برترینها: فرزانه تاییدی زندگی تلخ و غمانگیزی داشت اما او از لحاظ قدرت بازیگری، یکی از درجه یکهای تاریخ سینمای ایران شناخته میشود. او در سالهای فعالیت خود فیلمهای مهمی بازی کرده و به بهترین شکل ممکن هم این نقشها را ایفا کرده است.بانویی سخت،پرشور، زخم خورده و خشمگین اما ایستاده و خروشان.
استاد جلیل فرجاد که در سالهای پیش از انقلاب در چند تئاتر با تاییدی همکاری داشت، درباره این بازیگر زن ایرانی میگوید: سال سوم دانشجویی، در دانشکده هنرهای دراماتیک، برای بازی در نمایشی حرفهای به نام “آدمهای ماشینی” به کارگردانی “عباس یوسفیانی” دعوت شدم. در آن نمایش من و چند تن از بازیگران تازه کار در کنار حرفهایهایی چون: محمدعلی کشاورز، منوچهر فرید،مصطفی تاری، داریوش ایراننژاد بازی میکردیم. فرزانه تاییدی نیز از آن حرفهایهایی بود که ستاره سینما نیز به شمار میرفت. در صحنه ما آدمهای ماشینی بیدار میشدیم و من باید از بین آدمهای ماشینی بیدار شده و به تاییدی نزدیک میشدم. برای من که از خانواده سنتی بودم، این سختترین کار بود! واقعا دست و پای خودم را گم کرده بودم و نمیدانستم دقیقا چیکار کنم و نکته دقیقا همینجا بود. تاییدی به من آموخت چگونه چگونه میشود بین زن مرد مِهر بود به پاکی و چگونه میتوان حرفهای بود تا یک تازه کار اعتماد به نفس بازی مقابل یک ستاره را پیدا کند. فرزانه تاییدی در ذهن من همیشه شکومند و زندست.
سال 1352 فرزانه تاییدی در فیلم “هشتمین روز” هفته بازی میکند. تاییدی در این فیلم متفاوت که نشان از تفاوت دیدگاه او در انتخاب نقشها داشت، نقش زنی را ایفا کرد که مورد تعرض و آزار قرار گرفته است. این فیلم با بازی تاییدی دارای سکانس معناداری است که برای سینمای دهه50 بسیار تازه و متفاوت بود. بعد از تعرض به دختر داستان که تاییدی نقش آن را بازی میکند، او به خانه باز میگردد و طوری در وان حمام شروع به شستن خود میکند که به نظر میرسد میخواهد دست متجاوز را از خود کوتاه کند. در سینمایی که زنها بعد از تجاوز یا خودکشی میکردند یا مردها انتقام آنها را میگرفتند، تصویر زنی که تاییدی نقش آن را بازی میکرد، تصویری بسیار تابوشکنانه بود.
دو فیلم مهم کارنامه فرزانه تاییدی یعنی “خاک” و “سفر سنگ”ساخته مسعود کیمیایی کارگردان شناخته شده سینمای ایران است. استاد کیمیایی درباره تجربه همکاری خود با فرزانه تاییدی چنین میگوید: فرزانه تاییدی در گفته کوتاه من، یک هنرمند و بازیگر به شدت دانستهای بود و اندازههای خود را به خوبی میدانست. تسلطی که به چهره خودش داشت، نگاه و گویشش خیلی خوب بودند. تاییدی در هر دو فیلم من نقش یک زن روستایی را بازی میکرد که این دو زن از نظر فکری و روحی بسیار باهم متفاوت بودند. اما این تفاوت چیزی از بازی خوب تاییدی کم نکرد.او سر صحنه چند بار بازیگری خودش را با خودش تمرین میکرد. فرزانه تاییدی همواره در ذهن من به عنوان یک بازیگر توانا، دانسته و به شدت متعهد ماندگار است.
سال 1356 تاییدی در فیلم واسطهها به کارگردانی حسن محمدزاده بازی کرد که در نقش دختر جوانی به نام محترم ظاهر شد. واسطهها نیز مثل بسیاری از فیلمهای کارنامه تاییدی سعی داشت داستان متفاوتی از عاشقانههای مرسوم آن دوره را روایت کند و خود را از دیدگاه قالب جامعه دور سازد.عباس یاری درباره پشت صحنه این فیلم و سازکارهای فرزانه تاییدی به عنوان یک بازیگر، خاطراتی بیان میکند که بسیار شنیدنیست:رفته بودم به پشت صحنه فیلم واسطهها که در هنگام ساخت آن گفته میشد از لحاظ مضمون و قصه، فیلم متفاوتی خواهد بود. قراری هماهنگ شد برای روز جمعه در یک ساختمانی که محل فیلم برداری بود.وقتی از پلههای این ساختمان بالا میرفتم، شاهد سرصدایی از جنس کلنجار و چالش کلامی بودم.وقتی رسیدم متوجه شدم خانم تاییدی مشغول بحث با آقای دل شکیب که یکی از تهیه کنندههای فیلم بود و آقای محمدزاده هستند. خیلی متعرض بودند چرا که آقای دلشکیب اصرار داشت خانم تاییدی لباس بازتری برای این صحنه بپوشد. خانم تاییدی تا آخرین لحظه راضی به انجام این کار نشد و در آخر با حالت قهر، صحنه فیلم برداری را ترک کرد.
