اقدام الزر تا دهه ۹۰ قرن گذشته با بیاعتنایی و حتی انکار بخشهایی از جامعه آلمان روبرو بود، تلاش شماری از افسران ارشد برای ترور هیتلر در ژوئیه ۱۹۴۴، سالها بعد بتدریج مورد اعتنا قرار گرفت و بزرگ داشته شد.
محافلی در آلمان اصلا باورشان نمیشد که کارگری از یک خانواده معمولی بنا با تشخیص خودش به ضرورت نابودی هیتلر برسد و ظن داشتند او عامل مسکو یا لندن باشد. تنها هفت دهه بعد از جنگ جهانی دوم یعنی از اوایل قرن حاضر بود که الزر جایگاه واقعی خود را در تاریخ جنگ جهانی دوم یافت و نگاه به اقدام او برای”ترور” هیتلر تا حد زیادی عوض شد.
گئورگ الزر بر اساس وجدان خود تصمیم به ترور پیشوا گرفت
در واقع در دهههای پس از جنگ هیچ کدام از کسانی که قصد داشتند هیتلر را با اقدامی قهرآمیز از میان بردارند به اندازه گئورگ الزر مورد فراموشی و بیتوجهی قرار نگرفتند. این اقدام فردی و مقاومتی که در کودتای ٢٠ ژوئیه ١٩۴۴ نیز تجلی یافت تا مدتهای مدید اعتنا و احترام لازم را نیافت. حتی مدتها نداهایی به گوش میرسید که این گونه مقاومتها را خیانت به میهن تلقی میکرد.
نوامبر سال ١٩٣۹ یعنی زمانی که الزر علیه هیتلر اقدام کرد دو ماهی از تجاوز قوای نازی به لهستان و کلید خوردن جنگ جهانی دوم میگذشت. از چند سال پیشتر هم در اردوگاههای اجباری و زیرزمینهای گشتاپو، حق زندگی و سلامت و حق آزادی انسانها به گونهای منظم و سیستماتیک نقض و پایمال میشد.
اشکال دیگر اعتراض و مخالفت غیرممکن بود و اعزام شدگان به اردوگاهها و دستگیرشدگان گشتاپو نمیتوانستند به جایی شکایت برند. نه پلیس نه دستگاه قضایی مامنی برای حمایت در برابر جور و ستم رژیم نازی نبودند. گئورگ الزر ظاهرا به این باور رسیده بود که در چنین شرایطی حق مقاومت دارد.
آدولف هیتلر در روز هشتم نوامبر ۱۹۲۳ یعنی حدودا ده سال قبل از آن که در یک انتخابات بحثانگیز به قدرت برسد، تلاش کرده بود با کودتا قدرت را قبضه کند، تلاشی که ناکام ماند. پس از آن او هر سال در رستورانی در مونیخ در “بزرگداشت” این کودتا برای ابواب جمعیاش در درون حاکمیت، سخنرانی میکرد.
هشتم نوامبر سال ۱۹۳۹، اما سخنرانی او مثل قبل مفصل و طولانی نبود و سریعتر از همیشه رستوران را ترک کرد تا به برلین برگردد. استدلال این بود که با توجه به جنگ در شرق کشور، “پیشوا” میباید برای مدیریت اوضاع تا حد ممکن در برلین باشد. همین خروج پیش از موعد که به بدی هوا هم بیارتباط نبود طرح الزر را ناموفق گذاشت.
ساعت ۲۱:۰۷ دقیقه هیتلر رستوران را ترک کرد و ساعت ۲۱:۲۰ در همان جایی که او سخنرانی کرده بود بمبی منفجر شد و کل آن نقطه و چندمتری این سو و آن سوتر را به تلی از خاکستر بدل کرد. هشت نفر کشته شدند و شصت نفر زخمی. هواداران هیتلر جان به در بردن او از اقدام الزر را به عنوان “امداد غیبی” در بوق و کرنا کردند.
“اقدامی که ستایش و شرم ما را برمیانگیزد”
همان شب الزر در حالی که قصد داشت به سوئیس برود و مخفی شود شناسایی و بازداشت شد. این کارگر چوبکار که در نواختن موسیقی هم سررشتهای داشت در بازجویی زیر شکنجه حرفهایی زد که برای عمال رژیم هیتلری باورش دشوار بود. او گفت که به تنهایی در باره نابودی هیتلر و همکاران ارشدش تصمیم گرفته، مواد منفجره را هم به تنهایی تهیه کرده و در طول سی شب مخفیانه ستون نزدیک پشت محل نطق هیتلر را خالی و مواد را در آن جاسازی کرده است، تنها در پاسخ به ندای وجدانش.
