کودکی که تغییر را نقاشی میکند
در فوریه ۲۰۱۱ داستانی از کودکان درعا پخش شد، کودکانی که آنچه در تلویزیون از کودکان تونسی آموخته بودند را تقلید میکردند. آنها تصویرهایی نمادین از آزادی را بر دیوارهای مدرسهشان نقاشی میکردند و عباراتی با مضمون خواست تغییر نظام حاکم در کنارش مینوشتند. پخش شدن داستان دستگیری این پانزده کودک (به روایت فعالان مخالف حکومت) بهخاطر نوشتن شعارهایی که آزادی و تغییر نظام حاکم را طلب میکردند، تاریخ کشور را تغییر داد. آنها کتک خورده بودند و ناخنهایشان کشیده شده بود.
مقامات امنیتی خانوادههای کودکان درعا را در جریان وضعیت بازداشت آنها قرار ندادند. تاریخ سوریه با نقاشیهای آزادایخواهانه کودکان تغییر جهت داد، اما به چه سویی؟ چهار سال بعد در ۲۰۱۵ و در نتیجه نوع برخورد نظام حاکم با این ماجرا، یونیسف در گزارش «دستان کوچک، بار سنگین» خبر داد که از هر پنج کودک سوری چهار نفر از فقر رنج میبرد.
کودکی آغازگر مراحل شکنجه
تنها دو ماه پس از پخش شدن ماجرای کودکان درعا، جزییاتی از یک داستان جدید پدیدار شد؛ تصاویر جسد حمزه الخطیب ۱۳ ساله که تا سرحد مرگ شکنجه شده بود منتشر شد. داستان از این قرار بود که او در یک گذرگاه امنیتی در نزدیکی حوران بازداشت شده و پس از مدتی جسد او به خانوادهاش تحویل داده میشود، جسدی با نشانههای شکنجه و جای گلوله بر روی آن. بنا به روایت شاهدان به دست راست، دست چپ و قفسه سینه او شلیک شده، گردنش شکسته شده، بدنش مثله و آلت جنسیاش بریده شده بود. بسیاری از مردم شوریدند.
کاربران شبکههای اجتماعی با اشاره به شکنجه بازداشتشدگان در سوریه فریاد میکردند که «ما همگی حمزه الخطیب هستیم». هیلاری کلینتون گفت که داستان این کودک «نقطهای بیبازگشت در قیام سوریه و نماد تمامی مردم سوریه است و همینطور نشانهای بر قطع تمام امیدها برای یاریرسانی به دولت سوریه که حرف مردم خود را گوش نمیکند». هنوز هیچ تغییری درباره شکنجه رخ نداده. در آگوست ۲۰۱۵ شبکه سوریِ حقوقبشر اذعان کرد که نزدیک به ۸۰ نفر زیر شکنجه به دست طرفهای درگیر جنگ در سرزمینهای سوری جان باختهاند.
کودکی قربانی جنگ رسانهای است
روایتهایی متفاوت از داستان زینب الحسن در دست بود. رسانههای نیروهای مخالف نظام حاکم میگفتند که این کودک به بهانه حضور برادرش محمد در یک تظاهرات به دست نیروهای امنیتی سوریه بازداشت شده. آنها میگفتند این کودک تحت شکنجه جان داده، چرا که مادرش جسد او را در حالی تحویل گرفته که بر روی آن نشانههایی از شکنجه و اصابت گلوله دیده میشده. این میتوانست داستان اولین زن بازداشتشدهای باشد که تا به حال زیر شکنجه جان داده است.
اما چند روز بعد تلویزیون دولتی سوریه مصاحبهای با زینب پخش کرد که در آن میگفت از خانهاش فرار کرده و داوطلبانه خود را به نیروهای امنیتی تسلیم کرده. در ۲۰۱۳ زینب در اردن پیدایش شد، او توضیح میداد که در حقیقت بازداشت شده و تحت فشار به او دستور دادهاند که مصاحبه کند و گفتههایش را به او دیکته کردهاند. این داستان کودکی است که بین مرگ و زندگی تاب خورد و به دست رسانه جنگ مورد بهرهکشی قرار گرفت. به این ترتیب در همان زمانهای که پیمان حقوق کودک مصوب ۱۹۹۰ توسط جمهوری عربی سوریه مورد پذیرش قرار گرفته، خیل کثیری از طرفهای سوری سرنوشت یک کودک را به بازی گرفتند، کودکی که مرگ و زندگی را پیش از رسیدن به ۱۸ سالگی شاهد بود.
