روزنامه سلامت
آقای دکتر! استرس چیست و چه اثری بر بدن ما میگذارد؟
ما معمولا کلمه استرس را به دو معنای متفاوت به کار میبریم. گاهی استرس به فشار بیرونی اشاره دارد (به دوستمان میگوییم: به من استرس/تنش وارد نکن). گاهی به پاسخ بدن ما اشاره میکند: گرفتار استرس شدهام. دستانم میلرزد. تجربه استرس اتفاق بدی نیست. تجربه استرس بیش از حد تحمل و نیز تحمل استرس به صورت مکرر یا برای مدت طولانی است که میتواند مشکلآفرین باشد. استرس به خودیخود میتواند مثبت یا منفی باشد، مثلا استرس به اندازه برای قبول شدن در امتحان یا بهبود وضعیت زندگی، استرس مثبتی است اما اگر شدید یا طولانی شود تا جایی که روال زندگی فرد دچار اختلال شود، استرس منفی گفته میشود. استرس در تعریف کلی فقط شامل جنبههای منفی نمیشود، بلکه هر اتفاق خوشایندی هم میتواند به فرد استرس وارد کند، مثلا اگر در امتحان رانندگی قبول نشویم ۱۵ واحد استرس و اگر قبول شویم 5 واحد استرس به ما وارد شده است. حتی وصال به عشق هم به فرد استرس وارد میکند.
چطور استرس میتواند بر سطح ایمنی و نوع عملکرد ما تاثیر بگذارد؟
گلوکوکورتیکوئیدها هورمونهایی هستند که از غده فوق کلیه ترشح میشوند، در واکنش به استرس و سیستم ایمنی را مهار میکنند و به این ترتیب، در برخی مواقع استرس از طریق واکنشهای هورمونی باعث آزاد کردن برخی هورمونهای دیگر در بدن، مانند گلوکوکورتیکوئیدها میشوند و سطح ایمنی را کاهش میدهند. از طرف دیگر مکانیسمهای دیگری در نتیجه استرس در بدن میتوانند سیستم ایمنی را فعال کنند. در مجموع میتوان گفت، استرس کم سیستم ایمنی را تقویت و بدن را آماده برای مقابله میکند اما استرس زیاد سیستم ایمنی را تضعیف میکند، مثلا اگر خرگوش شیری را ببیند و در حد معقول بترسد، فرار میکند و جان خود را نجات میدهد اما اگر زیاد بترسد، نمیتواند عکسالعملی نشان بدهد و به قول معروف از ترس فلج میشود و از هر فعالیتی باز میماند.
استرس برجسم هم اثر میگذارد؟
تمام بیماریهای جسمی یا با استرس ایجاد میشوند یا در اثر استرس تشدید میشوند، مثلا دنداندردی که ریشهاش مشکلات دندان است، ممکن است با سرو صدای چند بچه تشدید شود.
برخی بیماریها سایکوسوماتیک یا روانتنی هستند؛ یعنی بیماریهای روانشناختی روی جسم هم اثر میگذارند، مثلا در کسی که استرس دارد، کاتکولامین و نورآدرنالین و دوپامین در خون آزاد میشود و نمودهای بدنی آن به صورت زخم معده یا کولیت روده یا سردردهای میگرنی دیده میشود. حتی واپس زدن استرسها در فشارخون افراد هم میتوانند نقش داشته باشند. افرادی که خشم خود را فرو میخورند هم میتوانند تبدیل به بیماران روانی یا روانتنی شوند.
چگونه باید با استرس زندگی کرد؟
زندگی را نمیتوانید تصور کنید که در آن استرس نباشد اما به فراخور شرایط، باید با استرس جنگید یا از آن فرار کرد یا با آن ساخت؛ جنگ، گریز، سازش که هر کدام با توجه به موقعیت جای خودش را دارد. مثلا فرض کنید اعضای خانواده زن یا شوهر در مسائل خانوادهای مداخله میکنند، به عبارت دیگر، منبع استرس مداخله دیگران در روابط خانوادگی است. حال اگر شخص بخواهد با این استرس بجنگد، این جنگ در زندگیاش موج ایجاد میکند و اگر بخواهد از این استرس فرار کند باید زندگی خانوادگی خود را به هم بزند، راهحل در این شرایط ساختن با استرس یا به عبارت دیگر کم دیدن استرس است.
در شرایطی که چند نفر به فرد حمله میکنند، چاره کار فرار کردن است و در این شرایط دیگر ساختن و کم دیدن استرس فرد را در معرض خطر جدی قرار میدهد.
