رزا لوکزامبورگ، بانوی انقلابی‌

وب سایت یک پزشک – علیرضا مجیدی: رزا لوکزامبورگ در پنجم‌ ماه‌ مه‌ سال ۱۸۷۱ در شهر زامـوش در لهـستان بـه بار آمد. او کوچک‌ترین فرزند یک خانواده یهودی‌ بود.خانواده رزا در نوجوانی‌اش به ورشو نقل مکان کـردند. وی در این‌ شهر به تحصیل پرداخت‌ و پس‌ از مدتی با گروهی به نام «پروتارلیا»آشـنا شد و چون از آرای آن‌ها خـوشش آمـد، به این گروه پیوست و به زودی در چهره یکی از فعالان سیاسی به فعالیت پرداخت.

رزا‌ با فعالیت‌های سیاسی گروه پرولتاریا که عقایدی سوسیالیستی داشتند آن‌چنان همراه شد که در سن ۱۸ سالگی تحت تعقیب قرار گرفت و ناچار شـد از لهستان به سوییس بگریزد.د ر سوییس در شهر‌ زوریخ‌ ساکن شد و هم‌چنان بی‌پروا به تبلیغ اعتقادات سوسیالیستی پرداخت و ضمن ادامه‌ی فعالیت‌های انقلابی به دانشگاه رفت و در رشته‌ علوم طبیعی و اقتصاد سیاسی به تحصیل پرداخـت. در دانـشگاه زوریخ همفکران زیادی‌ یافت‌ که از جمله آناتولی-لونا چارسکی بود که بعدها به عنوان یکی از رهبران جنبش چپ (سوسیالیست) مورد توجه قرار گرفت.

رزا لوکزامبورگ و هم‌فکرانش با گروه‌های پراکنده و یا مـتشکل‌ احـزاب‌ چپ و سوسیالیست اروپا،ب ه ویژه روسیه ارتباط دایمی و نزدیکی داشتند. درحالی‌که رزا فعالیت‌های سیاسی را در سوییس پشت سر می گذاشت و با گروه‌های چپ اروپا ارتباط نزدیکی داشت، حزب‌ سوسیال‌ دموکرات‌ کارگری روسیه، در ایـن روزهـا‌ دچار‌ انشعاب‌ شد و رزا توانست در بین اعضای فعال این حزب شخصیت‌های سیاسی و انقلابی بزرگی چون: گئورگی بلخانوف و پاول اکسلرد را پیدا کند‌. در این زمان او به صورت چهره‌ای‌ سـیاسی‌ در سـرتاسر اروپا شـناخته می‌شد.

او اگـرچه در لهـستان مقیم نبود،اما درباره سرنوشت سیاسی کشورش با‌ حزب‌ سوسیال‌ دموکرات کارگری روسیه که خواهان تعیین سرنوشت سیاسی لهستان در‌ روسیه است، اخـتلاف پیـدا مـی‌کند. رزا لوکزامبورگ به زودی وارد کشمکش جدید سیاسی جهان می‌شود.او بـا تـعیین‌ سرنوشت‌ ملل‌ به این سبب که توجه به آن،جنبش بین المللی‌ سوسیالیسم‌ را تهدید می‌کند،به سختی مخالفت مـی‌ورزد. ایـن مـخالفت‌ها به زودی علت جدا شدن رزا از‌ حزب‌ سوسیال‌ دموکرات کارگری روسیه و چـندی بعد از حزب سوسیالیست لهستان می‌شود. هم‌زمان با‌ جدایی‌ از‌ آن دو حزب، نشریه‌ای را با نام«آرمان کارگران»منتشر می‌کند و چندی بـعد «حـزب‌ سـوسیال‌ دموکرات‌» پادشاهی لهستان را بنیان می‌گذارد.

رزا لوکزامبورگ در سال ۱۸۹۸ و در سن ۲۷ سالگی‌ موفق‌ بـه دریـافت مدرک دکتری در رشته صنایع می‌شود و پایان‌نامه‌ خود را با عنوان‌ «توسعه‌ صنعتی‌ لهستان»به چاپ رساند. رزا پس از دریـافت مـدرک دکـتری خود عازم آلمان شد‌ و با‌ یک کارگر آلمانی با نام گوستاو لوویـک ازدواج کـرد و تـوانست دارای ملیت آلمانی‌ بشود‌. رزا‌ به برلین رفت و به حزب«سوسیال دموکرات آلمان» پیوست. هنوز مـدتی از پیـوستن رزا بـه‌ حزب‌ نگذشته بود که اطلاعیه‌ها،ب ولتن‌ها، مقاله‌ها و گزارش‌های او راجع به جنبش چپ‌ و سوسیالیسم‌ در‌ سـرتاسر آلمـان و اروپا دست به دست می‌گشت و بسیار پرتوان و پرتلاش به تبلیغ در این‌باره مشغول‌ گردید‌.