فرانک والتر-اشتاینمایر، رئیس جمهور آلمان چهارم نوامبر امسال در پاسداشت حرمت الزر از سنگی نمادین در زادگاه او پردهبرداری کرد. او در سخنانی اقدام الزر را گواهی دانست بر این که مردم عادی بجای حمایت فعال از رژیم هیتلری یا انفعال، این امکان را داشتند که علیه رژیم او تا این حد خطر کنند و لزوما حمایت و پشتیانی نخبگان سیاسی و نظامی دور و بر هیتلر ضروری نبوده است.
او گفت: “الزر نماد فردیت آگاه و هوشمند بود که به رژیم هیتلری نه گفت، از در حمایت از آن در نیامد، در برابر آن به انفعال نگریخت. او با اقدامش ما را حالا هم به ستایش هم به شرم وامیدارد، شرم از این که چگونه به او در دهههای متمادی بیاعتنا ماندیم و شان و ارجش را به جا نیاوردیم. “
الزر یک سال در اندیشه و تدارک اقدام علیه هیتلر بود و این زمانی بود که جنون حمایت از “رهبر” به شاخصه بخش بزرگی از جامعه آلمان بدل شده بود. الزر گرچه کارگری ماهر بود، تحصیلات دانشگاهی نداشت، ولی با مطالعه بیگانه نبود و با دقت و درنگ در ایدئولوژی رژیم هیتلری و با نگرانی از قرارداد مونیخ -که نوعی سازشکاری بریتانیا و فرانسه در قبال رژیم هیتلری و مقاصد تجاوزطلبانه او تلقی میشد- شخصا به این درک رسیده بود که یک جنگ گسترده در راه است.
بنا بر پروتکل بازجوییهای الزر، او به هیچ وجه درک انتزاعی از سیاست نداشت و معطوف به “ایسمها” نبود، ولی احساس میکرد آلمان تنها با حذف رهبران وقت (هیتلر، گورینگ و گوبلز) تغییر و تحول مییابد و امیدوار بود پس از حذف این افراد، شخصیتهایی میانهرو قدرت را در دست بگیرند، رهبرانی که به کشور دیگری تجاوز نکنند و وضعیت طبقه کارگر را بهبود بخشند.
او همچنین بر این باور بوده که سوءقصد به جان رهبر رژیم نازی مانع از خونریزیهای بیشتر خواهد شد. او به خاطر نفرتی که از هیتلر داشت سعی میکرده در بازجوییها حتی اسم او را هم بر زبان نیاورد.
الزر به رغم سمپاتی به حزب کمونیست آلمان باورهای مسیحی داشت و آنچنان که در اسناد بازجوییاش آمده برایش ورای حقوق کارگران و آزادیهای فردی، مسئله مهم جلوگیری از خونریزی ناشی از گسترش جنگ بوده است.
عمال رژیم هیتلری، الزر را پس از بازداشت و بازجویی عامل سازمان جاسوسی بریتانیا دانستند و در سلولی انفرادی در اردوگاه ساکسنهاوزن به بند کشیدند. قرار بود که بعد از جنگ او را دادگاهی کنند، ولی نهم آوریل ۱۹۴۵ زمانی که رژیم نازی به پایان خود نزدیک میشد در همان اردوگاه دارش زدند.
گرچه حالا ادای احترام به الزر به امری نسبتا گسترده در آلمان بدل شده و خیابانها و مدارس و بناهای یادبود متعددی هم به اسم او نامگذاری شده، ولی نام او دههها به فراموشی و بیاعتنایی سپرده شده بود.
اشتاین-مایر در همان سخنرانی گفت: “زمان زیادی گذشت تا ما کلا مقاومت در برابر رژیم هیتلری را به دیده احترام بنگریم و مدتی دیگر هم باید سپری میشد که بخصوص مبارز برجستهای همچون الزر را بازشناسیم، موضع و رفتارش را ارج نهیم و تکریمش کنیم. “
خانواده هم مهر سکوت بر لب زده بود
امتناع و سکوت نسبی در دو سه دهه پس از جنگ نسبت به جنایاتی که در آن دوره صورت گرفت و تنزدن از بازخوانی رفتار جامعه آلمان با رژیم هیتلری، در بیاعتنایی عمومی به مقاومت در برابر آن رژیم تاثیر داشت. خود رژیم هیتلری هم از دامنزدن به این شایعه هم فروگذار نکرده بود که “الزر از خودشان است و صرفا مجری طرحی بوده که رژیم قصد داشته با آن نامیرایی هیتلر را به جامعه القا کند. “
اوراق بازجویی الزر، اما قلم بطلان بر این شایعات کشیدند.
مردم شهرک الزر نیز از خشونت حکومت هیتلر در امان نمانده بودند، آنها را دائم برای کسب اطلاعات زیر فشار و بازجویی میگذاشتند، به زور به صف اول جبهه جنگ میفرستادند یا بلایی بر سر صاحب بیخبر رستوران و مغازههای اطراف میآوردند و آنها را به اردوگاه کار اجباری فرستادند. اینها همه و همه نوعی یادمان توام با کابوس برای این جمعیت رقم زده بود. حتی اعضای خانواده الزر هم تا سالیان دراز پس از جنگ در باره او صحبت نمیکردند.
