شاهرخ شهبازی؛ آرزو داشتم نقش جنازه آقاتختی را بازی کنم!

روزنامه جام جم: «من بیشتر وقت‌ها با کتاب‌های پلیسی و یادداشت‌های فاتحین و مغلوبین جنگ‌های گذشته، خود را سرگرم می‌کردم و خواندن آن‌ها همیشه اثر خوبی در روحیه من باقی می‌گذارد، به‌خصوص این‌که هیتلر را با تمام حماقتش دوست داشتم؛ این‌که می‌گویم دوست داشتم، نه این‌که خیال کنید او را آدمی لایق می‌دانم نه. من به او احترام می‌گذارم به واسطه این‌که او بزرگ‌ترین درس زندگی را به من یاد داد که چگونه باید با دشمنان ستیز کرد و در هر راه مشکلی، به هدف رسید.»

غلامرضا تختی، کیهان ورزشی، دی‌ماه ۴۶ فکر نمی‌کنم روزی برسد که مردم این سرزمین داستان بوئین‌زهرا، گل‌ریزان و زلزله را از یاد ببرند. اصلا چرا راه دور برویم مگر می‌شود کسی مردانگی، ایثار، شرافت، بزرگواری و عشق را فراموش کند؟ مگر انسانیت در این دنیا گم می‌شود؟ پهلوان، قهرمان، جهان پهلوان و… تمام القابی است که مردم این سرزمین برای اسطوره ورزشی‌شان گذاشتند. اسطوره‌ای که از هیچ‌چیز به همه چیز رسید، اما ریشه‌هایش را فراموش نکرد و سربلند ماند و رفت. سال‌ها پیش مرحوم علی حاتمی بنا داشت تا فیلمی درباره تختی بسازد که بیماری و در نهایت مرگ مهلتش نداد و بعد از ده سال بهروز افخمی این فیلم را با نگاه خودش به انتها رساند.

نگاهی که بیشتر مستندگونه بود تا یک فیلم داستانی و ماجرایش دقیقا از جایی شروع می‌شد که علی حاتمی از دنیا رفته بود و یک کارگردان (با بازی فریبرز عرب‌نیا) قصد تمام کردن آن را داشت. افخمی فیلمش را با تم معمایی ـ جنایی ساخت، اما معمای مرگ تراژیک تختی حل نشده باقی ماند و مردم مدام در پی خودکشی یا قتل تختی بودند! انگار قرار بود نحوه مرگ تختی چیزی از ارزش‌های مردم دار بودنش، سرخم نکردنش و اسطوره بودن و ماندنش کم کند یا به آن بیفزاید. اوایل اردیبهشت امسال بود که خبر ساخت فیلم زندگی تختی توسط بهرام توکلی به طور رسمی رسانه‌ای شد.

بهرام توکلی با همان جسارت همیشگی‌اش دست روی زندگی کسی گذاشت که باوجود محبوبیت مردمی و کاریزمای شخصیتی، اما و اگر‌های پیرامونش زیاد بود، به قدری زیاد که کار را برای سازندگان اثر سخت می‌کرد. توکلی اما، بالاخره غلامرضا تختی را ساخت. اثری که قطعا متفاوت‌ترین فیلم در کارنامه بهرام توکلی است. برای توکلی چندان اهمیتی نداشت که تختی چطور مرد! کمااین‌که قبل از شروع داستان به مخاطب می‌گوید هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند همه چیز را درباره تختی می‌داند و از این طریق خود را از درستی یا غلط بودن روایت داستانش مبرا می‌سازد.