در‌ هـمین زمـان یـکی از کتاب‌های ایدئولوژیک رزا به نام «اصلاح یا انقلاب‌» از‌ چاپ درآمد و مسایل درون حزبی سوسیال دموکراسی آلمـان را بـه چالش کشید و علیه جنبش تجدیدنظر طلبی‌ (Revisionism‌) که توسط ادوارد-برنشتاین رهبری می‌شد به‌پا خـاست و مـبارزه‌ای نـاخواسته را علیه‌ طرف‌داران‌ تجدیدنظر طلبی آغاز کرد. فعالیت‌های سیاسی و تلاش‌ سرسختانه‌ی‌ رزا‌ لوکزامبورگ باهم‌کاری یکی از هم‌اندیشان‌اش بـه نـام‌ کارل‌کائوتسکی، مانع از نفوذ خط تجدیدنظرطلبان در حزب شد.

رزا که آرامشی در‌ خود‌ نـمی‌دید بـا روشـن شدن شعله‌های‌ انقلاب‌ ۱۹۰۵ روسیه‌ به‌ ورشو‌ پایتخت لهستان رفت تا از آن‌ جا‌ به انقلابیون روسـیه کـمک کـند که توسط نیروهای نظامی دستگیر و زندانی شد‌. رزا‌ در پیش‌زمینه‌های انقلاب روسیه یکی از‌ طـرف‌داران آتـشین لنین بود‌ و از‌ احزاب انحرافی «منشویک» و «سوسیالیست انقلابی‌» انتقاد می‌کرد و به جای آن از طرف‌داران پروپا قرص حزب «بـلوشیک» بـه رهبری‌ لنین‌ بود.

هنوز چند ماهی از‌ انقلاب‌ ۱۹۰۵‌ روسیه نگذشته بود‌ که‌ رزا نـظریه‌ی جـدید خود‌ با‌ عنوان «اعتصاب عمومی» را پی ریزی کـرد و از آن بـه عـنوان بزرگ‌ترین سلاح انقلابی‌ کارگران‌ (پرولتاریا) نام بـرد.پ افـشاری رزا در‌ اجرای‌ عملی این‌ نظریه‌ مخالفت‌های‌ گسترده درون حزبی را‌ از جانب برخی از رهبران حزب سوسیال دمـوکرات آلمـان مانند: اوت بیلو کارل کائوتسکی و بـسیاری‌ از‌ اعـضای حزب ایـجاد کـرد. رزا لوکـزامبورگ‌ در‌ ابراز‌ عقیده‌،مبارزات‌ انقلابی، پیاده شـدن‌ نـظریه‌های‌ سوسیالیستی و پشتیبانی بی‌چون و چرا از سوسیالیسم، آرام و قرار نداشت و این سبب شد که مـخالفت‌های پنـهانی و آشکار‌ گروه‌های‌ راست‌ و سرمایه‌دار علیه وی آغـاز گردید.

نخستین عنوانی‌ کـه‌ بـه‌ رزا‌ دادند‌، «رزای‌ خون‌ریز» بود کـه مـی‌توان آن‌را به عنوان مقدمه و نشانه های خطرناک حمله‌های بعدی مخالفانش به حساب آورد. دستگیری، تعقیب،زندان و آزار و اذیت رزا امری عـادی شـده‌ بـود و به هر کـشوری کـه می‌رفت، چنین می‌نمود کـه عـده‌ای از حکومتیان و راست‌ها منتظر دست‌گیری وی هستند. در آخرین دور دستگیری و پس از گذراندن دوره زندان به آلمان بازگشت و در‌ بـرلین‌ در مـدرسه‌ سوسیال دموکرات مشغول تدریس شد.

«انـباشت سـرمایه»ی کی از بـرجسته‌ترین کـتاب‌های ایـن بانوی مبارز چپ و رهـبر سوسیالیسم اروپا است که در سال ۱۹۱۳ و در هنگام بودن او‌ در‌ برلین به چاپ رسید. رزا در این کتاب می‌گوید که سـرمایه‌داری سـرانجام به‌سوی امپریالیسم پر خواهد کشید.

