جنگ ستارگان همیشه یک اثر سیاسی شناخته میشود زیرا هنر به سیاست گرهخورده است. هنر به سیاست گرده خورده زیرا زاییدهی ذهن هنرمند است. درواقع چیزی به نام هنر عینی وجود ندارد چون هنرمندها ربات نیستند.
صرفنظر از اهداف تعریفشده، هنر نشاندهنده جهانبینی خالق یا خالقانش است. فرقی نمیکند این مفاهیم بهاندازه فیلم The Fountainhead واضح و هدفمند است یا بهاندازه Paul Blart: Mall Cop ظریف و در لفافه است، درهرصورت هنر بهصورت ماهرانه یا ناشیانه میگوید که از کی متنفر باشیم، عاشق کی باشیم، کی بیگناه است و ما قرار نیست شبیه چه کسی باشیم.
شاید برای اولین بار است که با رابطه میان هنر و سیاست آشنا میشوید، اما مشکلی نیست چون زندگی پر از مواردی است که برای نخستین بار تجربهشان میکنید. رشد و تعالی شبیه به سفر است. در این راه فکر میکنید، از خود سؤال میپرسید و گاهی میپذیرد که بعضی از آثار هنری برای شما هیچ معنی و مفهومی ندارد.
با همهی این اوصاف بیشک جنگ ستارگان یک اثر سیاسی است، برای کشف این دنیای اسرارآمیز با ویجیاتو همراه باشید.
تاثیر ویتنام بر جنگ ستارگان
جورج لوکاس کارگردان جنگ ستارگان در طول دهه 60 دانشجو و سیاستمداری جوان و فعال بود. لوکاس به علت بیماری دیابت از شرکت در جنگ ویتنام معاف شد، جنگی که تأثیر زیادی روی او گذاشت. لوکاس تمایل زیادی برای ساخت فیلم ” اینک آخرالزمان” داشت و چهار سال از عمرش را صرف آن با فیلمنامهای از جان میلیوس کرد. پروژهای که البته برای لوکاس هیچوقت به نتیجه نرسید و درنهایت توسط کاپولا ساخته شد.
“دیوارنویسی آمریکایی” اثری است که بعدها در راستای همین دغدغهها ساخته شد. این فیلم دربارهی فرهنگ نوجوانان در ابتدای دههی 60 میلادی است و کاملاً غیرسیاسی به نظر میرسد. اما در حقیقت سیاست در تاروپود آن تنیده شده. در پایان فیلم یکی از شخصیتها بدون مجوز به کانادا میرود و دیگری میگوید در ویتنام مفقودشده است.
بنابراین جای تعجب نیست که جنگ ستارگان نیز بازتاب این سیاست باشد. در مقالهای که در سال 2005 به بهانهی قسمت جدید جنگ ستارگان ” انتقام سیت” منتشر شد، لوکاس گفت: “این فیلم واقعاً درباره جنگ ویتنام است و در دورهای ساختهشده که نیکسون برای بار دوم نامزد ریاست جمهوری شد. در آن زمان من به این فکر فرورفتم که در طول تاریخ چطور دموکراسیها به دیکتاتوری تبدیل شدند” به گفتهی او نیکسون نماد اصلی پالپاتین در ” آخرین جدای” است.
آقای John Seavey در سال 2012 (نویسنده با خواندن همین مقاله به رابطهی میان جنگ ستارگان و سیاست پی برد) بیان کرد، جنگ ستارگان در دوره نیکسون نوشته و در دورهی کارتر بیدرنگ منتشر شد. بر اساس مقالهای در سال 2012 تحت عنوان Poli-Sci Jedi ، جنگ ستارگان پیامهای رادیکال خود را در قالب تصاویری خوشرنگ و لعاب و محافظهکارانه ارائه میکند. مثلاً اینکه با منش نازیها نمیتوان بر آمریکا حکومت کرد.
جنگ ستارگان: سهگانه پیشدرآمد
دو قسمت از سهگانهی پیشدرآمد در دورهی ریاست جمهوری جورج بوش، مبارزه با ترور و حمله ایالاتمتحده به عراق ساخته و منتشر شد. لوکاس گفته او در فیلمنامهی ” انتقام سیث” نمادهای بسیاری را گنجانده است. ازجمله آنها میتوان به مرگ پدمه بهعنوان استعارهای از مرگ دموکراسی پیش از حملات یازده سپتامبر، اشاره کرد. اما از اختلاف میان رئیسجمهور پالپاتین و ویدر جوان نیز نمیتوان گذشت.
ریک مک کالم تهیهکنندهی این فیلم به شیکاگو تریبون گفته که “ما هرگز فکر نمی کردیم بوش رئیسجمهور شود یا پسازآن حوادث یازده سپتامبر، لایحه میهنپرستی، جنگ، استفاده از سلاحهای کشتارجمعی و… اتفاق بیفتد. ناگهان به خودمان آمدیم و گفتیم خدای من اتفاقات عجیبی در حال وقوع است.”
همچنین بوکاس در کنفرانس مطبوعاتی فستیوال کن، ضمن تبلیغ “انتقام سیث” از تأثیر جنگ ویتنام و عراق بر فیلمسازی خود گفت.
جنگ ستارگان: سهگانه جدید
سهگانه دنباله جنگ ستارگان بیشک سیاسیتر از آثار پیشین است. زیرا در این فیلم با زنان و مردان رنگینپوست در نقشهای اصلی سروکار داریم. این سهگانه سیاستهای سهگانه اصلی را دنبال میکند و دربارهی گروهی از مبارزان است که با محفل یکم نئوفاشیستی میجنگند. رهبری محفل یکم بر عهده اسنوک است. مرد ثروتمند و اسرارآمیزی که ممکن است به قواعد محفل یکم پایبند نباشد اما سود زیادی از آن میبرد. همانطور که جیکوب نایت در مقاله خود بانام The Last Jedi میگوید جزئیات بسیار زیادی دربارهی رابطه اسنوک و ترامپ وجود دارد.
جالب است بدانید این اکتشافات سیاسی در خیزش اسکای واکر نیز ادامه پیدا میکند و بازگشت مطمئن پالپاتین در ” آخرین جدای” به آن ابعاد تازهای میبخشد. چرا باوجود تلاشهای لوک هم بهصورت کهکشانی (سرنگونی امپراتوری) و هم بهصورت شخصی (رادیکالیزاسیون بن سولو در کایلو رن) این چرخه هنوز ادامه دارد؟
جنگ ستارگان یک اثر سیاسی است زیرا هنر به سیاست گرهخورده. سیاست از ابتدای ساخت این فیلم در سال 1977 در آن مستتر است. پس تنها کاری که باید انجام دهید این است که چشمانتان را بازکنید و حقیقت را در آن هرچند آزاردهنده ببینید.