربیان تبدیل شده بود. او تمرینات را به جریانی حرفه‌ای در باشگاه تبدیل کرد، در حالی که پیش از حضور او، تمرینات تیم‌ها هفته‌ای چند جلسه بود و درباره شکل تمرینات نیز دانش چندانی وجود نداشت. رایکوف اولین بار در ایران ابزار ساده تمرین، مثل توپ مدیسین بال و وزنه را به محل تمرینات تیمش اضافه کرد. او بود که اهداف تمرین را می‌شناخت و برای مربیان ایرانی راه‌های تازه‌ای در مربیگری گشود.

رایکوف در ایران دستمزد حرفه‌ای دریافت می‌کرد. حقوق او ماهیانه ۶.۵۰۰ تومان در اواخر دهه ۴۰ بود، در حالی که مربیان ایرانی ماهیانه کمتر از هزار تومان دستمزد می‌گرفتند.

باشگاه استقلال، اما در تمام سال‌های پس از انقلاب، پس از رایکوف هرگز مربی خارجی با میزان اثرگذاری او استخدام نکرد. تاج پیش از انقلاب ایران، از سال ۵۵ تا ۵۷ (پس از جدایی رایکوف) ولادمیر جکیچ را استخدام کرد؛ مربی آلمانی – یوگسلاو که اگرچه در تاج برنده جام نبود، اما او نیز آثار فنی چشمگیری داشت. اما در پی حوادث سال ۵۷، او هم برای همیشه از فوتبال ایران رفت. مربیان خارجی استقلال پس از انقلاب، لئونید بیلفسکی، یوگنی سکوموروخوف، رولاند کخ، وینفرد شفر و آندره‌آ استراماچونی، بودند، اما درباره هیچ‌یک از آن‌ها روایتی در اندازه روایت تاثیرگذاری رایکوف ساخته نشد.

آنچه بر آخرین مربی خارجی استقلال گذشت، نشان می‌دهد که فرصتی برای موفقیت و رشد باشگاه فراهم نمی‌شود. آندره‌آ استراماچونی، سرمربی جوان ایتالیایی استقلال، نیم فصل موفقی را در فصل جاری با استقلال پشت سر گذاشت و موفق شد تغییرات اساسی در کیفیت بازی استقلال پدید آورد و با تیمش به صدر جدول رسید، اما باشگاه به قراردادش با استراماچونی متعهد نبود و او چاره‌ای جز جدایی نداشت. پروژه موفق استراماچونی با استقلال رها شد، در حالی که شاید دو فصل مربیگری او (طبق قرارداد دو ساله) می‌توانست استقلال دیگری بسازد. استراماچونی همواره در ماه‌های حضورش در ایران با مدیران باشگاه دچار اختلاف بود و هرگز نتوانست به هر زبانی به مدیران تفهیم کند که نظم در باشگاه، امکانات تمرین و مواردی از این دست، از بدیهیات در مسیر موفقیت هستند.

رایکوف و استراماچونی، تجربه‌های متفاوت در دو روزگار

رایکوف در اسفند ۱۳۴۸ سرمربی استقلال شد و چند ماه پس از حضورش در استقلال، در بهار سال ۱۳۴۹، قهرمان آسیا شد. اما استراماچونی ۶ ماه بعد از حضورش در استقلال، به رغم ساختن تیمی که هواداران را به موفقیت‌های بزرگ امیدوار کرده بود، به این نتیجه رسید که نمی‌تواند روندی موفقیت‌آمیز را با مدیران باشگاه ادامه دهد. این تفاوت در سرنوشت رایکوف و استراماچونی چه بسا همه چیز را درباره دلایل ناکامی استقلال در آسیا با ما در میان بگذارد.

منبع: independentpersian

نظرات بسته شده است.