نه گفتن یک مهارت است که هر کسی جرات و قدرت عملی کردن آن را ندارد و به طور قطع والدین نقش موثری در آموزش نه گفتن به فرزندان دارند تا آنها بتواند تنها با گفتن یک «نه» ساده، از انجام کارهای به دور از علاقه خود دوری کنند.
مهارت نه گفتن
تعاریف مختلفی میتوان راجع به این مهارت گفت، اما اگر بخواهیم آن را در یک جمله تعریف کنیم، میتوان گفت: مهارت نه گفتن یعنی در جواب خواستههای نامربوط و نامعقول دیگران توانایی داشته باشیم تا با قطعیت و در کمال ادب جواب منفی بدهیم و احساس شرمندگی نکنیم.
تا اینجا را شاید همه بلد باشیم، ولی این را هم میدانیم که هیچ کس با دانستن تعریف یک عمل نمیتواند آن را به درستی انجام دهد. مهارت نه گفتن از جمله مهارتهای مهمی است که هر انسانی باید در زندگی آن را یاد بگیرد. مهارتی که همچون مهارتهای دیگر نمیتوان یک شبه به دست آورد و نیازمند تمرین و ممارست است.
آموزش نه گفتن به فرزندان
برای آموزش نه گفتن به فرزندانمان اولین و مهمترین قدمی که باید برداریم این است که از خودمان شروع کنیم و اول به خودمان نه بگوییم. این تمرین میتواند ما را با این مفهوم آشنا کند، بدون اینکه بخواهیم به دیگران آسیب برسانیم. به طور مثال لباسی را که دوست داریم بخریم نخریم، اگر از بی آر تی یا مترو استفاده میکنیم یک روز را قرار بگذاریم که اصلا روی صندلی ننشینیم و یا غذایی را که دوست نداریم بار دیگر امتحان کنیم و از این قبیل عادات. این تمرینها یعنی نه گفتن به خود و تغییر عادتهای خودمان. از همین قدمهای کوچک باید شروع کنیم تا به مفهوم واقعی نه گفتن برسیم و وقتی با این مهارت آشنا شویم و آن را درک کنیم آنگاه است که میتوانیم از آن برای تربیت فرزندانمان استفاده کنیم.
بعد از قدم اول در مرحلهی دوم نوبت به خانه میرسد. یعنی برای اینکه کودک نه گفتن را یاد بگیرد، باید نه گفتن را در خانه پیاده کنیم. اینکه کودک با کلمهی نه و کاربرد آن آشنا باشد بسیار اهمیت دارد. اگر بجا و درست با این کلمه آشنا شود، یاد میگیرد در موقعیتهای مختلف به جای اطاعت کردن از خواستههای دیگران، به شرایطی که در آن قرار گرفته فکر کند و باتوجه به نتیجهای که پس از بررسی شرایط فردی و محیطی به آن میرسد، تصمیم نهایی را بگیرد. برای آموزش این قدرت یا مهارت باید از سن خیلی کم مثلا سه یا چهار سال شروع کنیم، چون بهترین زمان برای یادگیری است.
نکات کلیدی در رابطه با نه گفتن به کودکان
۱) به فرزندمان یاد بدهیم که قرار نیست همهی خواستههایش را اجابت کنیم و از مخالفت با فرزند نترسیم و اختلاف نظر را به او یاد بدهیم. به طور مثال وقتی به ما خوراکی تعارف میکند و میل نداریم، به جای اینکه از سر ترحم خودمان را مجبور به خوردن بکنیم، با لبخند بگوییم «نه، متشکرم».
۲) از راههایی که برای کودک سرگرمی و جذاب است به عنوان پل ارتباطی و برای یاد دادن این مهارت استفاده کنیم. با توجه به پیشرفت روزافزون در همهی زمینهها قطعا میتوانیم کتابها و داستانهایی با این مضمون پیدا کنیم و برای کودکمان بخوانیم؛ و یا در بازیهایی مفهوم را برایش توضیح دهیم.
۳) به یاد داشته باشیم که تعادل را رعایت کنیم. قرار نیست برای هر موضوعی از نه استفاده کنیم. همچنین قرار نیست در برابر درخواستهای غیرمنطقی نهای بی منطق و کوبنده بگوییم. باید بتوانیم طرف مقابل را با لبخند و بدون تنش و دعوا قانع کنیم حتی اگر طرفمان یک کودک باشد.
۴) کمی کودکان را گول بزنیم. شاید این توصیه عجیب به نظر بیاید، ولی منطقی است. همهی آدمها از داشتن قدرت لذت میبرند. پس به جای روش دیکتاتوری و نه گفتن صریح، با سیاست رفتار کنیم. به کودک خود حق انتخاب بدهیم. به طور مثال اگر میخواهد با توپ بازی کند به او بگوییم یا باید صبر کند تا به پارک برویم یا باید آرام در خانه بازی کند. اینگونه او احساس قدرت میکند و فکر میکند او در حال تصمیم گیری است، ولی در واقع قدرت اصلی در دست ماست.
۵) هنگام نه گفتن به فرزندانمان اگر با گریه، داد و بیداد، قهر و تکرار کودک مواجه شدیم به هیچ عنوان نظرمان را عوض نکنیم. این کار علاوه بر این که نقطهی ضعف ما را آشکار میکند باعث میشود که قدرت واقعا به دست کودک بیفتد. به طور مثال وقتی به خرید میرویم با فرزند خود قرار بگذاریم که فقط میتواند یک اسباب بازی بخرد و نه بیشتر و در مقابل اصرارهای او این روش و نه گفتن را عملی کنیم.
همهی این تمرینها بستگی به نوع رابطهی والدین با فرزندان دارد و نمیتوان یک نسخه را برای همه پیچید. باید با توجه به خلق و خوی خودمان و کودک برای یاد دادن این مهارت به او رفتار کنیم و هیچ اجبار و یا ترتیبی وجود ندارد.
سخن آخر
در آخر باید بدانیم که یادگیری این قدرت کمک بزرگی به ما کرده و در ما ایجاد اعتماد به نفس میکند. داشتن مهارت نه گفتن از آسیب دیدن در اجتماع جلوگیری میکند. قرار نیست همهی دنیا مطابق میل ما رفتار کنند و همچنین ما به دنیا نیامدیم تا آرزو و خواستهی هر کسی را برآورده کنیم. وقتی همهی اینها را درک کنیم، میتوانیم بفهمیم که راجع به کودکمان هم همین قانون برقرار است و آنها مستثنا از دیگران نیستند.