پسر خواهر الزر در همان مراسم که رئیس جمهور آلمان سخنران اصلیاش بود به یاد آورد که چهل سال آزگار در خانواده هم سخنگفتن در باره او تابو بود. تابو زمانی شکست که بالاخره در دهه هشتاد قرن گذشته پروتکل بازجوییهای الزر انتشار یافت و فیلمی بر اساس زندگی او ساخته شد، از آن پس بود که “سرم را بالا گرفتم و به چنین داییای افتخار کردم. “
در خود زادگاه الزر هم تازه در دهه نود قرن گذشته، یعنی بیش از چهل سال پس از کشتهشدن او بود که با رویکار آمدن یک شهردار جوان، ستایش از او جدیتر شد. سال ۱۹۹۰ آرشیوی به نامش افتتاح کردند و سال ۱۹۹۵ مراسمی رسمی در بزرگداشت او برپا شد.
سخنرانی خانم یوتا لیمباخ در در سال ۲۰۰۳ در صدمین سالگرد تولد الزر که بر تشریح حقوقی و اخلاقی اقدام دلیرانه و معطوف به رهایی این مخالف رژیم هیتلری و تاثیر آن در تدوین قانون اساسی جدید آلمان متمرکز بود بازتاب گستردهای یافت و نگاههای احترامآمیز به سوی الزر بیشتر جلب شد.
هم لیمباخ در آن سخنرانی هم رئیس جمهور آلمان در سخنرانی خود بر این سوال متمرکز شدند که آیا اقدام الزر که جان عدهای دیگر را هم گرفته و به خود هیتلر آسیبی نزده به لحاظ اخلاقی میتواند قابل توجیه باشد یا نه.
اشتاینمایر به یاد آورد که اقدام الزر همه اعضای کادر رهبری رژیم هیتلری را که در رستوران جمع بودند نشانه رفته بود، از خود هیتلر گرفته تا تئودور هس، ژوزف گوبلز، اریش هیملر و بسیاری دیگر. او اگر موفق میشد کل رژیم هیتلری بیسر میشد.
مخمصه اخلاقی عمل و بیعملی
با این همه، آیا چنین اقدامی به لحاظ اخلاقی به خطرش میارزید، اقدامی ناکام که کسانی را از بین برد که نمیبایست از بین بروند.
لیمباخ در پاسخ به این سوال به وسوسه و دقت الزر توجه داده است که طرح را طوری تدارک دیده بود که زمان انفجار بمب حتی یک گارسون هم حتیالامکان در نزدیکی هیتلر نباشد تا خون بیگناهی ریخته نشود.
اشتاینمایر هم در پاسخ به این سوال گفت که درنگ اخلاقی در این شرایط نوعی مخمصه است و همه کسانی در مهار جنایات گسترده رژیم هیتلر همه راههای مقاومت مدنی را بسته میدیدهاند با این مخمصه روبرو بودهاند. به عبارتی، آن کس که در چنین شرایطی اقدام میکند به هر صورت دست به خشونت میآلاید و آن کس که اقدامی نمیکند هم به سهم خود راه را بازمیگذارد که خشونت و جباریت یک رژیم توتالیتر ادامه یابد.
اشتاینمایر هم مانند لیمباخ بر این نکته تاکید کرد که الزر در بازجوییهایش از این که طرحش به خاطر عواملی خارج از اراده او به مسیری دیگری افتاده و قربانیانی ناخواسته گرفته وجدانی مکدر دارد و مسئولیت کامل آن را میپذیرد.
با این همه، همین تجربه اخلاقی دشوار و جانسوز الزر و برخی دیگر مثل او بود که “ما را به آنجا رهنمون شده که در قانون اساسی خود بیاوریم که آنگاه که رژیمی توتالیتر مصدر کار شود و حفظ آزادیها و حقوق دمکراتیک در برابر تجاوز آن با هیچ شیوه مدنی امکانپذیر نباشد، حق مقاومت برای شهروندان محفوظ است. “
اثری که اشتاینمایر در آستانه هشتادمین سالگرد اقدام الزر علیه هیتلر در زادگاه الزر رونمایی کرد “یکی از ما، ولی متفاوت از ما” نام دارد و سنگی است از بتون که یک قطعه چهارگوش از وسط آن بیرون آمده، به همان اندازه، ولی از چوب لایه لایه، نه از بتون.
سنگ بزرگ و بیروح به گفته طراحان نمادی است از جامعه مقهور، یک دست، ثناگو یا منفعل، جامعهای که اراده به آزادگی و حریت و انسانیت را وانهاده و تکه چوب لایه لایه که از همین کلیت جدا شده با رنگی متنوعتر، نمادی است از الزر که از جمع بیرون آمده و به راه دیگری قدم گذاشته است.
منبع: bbc