برترینها: کنسرت جنجالی تتلو در استانبول، پنجشنبه ۲۹ مهرماه ۱۴۰۰ در سالن Ora Arena برگزار شد. در این کنسرت بیش از هفت هزار نفر شرکت کردند. از تصاویر منتشر شده در شبکههای اجتماعی صف طولانی بیرون سالن کنسرت به چشم میخورد. در گیتهای ورودی کنسرت نیز درگیری رخ داده است. هنوز یک ماه از کنسرت ابراهیم حامدی، معروف به ابی نمیگذرد که حضور و جمعیت زیاد ایرانیها در شرایط کرونایی بدون رعایت پروتکلهای بهداشتی انتقادات زیادی را بر انگیخته بود. این بار، اما امیرحسین مقصودلو حاشیه ساز شد.
سایت فرارو با یک محاسبه ساده نوشته: طرفداران این خواننده نفری از ۱۰۰ تا ۲۵۰ دلار یعنی حدود سه تا هفت میلیون هزینه بلیت کنسرت دادند. با در نظرگرفتن تعداد بیشتر صندلیهای ارزان، میانگین هر نفر را میشود چهار میلیون تومان در نظر گرفت. با توجه به فروش کامل بلیتها و ظرفیت ۶۳۰۰ نفری سالن، مجموع فروش این بلیتها مبلغ ۲۵ میلیارد تومان پول را به جیب تتلو ریخته است! یکی از نکات جالب توجه دیگری که در رسانهها گفته شده، تتلو هزار بلیت خارج از ظرفیت سالن فروخته است که افراد دارای بلیت نتوانستند وارد سالن بشوند و به عبارت دیگر اولین کلاهبرداری آشکار در این کنسرت صورت گرفته است. این خواننده قبل از کنسرت هم قول یک جشن شبانه را داده بود که بلیت هایش فروخته شده بود، اما خیلی از کسانی که بلیت خریده بودند، اجاره ورود به این جشن را نداشتند!
روزنامه خراسان در این باره نوشت: کنسرت روز پنج شنبه این خواننده مبتذل فارغ از کلاهبرداری و رعایت نشدن پروتکلهای بهداشتی، همه موازین اخلاقی را هم زیر پا گذاشت و استفاده از مواد مخدر و به کار بردن الفاظ رکیک توسط تتلو در طول مدت کنسرت، از این موارد بود. ابتذال در این کنسرت به قدری بالا بود که در یک بخش از آن تتلو شلوار خود را در میآورد! و بخشی از کنسرت را بدون شلوار و برهنه به آواز خواندن میپردازد! بسیاری از کاربران علاوه بر این که این رفتار تتلو را تقبیح کرده اند از کسانی که حاضرند در چنین فضای مبتذلی حاضر شوند هم انتقاد کرده اند. کاربری نوشت: «نگاهی به کنسرت تتلو بیندازید. در اوج کرونا و مشکلات اقتصادی به ترکیه رفته اند تا برای تماشای ابتذال سرو دست بشکنند.» کاربر دیگری با اشاره به این که گویا ۱۱ تور مخصوص این کنسرت در ایران تشکیل و حتی گویا بلیت هواپیما در آن برهه گران شده بود، نوشت: «چهار میلیون پول بدی بری کنسرت که فحشت بده و شلوارشو جلوت بکشه پایین! بعد ذوقم میکنی؟»
فرهاد قنبری در این باره نوشت: برخی از مردم در مواجه با نقدهای تندی که بر فرهنگ و هنر حاکم بر جامعه صورت میپذیرد، با شعار دفاع از دموکراسی و پلورالیسم فرهنگی به مخالفت با منتقدان پرداخته و با متهم کردن آنها به فاشیسم فرهنگی، از وجود هر صدایی (ولو صدای مبتذل و گوش خراش) در عرصه فرهنگی و هنری دفاع مینمایند. به عقیده آنها به کسی ربطی ندارد که فیلم اخراجی هاو هزار پا و مطربچند ده میلیارد تومان فروش کرده است یا دلنوشته فلان سلبریتی با عنوان کتاب شعر به چاپ دهم رسیده یا سلبریتیها دست چندم بیگانه با نمایش سالنهای تئاتر را به اشغال خود درآورده اند. آنها معتقدند مردم خود آزادانه انتخاب میکنند که اشعار حافظ و مولوی یا یغما گلرویی و گروس عبدالملکیان و.. بخوانند. به عقیده آنها کسی، مردم را مجبور نکرده است که به جای داستایوفسکی و چخوف و شکسپیر، دلنوشتههای فلان آقا و خانم را بخواند یا به جای تماشای آثار کیارستمی و برگمان به تماشای وااای آمپول و میامی و تگزاس و مطرب نشسته و به جای شجریان و ناظری و بنان به هاکان بند و ساسی و تتلو را گوش کنند. این افراد معتقدند که مردم خود آگاهانه و با اختیار و اراده کامل به انتخاب محصول فرهنگی مورد علاقه خود دست میزنند و در این میان هرگونه اجبار یا بی احترامی به سلیقه آنها حرکتی فاشیستی و غیر انسانی است.
اما مسئلهای که در اینجا مورد توجه قرار داد این است که این طیف فکر [تصور]میکنند که این فرهنگ و فکر و هنر پذیرفته شده، ذائقه و سلیقه و انتخاب خودشان است. آنها نمیدانند که این ذائقه بیشتر از آنکه انتخاب آنها باشد، تحمیل رسانهها و گفتمانهای حاکم بر فضای فکری و فرهنگی جامعه و جهان است. کودکان و نوجوانان امروزه از همان بدو تولد در بمب باران تبلیغات تلویریونی و شبکههای مجازی نه با سینمایی به جز این سینمای لوده پرور، نه با موسیقیی جز این سر و صداهای آزار دهنده و نه با کتب و شاعرانی جز این دلنوشتههای مجازی آشنا میشوند و اغلب شناختشان از فرهنگ و هنر همانی است که به چشم خود بر صفحات موبایل، تلویزیون و بیلبوردهای شهری مشاهده مینمایند و بدیهی است با چنین شیوه تربیتی، نسلهای جدید هیچ طعم دیگری جز همان طعم ارائه شده توسط تلویزیون و اینستاگرام و … را نمیشناسد و اصولا در صغارت و طفولیت خود باقی مانده و هیچگاه به مرحله انتخاب و شناخت سلیقه فردی نمیرسند.