سلامت نیوز-*عطیه میرزا امیری: یکی از پارامترهایی که با داشتن آن فرد میتواند احساس خوشبختی کند و ادعای این را داشته باشد که امید بخش جدا ناشدنی شخصیت او است، معشوق بودن است.
وقتی کسی باشد که تو را دوست داشته باشد و توجه کافی و لازمش را متوجه تو کند، حس عمیق زندگی زیر پوستت میرود و از اینکه به دنیا آمدهای حس رضایت میکنی. عشق همان نجات دهندهای است که میتواند روزهای کسالتبار آدمی را پر از شعف کند و همان چیزی است که هر آدمی در کنار نیازهای اولیه زندگیاش به آن نیاز دارد.
اما از همه اینها گذشته عشق را نباید به صورت یک رویا دید. رویایی خوش که تا ابد ادامه دارد و نیازی به مراقبت ندارد. یک رابطه زمانی به درستی پیش خواهد رفت که هر دو طرف بر اساس هدف معین و صحیحی وارد رابطه میشوند و هر دو طرف در جهت حفظ رابطه تلاش میکنند و آن چه که از همه مهمتر است این است که رابطه زمانی موفق خواهد بود که هر دو طرف از سلامت روحی و روانی برخوردار باشند و هدف آنها از عشق و ازدواج پر کردن کمبودها و یا رهایی از مشکلات قبل از رابطه نباشد و البته ارتباط آنها به دلیل وجود اختلال روانی نباشد. متاسفانه بسیاری از افراد در تلههای روانی کسانی میافتندکه بیماریهای روانی خود را بهجای عشق نشان میدهند و همین باعث میشود تا همیشه روحشان خراش بردارد و نسبت به عشق و عاشقی بدگمان شوند. در ادامه مطلب به معرفی اختلالهایی میپردازیم که ممکن است با رابطه صحیح و اصولی فاصله بسیار زیادی داشته باشد.
خود معشوق پنداری یا اروتومانیا:
نوعی بیماری اختلال هذیان است که اغلب در آن فرد معتقد است که یک فرد ثروتمند، مشهور یا خاص و بر جسته مانند هنر پیشه یا ورزشکار و یا هر فرد دیگری که موقعیت اجتماعی بالایی دارد، به او علاقه مند است. این نوع عشق بر اساس واقعیت و منطق نمیباشد. بدون این که شاهدی بر این عشق وجود داشته باشد آنها به شدت به این عشق پا فشاری میکنند طبق نظر دکتر روانشناس بالینی این نوع اختلال نوع متداول از توهمات اختلال پارانوئید میباشد و به شدت اعتقاد دارد که فرد دیگری عاشق او شده است. خود معشوق پنداری به صورت ناگهانی شروع میشود و با شخصی خواهد بود که هیچ ارتباطی با او نداشته و یا بسیار کم بوده است. البته نا گفته نماند که این اختلال ممکن است با اختلال دیگر که معمولاً توهم و مانیک هستند، همراه باشد. در برخی از آنها اعتقاد دارند که فرد دیگر به شکل پنهانی عاشق او شده است و در یک زمان چندین نفر به او علاقه دارند. از علایم کلی آن میتوان به فرستادن ایمیل، پیام و تماسهای مکرر به صورت مصرانه به عشق خیالی و یا مورد دیگر این که فرد گمان میکند که عشق خیالی به او نگاه و ایما و اشاره و پیامهای مخفی با او ارتباط بر قرار میکند. فعالیتهای دیگر زندگی او تحت تأثیر قرار میگیرد. چنین افرادی نیازمند دارو درمانی و روان درمانی میباشند و اگر نادیده گرفته شود ممکن است آسیبزا باشد.
اختلال دلبستگی:
این اختلال از دوران کودکی شروع میشود و اگر درمان نشود و تحت کنترل قرار نگیرد تا بزرگسالی ادامه پیدا میکند و مشکلات بسیار زیادی را در زندگی فرد به وجود میآورد. تکانشگری، رفتارهای منفی، کنترلگری، کمبود اعتماد، عصبانیت، حس بیچارگی و درماندگی، فقدان حس مسئولیت، آشفتگی و… از علائم این اختلال میباشد. زمانی که افراد به اختلال دلبستگی مبتلا هستند ممکن است به شیوههای کاملاً متفاوتی واکنش نشان دهند یکی از آنها به این صورت است که فرد به شدت از برقراری رابطه صمیمانه هراس دارد و هیچگونه اعتماد و اطمینانی برای شروع رابطه ندارد؛ اما برخی دیگر هستند که به شکل متفاوتی واکنش نشان میدهند یعنی خواستار یک ارتباط عاطفی شدید هستند. دوران کودکی بسیار مهم میباشد و زمانی که از سوی والدین به ویژه مراقب اصلی خود یعنی مادر ارتباط عاطفی کافی را به دست نیاورد، در کودکی و بزرگسالی احتمال ایجاد اختلال دلبستگی وجود خواهد داشت مشاوره خوب خانواده نشان میدهد که والدین باید به روابط صمیمی با کودکان خود از همان دوران نوزادی بسیار دقت کنند تا دلبستگی سالم در آنها تشکیل شود.
اختلال شخصیت وابسته:
چنین افرادی نیاز شدید به مراقبت شدن دارند و اعتماد به نفس پایینی دارند و به دنبال کسب راهنمایی و اطمینان خاطر از سوی دیگران هستند او همواره در تلاش است تا اطرافیانش را از خودش راضی نگه دارد. چنین افرادی بسیار مهربان و فداکار هستند و آنقدر به طرف مقابل میچسبند که در نهایت او را از خود میرنجانند. چنین فردی برای این که دیگران را از دست ندهد از بالاترین سطح هماهنگی برخوردار است. چنین افرادی بسیار حرف گوش کن هستند چنین فردی از تعارض مزمن در زمینه عدم اعتماد به دیگران رنج میبرد او دارای ترس نا معقول در مورد رها شدن از سوی دیگران است و به همین دلیل همواره تلاش میکند که دیگران او را مطمئن سازند که نسبت به او وفادار خواهند بود و او را دوست خواهند داشت چنین فردی اعتماد به نفس کافی ندارد و همواره میترسند که بدون کمک دیگران نتوانند زندگی خود را بگذرانند. افرادی که در دوران کودکی والدینی کنترل گرا، مراقبت کننده و بسیار با محبت داشتند و یا فردی همواره تلاش میکند تا همه ی نیازهای فرزند او را بر آورده سازند. در چنین شرایطی فرد نیازمند دریافت حمایت از فرد دیگر میباشد و برای این که بتواند رابطه درست و منطقی برقرار سازد، باید زیر نظر درمانهای روانشناختی باشند.
* کارشناس ارشد روانشناسی