کودکان مطلع از فرقهگرایی
از زمان آغاز اعتراضات در سال ۲۰۱۱ نهادهای حقوق بشری مسئول حقوق کودکان به فعالان و معترضان سوری هشدار دادند که شرکت کودکان در اعتراضات و حمل شعارهایی که آنها آگاه از آن نیستند خطرناک است. اما مردم محلههای شرکتکننده در اعتراضات توجیه کردند که تمام مردم ناحیه از خانوادهها گرفته تا کودکان در سازماندهی اعتراضات، اظهارات در رسانهها، ساخت شعارها و جمعآوری زبالهها شریک هستند. یکی از والدین گفت: «این بخشی از فعالیت دستجمعی محله است».
اما وقتی که کودکان در حال حمل شعارهای فرقهگرایانه دیده شدند، رسانههای جریان مخالف تلاش کردند تا وضعیت را با عدم پوشش تصویر کودکان سر و سامان دهند. در یکی از این تصاویر، کودکی سه سال دیده میشود که این شعار را حمل میکند: «با افتخار میگویم! بله! ما مسلمانان سنی هستیم و به همین خاطر کودکان سوری کشته، سوزانده و سلاخی میشوند».
اما یک کودک چطور ممکن است معنی «سنی» را بداند؟ این مستلزم درکی از تاریخ است، و چطور ممکن است یک کودک بداند که این یک مناقشه فرقهای است؟ [چطور بداند]فرقهگرایی یعنی چه؟ و بعد فیلمی از یک دختر در محله بابا عمرو در حال سخنرانی در طی یک تظاهرات پخش شد، او در برابر جمعیت و دوربینها شیخ العرعور یکی از رهبران افراطی فرقهگرا را میستایید.
یک کودک از سلاخی آواز میخواند و دیگری به ویرانی تهدید میکند
در سال ۲۰۱۳ یکی از هشداردهندهترین فیلمهای چند سال اخیر در باب وضعیت کودکان سوری در رسانهها منتشر شد. در فیلم کودکی از شهر بنش در استان ادلب را میبینیم که بر شانههای یکی از اعضای سازمان «جبهه النصره» سوار است. او بلند آواز میخواند و شیعههای روستای همسایه را به سلاخی تهدید میکند و در همین حال با دستانش ادای ذبح کردن را اجرا میکند:
ما پلیس النصره هستیم… منتظر باشید علویها
ما شما را سلاخی میکنیم… بیهیچ سازشی
آنها به من میگویند تروریست… من گفتم این یک افتخار است
اینگونه کودک در سرودش افتخار کرد که یک تروریست است و سپس به بنیانگذار القاعده اسامه بن لادن درود فرستاد. او در سرودش مسئولیت حملات یازده سپتامبر با ۳۰۰۰ کشته را برعهده گرفت:
بنلادن رهبر ماست… اون آمریکا را ترور کرد
ما آمریکا را نابود میکنیم… با یک هواپیمای غیرنظامی
مرکز تجارت جهانی… به یک کپه آشغال تبدیل شد
ما پلیس النصره هستیم…. منتظر باشید علویها
کمتر از دو ماه بعد از انتشار این سرود، ویدیویی از یک کودک دیگر دست بهدست شد. گفته میشد که ویدیو در منطقه المزه ۸۶ در نزدیکی دمشق گرفته شده. فیلم تنها یک کودک را در اتاقی به تصویر میکشد و صداهایی در پسزمینه که تکرار میکنند «الفرقه الرابعه». آنها آشکارا منظورشان لشکر چهارم ارتش سوریه بود. کودک انقلابیون را در سرودش تهدید میکرد. سرود گویای تهدید به بدترین تخطیهای جنسی، تجاوز و تخریب مناطق شورشی سوریه به همراه تکرار نام آنها بر همان وزن مشترک بود: داریا، قدسیا و زملکا.
در این دو واقعه کودکان مورد استثمار واقع شدند تا مضامینی مانند ذبح کردن، قتل، بمبگذاری، ویران کردن، کشتن مردم و همینطور پذیرش مسئولیت حملات تروریستی را به سرود بخوانند. این نشانه یک دگرگونی در وضعیت مناقشه سوریه به سوی سطح شدیدتری از فرقهگرایی و خشونت بود.