درگیر و دار جنگ جهانی اول رزا‌ لوکـزامبورک‌ همراه یـکی از هم فکرانش‌ کـه‌ یـک سوسیالیست انقلابی بود به نام کارل-لیب کنخت، فراکسیونی را در حزب سوسیال دموکرات آلمان ایجاد کردند بـه نـام «اسـپارتاکیست». اسپارتاکیست‌ها به رهبری‌ رزا‌ لوکزامبورگ به سختی بـا‌ سـیاست‌ حـزب سـوسیال دمـوکرات آلمـان که از یورش آلمان به کشورهای هم سایه و اشغال سرزمین‌های بی‌گانه پشتیبانی می‌کردند، مخالفت ورزیدند و اعلام کردند که این حزب بهتر است با نام «سوسیال شوونیسم‌» فعالیت‌ کـند.

به زودی اسپارتاک به صورت اتحادیه‌ای درآمد و خود را«انترناسیونالیست» خواند و با سیاست ارتجاعی و تجاوزکارانه‌ حزب سوسیال دموکرات آلمان مخالفت خود را آغاز کرد. رزا در تبلیغ خود تا‌ جایی‌ پیش‌رفت که‌ اعلام کرد سـربازان آلمـانی به جای فرمان‌بری در اشغال سرزمین‌های دیگران باید تفنگ‌های خود را علیه فرماندهان‌ خود برگردانده و دولت آلمان را هدف قرار دهند و آن‌را سرنگون کنند‌.

رزا‌ با‌ حرکات رادیکالی و فعالیت‌های شبانه‌روزی علیه نظام سیاسی و اداری آلمـان خـود را در موقعیت بسیار خطرناکی قرار داد‌.‌‌ مخالفت‌ آشکار و سرسختانه‌ رزا با جنگ و دولت آلمان سبب شد تا وی به اتفاق‌ کارل‌ لیب‌ کنخت دستگیر و زندانی شود.

رزا لوکزامبورگ در زنـدان نـیز بی‌کار ننشست.مشهورترین کتاب‌های خـود را‌ بـا عنوان« جزوه یونیوس و انقلاب روسیه» نوشت.د ر«جزوه یونیوس»رزا بنیادهای نظری‌ «اسپارتاکیست‌ها» را مطرح می‌کند‌ و در‌«انقلاب روسیه» از انقلاب روسیه،حرکت‌های انقلابی دانشجویان روسیه و چگونگی به قـدرت رسـیدن «بلشویک‌ها» صحبت می‌کند.

در سـال ۱۹۱۸ مـیلادی دولت آلمان رزا را از زندان آزاد کرد و این بانوی انقلابی‌ با سرسختی،حرارت و تلاش بیش‌تری به کارهای انقلابی مشغول شد.

هنوز چند ماهی از آزادی رزا نگذشته بود که او به اتفاق رفیق هم فکرش کارل لیپ کـنخت «حـزب کمونیست آلمان‌»را‌ تأسیس کردند. در نوامبر ۱۹۱۸ طرفداران و مخالفان نظریه‌ی رزا لوکزامبورگ در خیابان‌های برلین علیه یک‌دیگر با اسلحه درگیر شدند.این جنگ و گریزها تا ژانویه‌ی ۱۹۱۹ به درازا کشید.ا ین شورش‌ توسط‌ دولت آلمان سرکوب شـد و رزا-لوکـزامبورگ و کارل لیـبکنخت به عنوان رهبران شورش دستگیر و در ۱۵ ژانویه‌ی همین سال بدون محاکمه توسط جوخه‌های راست اعدام شدند.

پس از بررسی قـتل‌ رزا‌ کوچک‌ترین مدرکی که نشان بدهد سران حکومت و دولت آلمان خواهان قتل وی بـوده‌اند، بـه‌دست نـیامد. رزا اگرچه توانست در دوران مبارزه علیه بی‌عدالتی‌های اجتماعی قلب میلیون‌ها طرفدار اروپایی و جهانی‌ را‌ تسخیر‌ کند،اما سرانجام تسلیم دسـیسه‌های‌ ‌ ‌سـرمایه‌دارانی‌ شد‌ که از سال‌ها پیش نقشه‌ی قتل او را طراحی کرده بودند.