برای توکلی مهم، نحوه زندگی کردن تختی است. این‌که چطور می‌شود «اسطوره شد» و «اسطوره ماند». این‌که تختی چطور زیست که بعد از گذشت پنج دهه مردم او را هنوز مرده نمی‌پندارند. در این میان شاهرخ شهبازی، نابازیگر نقش تختی با گریمی دلنشین به‌خوبی توانست تصویر زیبایی از این قهرمان ملی برای مخاطب به یادگار بگذارد. شهبازی شیفته تختی است و متولد یکی از محلات قدیمی کرمانشاه. او بازی در نقش اسطوره کشتی ایران را جزو آرزوی‌های تمام سال‌های زندگی‌اش می‌داند و من را به این باور می‌رساند که مثل این‌که راست می‌گویند که: «آرزوهای‌تان را جدی بگیرید.» شهبازی حرف‌های زیادی در مورد جهان پهلوان تختی دارد، حرف‌های او که کشتی در رگ و جانش جاری است حتما خواندنی است.

با وجود این‌که در عرصه بازیگری تجربه‌ای نداشتید، خودتان فکر می‌کنید چرا بهرام توکلی و سعید ملکان (تهیه‌کننده) به شما اعتماد کردند و نقشی به بزرگی مرحوم جهان پهلوان تختی را که خیلی از سوپراستار‌های سینمای ایران آرزوی بازی در آن را داشتند، به شما سپردند؟

البته این‌طور نبود که اصلا تجربه بازیگری نداشته باشم. من سال‌ها پیش در صدا و سیمای استان کرمانشاه چند کار تصویری کوتاه انجام داده‌ام، اما قبل از هر چیز بازی در این نقش را از محبت کائنات و خدا می‌دانم. شباهتی که به مرحوم تختی دارم همیشه زبانزد اطرافیان بود و خودم راستش را بخواهید خیلی به آن افتخار می‌کردم. هر که به من می‌رسید می‌گفت چقدر شبیه آقا تختی هستی. حتی خاطرم هست بچه‌هایی که اسپند دود می‌کنند وقتی وارد مغازه من می‌شدند به من می‌گفتند عمو، هر مغازه‌ای که می‌رویم عکس تو آنجاست و من برایشان توضیح می‌دادم که این عکس آقا تختی است، نه من. سال ۷۳ ـ‌۷۲ که در صدا و سیمای استان کرمانشاه به عنوان بازیگر مشغول کار بودم، یک روز رئیس صدا و سیمای آنجا من را دید و گفت «چقدر شبیه تختی هستی!» و اتفاقا او بود که گفت مرحوم علی حاتمی در حال ساخت فیلمی از زندگی تختی است.

بعد از گفته ایشان از کرمانشاه به تهران آمدم و با علی حاتمی برای بازی در نقش دوره جوانی غلامرضا تختی دیداری داشتم که در نهایت نشد که بشود، اما آرزوی بازی در نقش تختی در دل من ماند و جالب است بدانید که این آرزو تا جایی برای من پررنگ بود که بار‌ها به دوست و آشنا می‌گفتم که دلم می‌خواهد حتی شده در نقش جنازه آقا تختی بازی کنم. من بار‌ها این جمله را گفتم و هر کسی که آن را می‌شنید می‌خندید! تا بالاخره در حالی‌که بعد از سال‌ها تجربه کشتی‌گیری، کار آزاد و کارمندی در وزارت بازرگانی (به واسطه دایی خدابیامرزم) وقتی الان که دفتر مشاور املاک در تهران دارم بالاخره خدا خواست و این امکان برایم مهیا شد تا در نقش اسطوره همیشگی زندگی‌ام بازی کنم.

به نظر شمایی که آن زمان با مرحوم حاتمی راجع به این فیلم صحبت کرده بودید، خروجی انتهایی این فیلم شد آنچه مرحوم حاتمی در ذهن داشت؟

اظهارنظر در این رابطه در حوزه تخصصی من نیست و این سؤال را باید کارشناسان سینما جواب بدهند. من به این حوزه ورود نمی‌کنم.