کودکیِ مسلح
کیم سینگوپتا پژوهشگر امنیت و دفاع برآورد کرده بود که تا پایان سال ۲۰۱۶ نزدیک به پنجاههزار کودک در سلسله مراتب داعش به خدمت گرفته شدهاند. وسیم الشرقی در گزارشی با عنوان «کودکان زیر سایه حکومت اسلامی در میانه آموزش جهادی و خدمت نظامی» نوشت:
کودکان سرزمینهایی که به دست این سازمان تصاحب شدهاند در واقع داراییهایی هستند که به این سازمان امکان ادامه دادن جنگ را میدهد.
به همین ترتیب تصاویر و ویدیوهایی از کودکان در کمپهای آموزش نظامی و در حین استفاده از آلات جنگی مختلف پخش شد. چشمهای ما به دیدن کودکان مسلح به عنوان بخشی از فرهنگ جمعیمان عادت کرد.
در مستندی دیگر به نام «نسل پنجم» مصاحبهای با حسن ۱۶ ساله که پس از آموزش نظامی از دست نیروهای خلافت آزاد شده بود پخش شد. این کودک از تکنیکهایی سخن میگفت که به واسطه آنها داعش کودکان را به خط مقدم میفرستاده. او همینطور به مصاحبهکننده توضیح میداد که چه تجربهای از کشتار و بازیکردن با بدنهای کشتهشدگان را از سر گذرانده. این کودک در حین بیان این روایات منکوب شده بود.
او نمیتوانست بروز دهد که به گمان خود یک قاتل بوده یا مبارز. در پایان مصاحبه آشکار میشود که او هنوز به سرودهای جهادیای که در زمان زندگی تحت امر خلافت اسلامی شنیده، حسی خاطرهانگیز دارد. حسن به کارگردان التماس میکند تا هیچ یک از آنها را در برابر او پخش نکند، چرا که میلاش به جنگیدن و اسلحه را زنده خواهد کرد.
کودکان آواره و مهاجر
تصاویر و ویدیوهای بسیاری از کودکان سوری که آوارگی و مهاجرت را تجربه کردهاند موجود است. اولین مورد، ویدیویی از رویترز است که حمل کودکی خوابیده در یک چمدان را به تصویر میکشد. اما دومین مورد، ویدیویی ضبط شده در سپتامبر ۲۰۱۵ در خاک اروپاست. گروهی از پناهندههای سوری در حال تلاش برای گذر از مرز مجارستان بودند و یک روزنامهنگار مجار، پدری سوری که فرزندی در بغل دارد را به زمین میاندازد.
هرچند تصاویر خیلی شفاف نیستند، اما یک بار دیگر هم شاهد بودیم که کودکی سوری با لگد یک خبرنگار شبکه راستگرای حزب «گوپیک» نقش بر زمین میشود. حزب «گوپیک» مخالف قوانین مهاجرت مجارستان است و این یک لگد راستگرایانه اروپایی به کودکان مهاجر سوری بود. در همان زمان سازمان ملل اعلام کرد که بیش از چهار میلیون سوری، معادل یک ششم جمعیت این کشور در حال فرار از این مناقشه و ترک کشورشان هستند.
و، اما پیشتر از اینها، در صبح دوم سپتامبر ۲۰۱۵ جهان با دیدن ویدیویی از جسد غرق شده آلان کوردی از خواب برخاست. جسدی رها شده با صورت به روی زمین و بدنی کوچک و متورم از بلعیدن آب دریا. خانواده این کودک در حال تلاش برای فرار از ترکیه به یونان به دریا زده بودند. پناهندگان داخل قایق ساعتی تلاش کرده بودند که قایق را در میان امواج کنترل کنند تا به جزیره یونانی کس برسند. قمار خطرناکی که با رها شدن طفل از آغوش پدرش پایانی تراژیک داشت. اما ساعاتی بعد، بدن جان داده این بچه سه ساله بر روی ماسههای ساحل بودروم ترکیه نقش بر زمین شد. باید یادآوری کنیم که دوازده پناهنده سوری دیگر به همراه آیلان و برادرش غلیب ۵ ساله در این حادثه جانشان را از دست دادند.
تصویر آیلان به عنوان نماد قربانیان مهاجرت دریایی مرگبار سوریها دست به دست شد. این تصویر منجر به پاسخی جهانی شد تا جایی که نخست وزیر سوئد و رییس جمهور ترکیه ظاهرا آنقدر تحت تاثیر قرار گرفتند که چشمانشان اشکبار شد.