گاهی باید با استرس جنگید، فرد گاهی باید بایستد و به جای فرار یا ساختن با استرس از حریم و حقوق خود دفاع کند. کمی اضطراب برای زندگی طبیعی هر کسی لازم است. اگر اضطراب نباشد، کسی حتی کارهای روزمره زندگی را نمیتواند انجام دهد اما اضطراب زیاد امکان یک زندگی عادی را از فرد میگیرد. زیستن با استرس همراه است و آرامش کامل را فقط در آرامگاه میشود پیدا کرد. اکنون در عصر تمدن، استرسها دائم از همه سو بر ما وارد میشود. پس باید یاد بگیریم استرسهای خود را مدیریت کنیم.
بیماری بر اثر استرس چگونه ایجادمیشود؟
جابجا گرفتن جایی که باید بجنگیم یا بسازیم یا فرار کنیم، بزرگترین نشانه بیمار شدن ماست. با کسی میجنگیم که باید فرار کنیم، از کسی یا مشکلی فرار میکنیم که باید با آن بسازیم و تا آخر.
درواقع استرس یعنی هر چیز واقعی یا تخیلی یا نمادین (فرهنگی، مذهبی یا…) که بقای انسان را با خطر روبرو کند، به نوعی باعث راه انداختن مجموعهای از واکنشها با این هدف میشود که انسان بتواند اثر این استرسها را بر بدن یا روان خود، کم کند و تعادل بدن را به حالت اولیه برگرداند.
منظور شما از واکنش یا پاسخ به استرس چیست؟
در مورد پاسخ فیزیولوژیکی که به استرس حاد میشود داد، اطلاعات زیادی داریم و راهحلهای بیشتری برای آن میشناسیم اما آنچه درباره استرس مزمن میدانیم خیلی کمتر است. بدترین نوع استرسی است که معلوم نیست چه زمانی تمام شود. اگر به کسی بگویند باید در این اتاق بمانی اما معلوم نیست چه زمانی بتوانی بیرون بیایی، استرس بیشتری دارد و ممکن است دق کند تا کسی که میداند ۱۰ سال باید در آن اتاق زندان بماند.
بعضی استرسها مدت طولانی با فرد میمانند و عواقب بلندمدت دارند، مانند استرس از دست دادن همسر که ممکن است ماهها یا حتی سالها تنهایی فرد را به دنبال داشته باشد یا حمله خشونتبار جنسی به یک کودک ممکن است تا سالها باعث تشویش و نگرانی در او شود.
استرسهای روزمره زندگی مثل تغییر محل زندگی یا محل کار یا استرسهای ارتقای شغلی همگی طبیعی هستند و اگر کسی بر اثر این استرسهای معمولی بیمار شود، اختلال انطباق پیدا کرده. تجربه افراد از بلایای بزرگی مانند سیل و زلزله یا سقوط هواپیما یا جنگ باعث نوعی اختلال شناختهشده به نام «نشانگان اختلال پس از سانحه» میشوند که از جمله اینها موج انفجار و مجروحان جنگی را هم میشود نام برد.
کسی که شاهد تصادف فرزندش باشد، استرس دیرپا در وجودش شکل میگیرد. هیچ استرسی فراموششدنی نیست و بنا بر شخصیت ما یا شدت استرس، رد پایش را در زندگی ما به جا میگذارد.
استرس به چه صورت عمل میکند؟
تصور کنیم که یک قطره آب اضافی میتواند ظرفی را که لبالب از آب است، لبریز کند. در این صورت، هیچ کس نمیگوید قطره آخر باعث لبریز شدن ظرف آب شده. ظرف آب بر اثر جمع شدن قطرههای آب مستعد لبریز شدن بوده است. این مثال خوبی برای استرس است چون استرسها نقش ماشهچکان را دارند، مثل تفنگی که از قبل پر شده، انباشت استرس طی روزها یا سالها باعث میشود، فرد به مرحله بیماری برسد. بنابراین، هیچ استرس یگانهای به خودیخود نمیتواند فرد را بیمار کند. مداد پاکن گرد، روی میز با هر تلنگر به لبه میز نزدیکتر میشود اما تنها یک ضربه و ضربه نهایی است که مدادپاککن را به زمین میاندازد.
اجازه بدهید به جهت اصلی گفتوگو برسیم؛ آیا مردمی که نگران ابتلا به ویروس هستند، دارند واکنش غیرعادی از خود نشان میدهند؟
درباره کرونا هم مانند هر منبع استرس دیگری، استرس مثبت پیروی معقول از دستورات بهداشتی است که به سلامت فرد و اطرافیان و خانواده او کمک میکند اما استرس منفی باعث مختل شدن روال زندگی عادی فرد میشود. اگر فرد نمیتواند با وجود استرس، زندگی عادی خود را دنبال کند، حتما باید از کارشناس یا روانپزشک کمک بخواهد.