با وجود تمام فیلم‌ها و مستنداتی که درباره تختی ساخته شده آیا به نظر شما در نهایت سینما توانسته تصویری درست از اسطوره کشتی کشورمان نشان دهد؟

به هر حال زندگی پر فراز و نشیب تختی سؤال‌های بی‌جواب زیادی دارد که اصلا جوابی برای آن‌ها نیست و حتی خود کارگردان هم در این فیلم عمدا سراغ کشف جواب این پرسش‌ها نمی‌رود. اصلا لزومی هم ندارد جواب این سؤالات را کشف کند. حرف فیلم چیز دیگری است. مردم عاشق قهرمان‌هایی هستند که از هیچ چیز به همه چیز می‌رسند. آن‌ها عاشق قهرمان‌هایی هستند که از نداری به دارایی می‌رسند و در مقابل ظلم سر خم نمی‌کنند و فیلم تمام چیز‌هایی که باید نشان بدهد را می‌دهد. بار‌ها در طول فیلم صحنه‌هایی را می‌بینیم که مردم برای کمک به آقا تختی مراجعه می‌کنند و او شده از جیب خودش بزند به آن‌ها کمک می‌کند یا اصلا او خودش برای کمک به دیگران قدم پیشقدم می‌شود. فیلم عشق مردم به تختی را آنقدر قشنگ نشان می‌دهد که مردم متاثر می‌شوند و سالن را ترک می‌کنند.

الان که بعد از سال‌ها به آرزوی‌تان رسیدید و نقش مرحوم تختی را بازی کردید، چه احساسی دارید؟

من افتخار می‌کنم که نقش آقا تختی را بازی کردم. قطعا من هم به واسطه بازی در نقش ایشان ماندگار شدم و تا سال‌هامردم هر زمان که این فیلم را می‌بینند از من هم یاد می‌کنند. این فیلم نیاز جامعه امروز ماست و امیدوارم نسل جوان با دیدن منش و شیوه زندگی آقا تختی بدانند که یک انسان بیخود و بی‌جهت تبدیل به یک اسطوره نمی‌شود. مرام، شرافت، معرفت و مردانگی ویژگی‌هایی است که یک انسان را به معنای واقعی کلمه انسان می‌کند. تختی شخصیتی مردمدار بود و یک ایران عاشق‌اش بودند. او از طبقه فرودست جامعه بود و به هر جایگاهی هم که رسید هیچوقت اصل و ریشه‌اش را فراموش نکرد. کمااین‌که بعد از رفتن او ۷ نفر در ایران خودکشی کردند که فجیع‌ترین آن‌ها همشهری خود ما بود. همان قصابی که پشت شیشه مغازه‌اش نوشت: «جهان بدون جهان پهلوان معنی ندارد» و خودش را آویزان قناره (چنگکی که در قصابی جسد حیوانات را به آن آویزان می‌کنند) کرد یا بوکسوری از شهرری که خودش را در حمام کشت و….

شما چرا کشتی را رها کردید؟

من از ۱۵ – ۱۴ سالگی تا ۲۵ – ۲۴ سالگی در سطح استانی کشتی می‌گرفتم و مقام‌هایی هم کسب کردم، اما مشغله زندگی و کار باعث شد به تهران بیایم و در تهران در وزارت بازرگانی، بازرس فروشگاه‌های شهر و روستا مشغول شوم. این روند ادامه داشت تا این بخش منحل شد و به سمت کار آزاد آمدم تا رسید به الان که صاحب یک مشاور املاک هستم.

الان چقدر از کشتی خبر دارید؟

هنوز هم اخبار آن را دنبال می‌کنم. الان که آقای غلامرضا محمدی، سرمربی تیم ملی کشتی است و رئیس فدراسیون کشتی هم قرار است عوض شود و تا جایی که مطلع‌ام یک‌سری از بزرگان کشتی کاندیدا هستند که امیدوارم هر آن‌که این سمت را به عهده می‌گیرد تیم را به بالاترین درجات کشوری و جهانی برساند.