سیاستورزی خفته اروپایی گویی ناگهان از خطر کارهایش به هوش آمد. دارالفتا مصر در فیسبوک تسلیت گفت و تصویر کودک را به همراه پیام «به امید اینکه خداوند ملت ما را از این عذاب نجات دهد» منتشر کرد؛ و پس از آن مجله طنز شارلی ابدو نقاشیای از آن تصویر را به همراه زیرنویس «پناهندهها خوش آمدید» منتشر کرد، به بهانه نقد سیاستهای اتحادیه اروپا در قبال پناهندهها و همینطور نکوهش «اروپای مسیحی» که به مسلمانان همسایهاش هیچ اهمیتی نمیدهد.
فیلسوف و نویسنده فرانسوی ماری خوزه ماندوسین درباره تصویر آیلان اینطور نوشت:
ورای اینکه این تصویر واقعی یا تقلبی بوده، از وضعیت اجتماعی-اقتصادی کسانی پرده برمیدارد که دریایی را با ما شریک هستند. این تصویر باید ما را مجاب کند تا به بازماندگان سفر پناهندگی کمک کنیم و به کارزارهای خوشآمدگویی مناسب برای آنها بپیوندیم.
البته درهای پناهندگی سوریها به اروپا دقیقا در همان سال با یک توافق میان ترکیه و اروپا بسته شد، در ازای اعطای یک بسته مالی حمایتی از جانب اتحادیه اروپا به ترکیه.
کودکی زیر ضرب تجاوز جنسی
اخیرا، اما ویدیویی جدید دست به دست شده که نمک بیشتری بر زخم کودک سوری میپاشد، این بار در لبنان. تصویری بیسابقه از هتک حرمت یک کودک که جهان عرب تا به حال به خود ندیده. ویدیو به دست یکی از سه متجاوز به کودک سوری ضبط شده در حالی که هر سه آنها مشغول به رجزخوانی هستند. یکی از سه متجاوز پس از درگیری و منازعه با دو نفر دیگر ویدیو را منتشر کرده بود. مادر این کودک گفت که فرزندش در طول دو سال گذشته بارها مورد اذیت و آزار جنسی قرار گرفته بود.
تنها از سر کنجکاوی ما ویدیو را بررسی کردیم تا ببینیم دوربین چگونه یک تجاوز جنسی واقعی را به تصویر میکشد و چگونه ممکن است چنین تصویر سراسر خشونتبار و مملو از قساوتی در جامعه دست به دست شود؟ تبعات ویدیوی تعرض به یک کودک بر کلیت فرهنگ تصویری ما چیست؟ آیا قرار است تصاویر بیشتری از این دست باز هم تولید شوند؟ همانند روایتهای پیشین؟ و ناگهان تماشاگر به یاد میآورد که این قربانی یک کودک سوری است که مورد ضرب و شتم و تجاوز قرار گرفته. ویدیویی دیگر در کنار تمام تصاویر و ویدیوهای فاجعه زندگی کودک سوری قرار گرفته که ممکن است فرهنگ تمام منطقه عرب را دستخوش تغییر کند و چنین وقایع بیمار، جرمها و تصویرهایشان را به یک وضعیت عادی جدید مبدل سازد.
در ژوئن ۲۰۲۰ یونیسف اعلام کرد که بیش از شش میلیون کودک سوری دسترسی به آموزش ندارند و سوریه در راس لیست ترک تحصیل در طی سالهای گذشته قرار دارد. این سازمان همچنین اعلام کرد که به یک بسته مالی ۶۵۰ میلیون دلاری برای رسیدگی به این وضعیت خطرناک نیاز دارد. در غیر اینصورت تبعات رها کردن نسلی از کودکان بدون آموزش غیر قابل تصور است، آن هم در منطقهای با انبوهی از دارایی، منابع و نفت. البته نکته طنز ماجرا اینجاست که در حین اینکه سرمایهگذاریهای عربی همگی روانه کشورهای ارشد شده، حالا نهادهایی همانند یونیسف و آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک باید کاسه گدایی به دست بگیرد تا کودکان را نجات دهد.
همانطور که ژان لوک گدار کارگردان فرانسوی میگوید «ما نمیتوانیم آنچه در یک تصویر میگذرد را تغییر دهیم… شاید تغییر آن چیزی است که از یک عکس به عکس بعدی رخ میدهد» و ما همچنان منتظر تصویری دیگر هستیم که مصیبت کودکان در منطقه را مجسم میکند.