“میراث من جنون”فیلمی به نویسندگی و کارگردانی مهدی فخیمزاده آخرین فیلم فرزانه تاییدی در ایران بود.فرزانه تاییدی در این فیلم نیز چهرهای متفاوت از زنی هویتمند به نام گلی را نشان میدهد که برای رهایی از دست جنونی مردانه، خودش دست به کار شده و انتقام خودش را میگیرد.شخصیتی جسور درست مانند خود تاییدی که در نهایت با وجود تمام سختیها حرف خود را به کرسی مینشاند.
لازم به ذکر است که فرزانه تاییدی آخرین هنرپیشهای بود که حتی تا اواخر سال 59 که روی صحنهی تاتر حاضر میشد، خودش برای خود پوششی خاص طراحی میکرد. کلاهی که موهایش را بپوشاند و شال گردنی که گردنش را مخفی کند.
بعد از انقلاب فرزانه تاییدی همچنان در اداره تاتر استخدام بود و همراه با بهروز بهنژاد سعی بر روشن نگه داشتن چراغ تاتر داشت.تا اینکه روزی که به اداره تاتر رفته بود، متوجه تابلویی روی اعلانات شد که روی آن نوشته شده بود:از این تاریخ علی نصیریان و فرزانه تاییدی در این اداره سمتی ندارند! تنها چیزی که بعد از چندین بار مراجعه فرزانه تاییدی به اداره برای او حاصل شد، کاغذی بود که روی آن نوشته شده بود:خانم فرزانه تاییدی،شما مازاد بر احتیاج تشخیص داده شدهاید و از این رو زین پس تمام حقوق و مزایای شما قطع خواهد شد.
هوشنگ گلمکانی، روزنامه نگار ایرانی درباره دو دیدار متفاوتش با فرزانه تاییدی چنین میگوید:من فزرانه تاییدی را فقط دوبار ملاقات کردم. یک بار در سال 56 که برای مصاحبه با مجله ستاره سینما به خانه او در خیابان شاهرود فردوسی رفتم با زنی متکی به نفس و قوی مواجه شدم. اما دومین ملاقات ما سال 63 در وزارت ارشاد بود. فرزانه تاییدی درست صندلی کنار من نشسته بود و چیزی که از او به یاد دارم این است که فرزانه تاییدی، بسیار پریشان بود. مدتها بود به خودش نرسیده بود و خیلی حالت عجیبی داشت. نوع نگاهش شباهت زیادی به انسانهای درهم شکسته داشت که بعدها با خواندن خاطراتش از آن دوران متوجه علت این درهم شکستی او شدم.
فرزانه تاییدی در یکی از خاطراتش میگوید:من هیچوقت در ایران صاحب خانه نبودم، بنابراین زمانی هم که انقلاب شد، چند سالی میشد که در آپارتمانی چهار اتاقه در خیابان شاه رضا نزدیک به میدان فردوسی زندگی میکردم. تنها خوبی و مزیتی که این آپارتمان برای من داشت، نزدیک بودن آن به اداره برنامههای تئاتر بود و اصلا به خاطر همین آن را اراده کرده بودم که صبحها با یکی دو دقیقه پیاده روی سر وقت به تمرینهای تئاتر برسم. با نفوذ برخیها به تئاتر و متوقف شدن فعالیتهای معمول،دیگر نزدیکی منزل به آنجا مزیتی نداشت.ولی یکی از مزایایی که از همان اول درباره این محل دوست داشتم این بود که از پنجره آشپزخانه و اتاق جانبی آن که با زاویه 90 درجه به آن وصل شده بود، اولین منظرهای که چشم را میگرفت، مرتفعترین نقطهی سلسه جبال البرز در شمال تهران بود.همان کوه بلند شکوهمندی که برای همه مردم تهران آشناست. همان تکه از کوه که همیشه با مقداری برف پوشیده است و با تغییر فصل مقدار برف نشسته بر کوه کم و زیاد میشود.هنوز وقتی چشمانم را میبندم نصویری از شکل و فرم البرز را میبینم.به راستی که دلم برایش تنگه است…
بعد از خروج تاییدی از ایران به همراه همسرش بهروز بهنژاد، فعالیت هنری او و همسرش دوباره از نو آغاز شد. نمایشهای آنها در لندن به روی صحنه میرفت و با استقبال زیادی رو به رو میشد. یکی از معروفتترین نمایشهای تاییدی بعد از خروج از ایران، نمایشی بود به نام دیوار چهارم که برداشتی از سفر تاییدی از ایران به لندن بود.
فرزانه تاییدی هیچوقت نخواست و نتوانست با چیزی که به آن اعتقاد ندارد کنار بیاید. او عاشقانه سینما را دوست داشت و خیلی کارش را جدی میگرفت و به قول خودش هرگز صحنه را خالی نمیکرد.همانطور که از ابتدای این مطلب متوجه شدید، تاییدی هنرمندی بود که سعی میکرد نقشهای متفاوتی بازی کند تا در پس آنها تصویرگر یک زن آزاد و مستقل با تمام مختصاتش باشد.او با استعداد بینظیرش در بازیگری، اگر همه چیز خوب پیش میرفت،قطعا یکی از اسطورههای سینمای ایران تبدیل میشد و هرگز از یاد مردم ایران حذف نمیگشت.
این متن از پادکست «صدای خیال» متعلق به ماهنامه «فیلم امروز» برداشته شده است.