فیلم سینمایی، سینما پارادیزو (Cinema Paradiso) یکی از دیدنیترین آثار سینمای ایتالیا و جهان است که هنوز پس از گذشت بیش از ۳۰ سال همهی غمها و شادیهایش را تمام و کمال، تقدیم مخاطبان میکند و دربارهی عشق، سینما و عشق به سینما، شاعرانههای زیادی برای گفتن دارد. این فیلم به کارگردانی جوزپه تورناتوره و با بازی فیلیپ نوآره در سال ۱۹۸۸ ساخته شده است.
دیالوگ های فیلم سینما پارادیزو
سینما پارادیزو (Nuovo Cinema Paradiso) فیلمی ایتالیایی به کارگردانی جوزپه تورناتوره و با بازی فیلیپ نوآره ساخته شده در سال ۱۹۸۸است. این فیلم در ۶۲ امین مراسم اهدای جایزه اسکار موفق به کسب اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسیزبان شد.
موضوع این فیلم سانسور و همچنین عشق میباشد. قصهی Cinema Paradiso، دربارهی کودکی با نام سالواتوره دی ویتا یا توتو است. کودکی عاشق سینما که هر روز با نهایت شوق و هیجان به سینما پارادیزو، تنها سالن سینمای نزدیک به محل زندگیاش میرود و فیلم میبیند و تا جایی که بتواند، پایش را به اتاق آلفردو، آپاراتچی سینما هم باز میکند.
قصهی عشق توتو به سینما، آنقدر دقیق به تصویر کشیده میشود که مخاطب در طول فیلم، هرگز به خودش جرئت زیر سوال بردن باورهای او نسبت به این مدیوم را نمیدهد.
توتو نوارهای فیلمها را جمع میکند، از نگاه کردن به آنها لذت میبرد و از هر فرصتی برای قدم گذاشتن به درون اتاق کار آلفردو و یاد گرفتن تمام کارهای او برای پخش کردن فیلم در سینما، استفاده میکند.
در عین آن که این علاقه و شور و هیجان توتو، بدون ضرر هم نیست و سرزنشهای پایانناپذیر مادرش و بسیاری از اشخاص دیگر را در کنار حوادث تلخی که بدون شک اتفاق افتادنشان ارتباطهای غیرمستقیمی با عشق او به هنر هفتم دارند نیز، تحویل وی میدهد. ولی او گوشش به هیچ چیزی بدهکار نیست و فقط میخواهد هر روز بیشتر از قبل، پا به اعماق اقیانوس فیلمها بگذارد.
در ادامه دیالوگ های این فیلم زیبا را به صورت تصویر نوشته میتوانید مشاهده کنید و بخوانید.
دیالوگ های فیلم سینما پارادیزو
آلفردو: خسته شدی پدر؟
پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک میکنه، ولی موقع برگشتن خدا فقط نگاه میکنه!
دیالوگ های سینما پارادیزو
سالواتوره: چطور تونستی همیشه تنها زندگی کنی. می تونستی ازدواج کنی اما…
مادر: همیشه خواستم به پدرت وفادار بمونم و بعد به تو و خواهرت. تو هم مثل منی. تو هم همیشه وفادار ماندی. وفاداری چیز بدیه. وقتی وفادار میمونی همیشه تنهایی!
دیالوگ های ماندگار سینما پارادیزو
سالواتوره: میخوام تو رو ببینم
النا: زمان زیادی گذشته. چرا باید همدیگر را ببینیم. چه فایدهای داره. من پیر شدم سالواتوره، تو هم همینطور. بهتره همدیگر رو نبینیم.
دیالوگ سینما پارادیزو
آلفردو: پیشرفت همیشه دیر از راه میرسه!
دیالوگ فیلم سینما پارادیزو
آلفردو: زندگی روزانه در اینجا، تو فکر میکنی اینجا مرکز دنیاست.
فکر میکنی هیچ چیز اینجا تغییر نمیکنه اما وقتی برای یک سال، دو سال اینجارو ترک میکنی و بر میگردی میبینی همه چیز تغییر کرده. چیزایی که به دنبالشون اومدی دیگه نیستن.
هرچی به تو تعلق داشته از بین رفته. قبل از اینکه عزیزانت رو پیدا کنی مجبوری چند سال دوری بکشی و به اینجا برگردی. به زادگاهت. اما حالا دیگه نه. دیگه امکانپذیر نیست. تو الان کور تر از منی!
دیالوگ های فیلم سینما پارادیزو
سالواتوره: کی اینو گفته؟ گری کوپر؟ جیمز استوارت؟ هنری فوندا؟ هان؟
آلفردو: نه این دفه حرف خودم بود. زندگی مثل فیلم نیست. خیلی سختتره!
دیالوگ های سینما پارادیزو
آلفردو: این جمعیت نمیخوان یه کمی فکر کنند! نمیدونن چکار میخوان بکنند!
دیالوگ های ماندگار سینما پارادیزو
پدر روحانی: تو همیشه خوابی! شبها چیکار میکنی؟ غذا میخوری؟
سالواتوره: پدر، تو خونهی ما روز هم غذا نمیخوریم!
دیالوگ سینما پارادیزو
آلفردو: با کمال احترام به خدایی که دنیا رو ۲ یا ۳ روزه ساخت، من یه کمی بیشتر طولش میدادم ولی با نهایت فروتنی بهتر میساختمش!
دیالوگ فیلم سینما پارادیزو
آلفردو: من دوستامو از روی قیافههاشون انتخاب میکنم و دشمنهام رو از روی هوششون!