رزا به عنوان یکی از پیـش‌گامان جـنبش چـپ( سوسیالیستی و بعدها‌ کمونیستی‌) جهان‌ نظریه‌ی«حق تعیین سرنوشت ملل»را رد می‌کرد‌ و عقیده‌ داشت رفتن در پی آن نظریه، «جـنبش بین المللی»سوسیالیسم را فرومی‌کاهد و سبب قدرت گرفتن بورژوازی در جهت سرکوب‌ کردن‌ نیروهای‌ کـارگری می شود،که در ایـن صـورت سلطه‌ی بوروژوازی بر‌ ملت‌های تازه استقلال‌یافته تحمیل می‌شود.

اختلاف‌نظر پایه‌ای رزا لوکزامبورگ با حزب سوسیال دمکرات روسیه و لهستان سبب شد که‌ «حزب‌ سوسیال‌ دموکرات لهستان» توسط وی بنیان‌گذاری شود. رزا در کتاب«اصلاح یا‌ انـقلاب‌»که ساختار آن حمله‌ی آشکار علیه تجدیدنظرطلبی در ایدئولوژی سوسیالیسم توسط ادوارد-برنشتاین است می گوید‌: «نظریه‌ی‌ برنشتاین‌ از ما می‌خواهد که تحول اجتماعی و هدف نهایی سوسیال دموکراسی را به‌ کناری‌ نهیم‌ و به جای آن اصطلاحات اجـتماعی را کـه به مثابه‌ی ابزار مبارزات طبقاتی است، به‌ عنوان‌ هدف‌ جنبش بپذیریم.

رزا نسبت به سیاست روسیه نیز دل خوشی نداشت.اگرچه وی در‌ سرزمینی‌(لهستان)به دنیا آمده بود که قسمتی از امپراتوری گسترده روسـیه بـود،اما‌ علیه‌ تسلط‌ روسیه علیه کشورش پیوسته ناآرام بود و مبارزه می‌کرد. حق تعیین سرنوشت اقلیت‌های قومی، ملت‌های‌ کوچک‌ و کشورهای تحت سلطه را متعلق به شهروندان بومی سرزمین‌های مادر می‌دانست. اصـل مـخالفت‌ و تضاد‌ رزا‌ لوکزامبورگ با ادوارد برنشتاین در این بود که، برنشتاین می‌گفت:«هدف نهایی هر چیزی که‌ می‌خواهد‌ باشد،مهم نیست.اصل جنبش است که باید حفظ شود»به همین‌ سبب‌ ویـ‌ نـتیجه‌ی نـامطلوب این باور را در افکار انقلابی خـود در مـورد حـق تعیین سرنوشت مردم‌ سرزمین‌ها‌ بیان‌ می‌کرد.

رزا لوکزامبورگ به آن‌چنان فراباوری در نظریه‌های انقلابی -سوسیالیستی خود رسیده‌ بود‌ که از همان آغاز جنبش سـوسیالیستی، کـمونیستی و لنـینیستی روسیه را همواره تایید می‌کرد.ا ما وقتی احساس‌ کـرد‌ کـه شیوه‌های دیکتاتوری برای پیاده شدن نظریه‌های سوسیالیستی،حتا توسط لنین اعمال‌ می‌شود‌، بدون این‌که با اساس جنبش سوسیالیستی روسـیه‌ مـخالفت‌ ورزیـده‌ و یا خود را در مقابل آن بگذارد‌،ب ه‌ نقد سیستم پرداخت. اما تـا پایان عمر خود را شریک جنبش پرولتاری روسیه‌ می‌دانست‌.

یکی دیگر از کتاب‌های مشهور‌ رزا‌-لوکزامبورگ کتاب‌ «انقلاب‌ روسیه‌» است. در ایـن کـتاب وی اگـرچه‌ یکی‌ از رهروان راستین و صمیمی سوسیالیسم و انقلاب روسیه است، اما راجع بـه قـدرت‌ گیر‌ دیکتاتور مانند حزب بلوشیک هشدار می‌دهد‌،که مبادا شیوه‌های حزب‌ خارج‌ از موازین و آموزه‌های دیکتاتوری پرولتـاریا‌ بـاشد‌.م ـفهومی که بن مایه‌ نظریه‌ی کارل-مارکس را تشکیل می‌داد.

