ناصرخسرو قبادیانی؛ شاعر، جهانگرد، مفسر قرآن و…

ماهنامه کرگدن – سیداحمد محیط طباطبایی: حجت خراسان، ناصر خسروی قبادیانی را در افواه عمومی شاعر می‌دانند، اما ناصرخسرو را فقط یک شاعر در ردیف شاعران نامدار، نمی‌توان محسوب کرد. او که در قبادیان به دنیا آمد و در خانواده‌ای محتشم و ثروتمند مدارج علمی را طی کرد و به تدریج در مسند امور اداری و دیوانی قرار گرفت و عمر خود را تا چهل و سه سالگی به این شیوه گذراند، دارای سه جنبه مهم شخصیتی است؛ ناصر خسروی شاعر، ناصر خسروی مبلغ و ناصر خسروی جهانگرد و سیاح، اما همه این جنبه‌های شخصیتی بر پایه مشترکی سوار است. او از سرآمدان علوم عقلی و نقلی عصر خود است.

نه فقط شاعر

در نجوم و ریاضیات و طب و کلام و فلسفه بسیار مسلط است و بالاتر از همه یکی از سه شخصیتی است که در عصر خود حافظ قرآن بوده است. مجموعه این‌ها او را به شخصیت ویژه‌ای تبدیل می‌کند که از ورای اشعار و نوشته هایش می‌توانیم به مفاهیم علمی و قرآنی و کلامی دست پیدا کنیم و این یک صفت ویژه در شخصیت ناصرخسرو است که کمتر شاعری را شبیه به او می‌توان یافت.

شعر ناصرخسرو را گاهی دشوار و سخت می‌دانند چرا که چنین مفاهیم علمی و عقلی را باید در اشعار او جستجو کرد، گویی که برای فهم او باید کتاب‌های علم کلام و فلسفه و تفسیر را از نظر گذراند. او کتاب‌های مختلفی به زبان فارسی و عربی دارد، آثاری به نظم و نصر. خلاصه آنکه او مانند بسیاری از حکمای عصرش همچون ابن سینا به مذهب اسماعیلیه می‌گراید و در این مذهب، به مدارج بالا دست می‌یابد و لقب حجت خراسان را دریافت می‌کند.

ناصرخسرو، مفسر قرآن و کلام

این ناصرخسرو حجت خراسان مفسر قرآن نحوی و کلامی، در چهل و سه سالگی تصمیم به سفری بزرگ و طولانی از مرو می‌گیرد. سفر او هفت سال طول می‌کشد و چهار بار در طول این سفر به حج مشرف می‌شود و به مصر و به دربار خلیفه فاطمی مصر، المستنصر بالله وارد می‌شود. او ارادتی خاص به این خلیفه فاطمی پیدا می‌کند. سپس از مصر به دیار ایران بازمی گردد.

ناصرخسرو شخصیتی است در دورانی کلیدی و خاص که می‌توان گفت در آن زمان تمدن و خلافت شرقی دارد از مرحله‌ای به مرحله‌ای دیگر وارد می‌شود. آغاز دوره ناصرخسرو همزمان است با رواج تفکر معزله که گرایش به عقل و شیوه خاصی از تف ۶ سیر دینی دارد. این تفکر میان خلفای فاطمی و آل بویه و سامانیان رواج پیدا می‌کند، اما با ورود ترکان سلجوقی دوران این حکومت‌های عقلگرا به سر آمده و تفکر اشاعره در قدرت، جایگزین تفکر معتزله می‌شود.

دوران جنگ بین این دو بینش، دوران زندگی ناصرخسرو است، او در واقع پدیده پایانی عصر طلایی تمدن اسلامی است؛ عصری که شخصیت هایی، چون فارابی و ابن سینا و زکریای رازی و ابوریحان بیرونی مشخصه‌های آن هستند؛ مردانی که هر کدام تاثیری غیرقابل انکار در تمدن ایران و اسلام و جهان از خود به جا گذاشته اند. در واقع باید گفت ناصرخسرو نقطه پایان این عصر است.

ناصرخسروی جهانگرد

اما ناصرخسرو همچنان که گفتیم در کنار همه ویژگی‌های علمی اش یک جهانگرد بوده است و وقتی شخصی با چنین جهان بینی و چنین پشتوانه علمی به سفر برود، قطعا سفرنامه او از حد یک خاطره نویسی و روزنگاری ساده فراتر است و به سفرنامه‌ای تبدیل می‌شود که مهمترین مدرک و ملجاء جغرافیایی و تاریخی عصر خود نام می‌گیرد.

از این حیث کتاب سفرنامه ناصرخسرو از مراجع مسلم و انکارناپذیر تاریخ معماری، فلسفه، کلام، اجتماع و سیاست عصر اوست. از سویی سفرنامه ناصرخسرو دارای مرجع است، چون او مستندنگاری می‌کند. اگرچه همه ناصرخسرو را مبلغ اسماعیلیه می‌دانند، اما وی در نوشتن سفرنامه از تفسیر و تاویل بر اساس دیدگاه‌ها و خاستگاه فکری اش پرهیز می‌کند. سفرنامه ناصرخسرو همچون «سفرنامه مارکوپولو» فقط قصه نیست. همچون «سفرنامه ابن پوزدان» تنها یک وقایع نگاری مستند و یک جغرافیای تاریخی به شمار نمی‌رود بلکه سفرنامه او کتاب جامع عصر اوست که همانندی ندارد.

سال ۲۰۱۶ میلادی برابر با ۱۳۹۵ شمسی هزاره آغاز سفر ناصرخسرو از مرو است و ما به خاطر این هزاره یاد می‌کنیم از یکی از شخصیت‌های مهم تاریخ تمدن ایران اسلامی که در جریان فکری و عقلی تمدن ایران و جهان تاثیرگذار بوده است. در طی این هفت سال، ناصرخسرو از شهر‌های مختلفی عبور می‌کند؛ از ایران و افغانستان و مصر و ازبکستان و عراق و ترکیه و سوریه و لبنان و عربستان و اردن. خیلی از این کشور‌ها امروزه در آتش جنگ و منازعات داخلی و خارجی می‌سوزند. یاد ناصرخسرو و بزرگداشت چنین شخصیتی می‌تواند امکانی برای نزدیکی، هم زیستی و گرایشی به سمت وفاق و همدلی همه افراد ساکن این مسیر باشد.

در حقیقت می‌توان اندیشه او را سرلوحه دستیابی به این وفاق و همدلی قرار داد. اندیشه شاعری که می‌گفت: «عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده/ حیران شد و بگرفت به دندان سر انگشت/ گفتا که «کرا کشتی تا کشته شدی زار؟ / تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت؟ / انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس/ تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت»… ناصرخسرو می‌تواند ما را به سمت جهانی ببرد که مملو از صلح باشد.

جهانگردشاعرقبادیانیقرآنمفسرناصرخسروو
دیدگاه ها (0)
دیدگاه شما