با توجه به این‌که از نوجوانی کشتی می‌گرفتید و شیفته مرام و مسلک تختی بودید، پیش می‌آمد که در جریان فیلمبرداری در حد گفتن چند دیالوگ یا اظهارنظری مربوط به شیوه زندگی آن مرحوم به کارگردان نکاتی را بگویید؟

این فیلم دوره‌هایی از زندگی آقا تختی را در کودکی، جوانی و بزرگسالی نشان می‌دهد و من همراه دو نفر دیگر سه بازیگری بودیم که نقش تختی را در سنین متفاوت بازی کردیم. همه ما در طول فیلمبرداری تابع گفته آقای توکلی و ملکان بودیم. بهرام توکلی با مهربانی به من و بقیه دوستان بسیار کمک کرد و سعید ملکان هم مانند یک برادر از من حمایت کرد که جا دارد همینجا از هر دوی آن‌ها و تمام عوامل گروه تشکر کنم. من در طول فیلمبرداری خودم چیزی به نقش اضافه نکردم، اما آن‌قدر از کودکی عکس‌های آقاتختی را دیده بودم که خوب بلد بودم زمان عکس و فیلمبرداری مدل ایشان بایستم و بنشینم و….

با وجود این در طول کار هیچ وقت حس نکردید از پس نقش برنمی آیید و لازم است بازیگر حرفه‌ای نقش را بازی کند؟

من خودم از خانواده کشتی هستم و همان‌طور که گفتم با راهنمایی‌های آقای توکلی و ملکان از نظر خودم می‌توانستم آنچه را که باید انجام دهم.

به نظر خودتان غلامرضا تختی در فیلم بهرام توکلی چقدر متفاوت بود از غلامرضا تختی‌ای که شما در ذهن خودتان داشتید؟

به تصویر کشیدن تمام زندگی آقا تختی خیلی مشکل است. به‌خصوص درباره مرگ او روایت‌های مختلفی وجود دارد و همین مسأله کار فیلمساز‌ها را برای ساخت یک اثر درباره او سخت می‌کند. به نظرم بهرام توکلی باجسارتی شایسته طوری از این اسطوره مردمی سخن گفته که آرام‌آرام بیننده را به این نتیجه می‌رساند که بیشتر از آن‌که مرگ تختی مهم باشد، شیوه زندگی اوست که مهم است. می‌خواهم بگویم شیوه زندگی آقا تختی بود که او را اسطوره کرد، نه راز و رمز چگونه مردنش و این دقیقا همان نکته‌ای بود که در باور من از تختی از کودکی تا به امروز وجود داشته.

در جریان فیلمبرداری با پسر مرحوم تختی، آقای بابک تختی صحبتی هم داشتید؟

نه. ایشان فکر کنم حدود ۵۲ – ۵۱ سال داشته باشند و الان ساکن آمریکا هستند.

حالا که وارد فضای حرفه‌ای بازیگری شده‌اید، دوست دارید آن را ادامه دهید؟

اگر در حد و اندازه شمایل آقا تختی باشد و به شأن آقا تختی لطمه وارد نکند آن را بازی می‌کنم. این نقش وظیفه سنگینی بر دوش من گذاشت که باید آن را حفظ کنم. زمان اکران جشنواره‌ای فیلم مردم نسبت به من بسیار لطف داشتند. حتی در اکران فیلم در سینما فرهنگ خانمی حدودا ۷۰ ساله آمد و به من گفت پسر تو چه کار کردی که خدا این نان را در کاسه‌ات گذاشت؟ قطعا این فیلم الان که اکران عمومی شده از استقبال بیشتری برخوردار می‌شود و همین مسؤولیت من را سنگین‌تر می‌کند.

خودتان چقدر اهل فیلم و سینما هستید؟

خاطرم هست زمانی که فیلم تاراج ایرج قادری را دیدم خیلی در آن غرق شدم و از همان زمان سینما را دوست داشتم و آن را کم‌وبیش دنبال می‌کردم.

اگر بخواهید در یک جمله غلامرضا تختی را توصیف کنید، چه می‌گویید؟

تختی یک انسان بود.

آرزوآقاتختیبازیجنازهداشتمراشاهرخشهبازیکنمنقش
دیدگاه ها (0)
دیدگاه شما