جین دوروتی سیبرگ یک هنرپیشه سینما اهل ایالات متحده آمریکا بود. تصویر او با فیلم «از نفس افتاده» ساختهی ژان لوک گدار در ذهنها ثبت شده است. با موی کوتاه و تیشرت وقتی با لهجه آمریکایی، در معروفترین خیابان پاریس، شانزالیزه، «هرالد تریبون» میفروخت. این مطلب زیر رشته توئیتی از نادر تکمیل همایون دربارهی این هنرپیشه فراموش نشدنی است.
نامیترین فیلم موج نو، «از نفس افتاده»، همان قدر مدیون گدار است و بلماندو که مدیون شخصیت شیرین و مبهم جین سیبرگ. جین در چنین روزی در آمریکا به دنیا آمد.
انگاری جین اشتباهی در آمریکا به دنیا آمده بود. همه چیز در سرنوشت و زندگی جین بسان ریسمانی، او را به فرانسه وصل میکرد. با مارلون براندو بود که به بازیگری علاقهمند شد، با فیلم “مردان” فرد زینهمان. جین حس کرد بازیگری بهترین محمل برای انتقال احساس است. دیگر همه چیز برایش روشن شد.
در مدرسه به یادگیری تئاتر پرداخت. یکی از معلمهایش، در مدح استعداد جین برای اتو پرهمینجر نامهای نوشت.
پرهمینجر در تدارک ساخت “ژان دارک” بود و در سراسر آمریکا به دنبال ژان دارک خودش میگشت. ژان دارک، دختر چوبان فرانسوی که به مظهر دلاوری و وطنپرستی بدل شد و در آتش جهالت سوخت.
بعد از دیدن جین، اتو در جا این نقش را به او سپرد؛ و این گام اول جین در سینما بود؛ با یکی از بهترین کارگردانهای آمریکا و البته با یکی از سختگیرترین آنها. باری، گام دوّم باز به فرانسه ربط داشت. باز با اتو پرهمینجر، این بار با یک کتاب معروف فرانسوی، “سلام بر غم” فرانسواز ساگان.
این دو فیلم اتو پرهمینجر در هیچ جای دنیا به اندازه فرانسه خوش ندرخشیدند. فقط مشتی منتقد فرانسوی در مجله “کایه دو سینما” از این دو فیلم دفاع کردند. دیگر رابطه عاطفی جین با فرانسه قوام گرفته بود.
سپس گدار از راه رسید، و نقشی را در اوّلین فیلم خودش و مهییجترین فیلم موج نو، به او سپرد. با این فیلم جین که جهانی بود، جهانیتر شد. دیگر جامه تصنعی فیلمهای آمریکا از قامت او درآمد؛ و گدار شاید نزدیکترین چهره او به واقعیت را نشان داد. زنی عاشق و خائن به عشق. شخصیتی دوگانه.
البته که جین این دوگانگی را داشت. در پس این چهره فرشتهخو و آرام، غوغایی برپا بود، غوغایی که هرگز او را رها نکرد.
جین نیز همچون شاعران و نویسندگان فرانسوی، بودلر، آرتو، موپسان و خیل عظیم دیگری، درگیر مالیخولیای خودش بود و این بیماری هرگز او را رها نکرد.
این بیماری باعث شد که خلق و خوی جین همیشه در نوسان باشد. او افسرده بود. سکوتهای طولانی میکرد و همین تعللهای روحی باعث شد وقتی کارگردان بزرگ دیگر موج نو، فرانسوا تروفو، از او برای همکاری در “شب آمریکایی” دعوت کرد، جین حتی قادر به پاسخ نبود و نقش سرانجام به ژاکلین بیسه رسید.
آن ریسمان نامرئی به ازدواج جین با نماد فرهنگ فرانسه، نویسنده بزرگ و جهانی، رومن گاری هم انجامید. ازدواجی که، چون ناقوسی بزرگ صدا کرد و تصویر این زوج عاشق را روی صفحه اوّل روزنامهها و در صدر اخبار نشاند.گاری دلباخته جین بود. اما آیا جین امکان تحقق این عشق را به گاری میداد؟
باری این ازدواج هم به خاطر وضعیت روحی جین و خستگی گاری از شرایط موجود به سرانجام نرسید.
مشکلات روحی جین با ازدواج بعدی دوچندان شد. شبی، برهنه، با یک بارانی بر تن و یک بطری آب در دست، از خانه خارج شد. دو هفته بعد از ناپدید شدن او، جسدش را در صندلی عقب ماشینی یافتند، با یک نامه.
جین برای پسرش آرزوی سعادت کرده بود. گفته بود شجاع باشد. گفته بود او را بینهایت دوست دارد، اما دیگر تاب زیستن ندارد. اسرار مرگ جین هرگز روشن نشد. چندی بعد، گاری با تپانچهای به عمر خود پایان داد. او نیز یادداشت کوتاهی به جا گذاشت و بر اسرار مرگ خود افزود: “ربطی به جین ندارد. ”
هرکسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود 🙁