رزا دیکتاتوری پرولتاریا‌ را‌ همانند آمـوزه‌های مـارکسیسم نـمی‌داند. وی‌ معتقد‌ است‌ که در این‌جا‌ یک‌ اقلیت ممتاز،گردن‌کلفت‌،سرمایه‌دار‌،قدرت‌مند و نظامی نـیست کـه تـمام حقوق متصوره شهروندان را از بین ببرد. پرولتاریا یک‌ طبقه‌ و یک گروه بسیار بزرگ اجتماعی اسـت‌ کـه‌ نیمی از‌ قدرت‌ فیزیکی‌،فکری، علمی، اجتماعی و سیاسی‌ جهان را شامل می‌شود.بلکه بسیار بـیش‌تر از نـصف. بـنابراین چنان‌چه این طبقه به قدرت‌ برسد‌،گروه حاکم، گروه نظامی، گروه سرمایه‌سالار‌ و گروه‌ اقـلیت‌ نـیست‌ که‌ وحشت‌آفرین،بیدادگر و فسادآفرین‌ باشد‌.

او می‌گفت وقتی اقلیتی مشخص در راس حکومت و حزب قرار گـیرند دیـکتاتوری بـه آن رخنه خواهد‌ کرد‌. رزا‌ لوکزامبورگ باور داشت که دیکتاتوری پرولتاریا نوع‌ و شیوه‌ کاربرد‌ دموکراسی‌ است‌ و نـه‌ نـابود کردن دموکراسی. صدرنشینی یک عده به عنوان نماینده پرولتاریا در حاکمیت بدون درنـظر گـرفتن قـواعد بازی دموکراسی دیکتاتوری خواهد بود. این دیکتاتوری پیاده نخواهد شد، مگر‌ در اثر آموزش‌های سیاسی بـسیار گـسترده در بـین توده‌های مردم که به حقوق دیگران تجاوز نکنند و از حقوق دیگران حمایت کـنند.

رزا لوکـزامبورگ در عین وابستگی ایدئولوژیک به شوروی، هرگز‌ دست‌ از انتقاد از شیوه‌های حکومتی آن برنداشت و در مورد امضای قرارداد «برست-لیـتوسک» بـا آلمان به سختی به مخالفت برخاست. یکی از بزرگ‌ترین تاریخ‌نویسان تروتکیست «ایزاک-دویـچز» دربـاره‌اش نوشت‌: «با‌ قتل رزا،آلمان هوهنزولرنی آخرین پیـروزی‌اش را جـشن گـرفت و دروازه‌های شهرش را به‌سوی نازی‌ها گشود»

«در شهر بزرگ برلین که دو و نیم میلیون سکنه دارد، حتی یک دوست ندارم. در حال حاضر، این ایده به من چنان لذتی می‌بخشد که باآرامش ساده دلانه‌ای به آن لبخند می‌زنم.»

«آزادی برای طرفداران حکومت، تنها برای اعضای حزب، هر چقدر هم که تعدادشان زیاد باشد، آزادی نیست، آزادی دست کم، آزادی کسی است که دیگر گونه می‌اندیشد. »

در سال ۱۹۸۶ مارگارته فون تروتا فیلمی در مورد او ساخت.

چند سال پیش نتایج یک بررسی نشان داد که جسدی که در گورستان فریدریکسفلد برلین دفن شده، با مشخصات جسمانی رزا لوکزامبورگ نمی‌خواند و جسد رهبر انقلابی آلمان در واقع در این مدت در سردخانه بیمارستان شاریته در برلین قرار داشته است.

در سردخانه پزشکی قانونی “مجتمع درمانی شاریته” در برلین از سالها پیش روی جسد زنی بدون سر و دست و پا تحقیق می‌شود. پزشکان و کارشناسان این مجتمع به تازگی اظهار داشتند که به نظر آنها این جسد به لوکزامبورگ تعلق دارد.

کارشناسان روشن کرده‌اند که صاحب جسد در میانه چهل سالگی به قتل رسیده، به بیماری مفصلی مبتلا بوده و پاهای نامساوی داشته است. روزا لوکزامبورگ هنگام مرگ ۴۷ سال داشت، در ناحیه لگن دچار ضایعه بود و به همین خاطر هنگام راه رفتن می‌لنگید.

طبق اسناد تاریخی روزا لوکزامبورگ پس از دستگیری، به شدت مضروب شده و سپس با گلوله‌ای به سر به قتل رسیده بود، اما روی جسدی که به جای او در گور آرمیده، چنین علایمی دیده نمی‌شود.

انقلابیبانویرزالوکزامبورگ
دیدگاه ها (0)
دیدگاه شما