دنگ شیائوپینگ؛ معمار اقتصاد چین

طی این مرور قطعا به نام‌های بسیاری برخواهید خورد که هر یک سهمی بسزا در جهش اقتصادی این کشور داشته‌اند. در این تحقیق هرچه جلوتر می‌روید، متوجه خواهید شد بین همه نام‌های تاثیرگذار در مقوله رشد اقتصادی چین، اسم یک نفر با درخشش کورکننده‌اش دیگر اسامی را تحت‌تاثیر خود قرار داده و به نوعی همه آن‌ها را محو کرده است. او کسی نیست جز دنگ شیائوپینگ، رهبر چین در دهه‌های ٧٠ تا ٩٠ میلادی که ١١٥‌سال پیش در چنین روزی، برابر ٢٢ آگوست ١٩٠٤ به دنیا آمد و به خاطر نقش تاثیرگذارش در رشد صنعت، کشاورزی و تکنولوژی چین به پدر اقتصاد این کشور مشهور شد.

چینی‌ها وارث یکی از کهن‌ترین و درخشان‌ترین تمدن‌های آسیایی هستند. آداب میانه‌روی آئین کنفوسیوس یعنی مسامحه، بردباری، بی‌تعصبی و شکیبایی از صفات برجسته‌ی این قوم بوده است و بی شک این صفات در شیوه به کار بستن مرامی که اختیار کرده‌اند، تاثیر می‌گذارد. شاید چینی‌ها بسیاری از مسایلی را که دنیای پیشرفته امروز با آن مواجه است، حل کنند و شیوه‌های ابتکاری و نویی بیابند و خود را از بسیاری از آلودگی‌های ذهنی و مادی در امان دارند و به نوعی ریاضت و پارسایی اجتماعی بگروند و آدمی را از بند جامعه‌ی مصرف‌گرا آزاد کنند.

چشم پوشی از پیروزی‌های چین دور از انصاف است، ولی با این همه منکر این واقعیت نمی‌توان شد که چینی‌ها زیربنای تفکر مارکس را پذیرفته‌اند و خواه ناخواه به مرامی نو گرویده‌اند. با گرویدن به مذهب مارکس، و پس از آن دنباله روی از راه رشد سرمایه‌داری در چارچوب‌های کلی مارکسیسم، چین راهی را برگزید که در سیر تحول فکری غرب نقطه‌ی پایان این تحول و یکی از آخرین وجوه نیهیلیسم غربی است.

تمایل از کمونیست به غرب

دنگ شیائوپینگ (۱۹۹۷-۱۹۰۴) پس از مرگ مائو تسه‌تونگ، بنیانگذار جمهوری کمونیستی خلق چین نقش مهمی در تغییر تاریخی چین و گرایش این کشور به سوی غرب و راه رشد سرمایه‌داری در عین حفظ اصول کلی مارکسیسم داشته است. ۲۲ ژوئیه ۱۹۷۷ سال‌روز بازگشت به قدرت شیائوپینگ و به دست گرفتن تدریجی زمام امور چین توسط وی می‌باشد. دنگ شیائوپینگ در ۲۲ اوت ۱۹۰۴ در روستای پائی‌فانگ واقع در استان شی‌چوآن متولد شد.

وی تحصیلات خود را در فرانسه یعنی کشوری که بسیاری از انقلابیون مطرح آسیا مانند هوشی‌مینه و چوئن‌لای مرام مارکسیستی خود را از آنجا کسب کرده بودند، سپری کرد. دنگ از همان دوران دانشجویی به حزب کمونیست چین پیوست و یکی از یاران اصلی مائوتسه تونگ، رهبر حزب شد. مائو عنوان دبیرکل حزب کمونیست چین را مدت اندکی پس از انقلاب ۱۹۴۹ به دنگ داد. وی به همراه لیوشائوکی، رییس دولت چین، به انجام اصلاحات اقتصادی در چین پرداخت و همین امر باعث شد که آن‌ها در دستگاه حزبی از وجهه خاصی برخوردار شوند و محبوبیت ملی به دست آورند. مائو با نگرانی از این محبوبیت و اقدامات و این که وی فقط به رهبری تشریفاتی تبدیل شود، انقلاب فرهنگی دهه ۱۹۶۰ را آغاز و دنگ را از مقام دبیرکلی حزب برکنار کرد. اما شیائوپینگ مجددا در سال ۱۹۷۴ به عرصه قدرت حزبی بازگشت.

پایان انزوای بین‌المللی چین

وی مجددا در سال ۱۹۷۶ از حزب کنار گذاشته شد، اما پس از مرگ مائو در همین سال مجددا در ۲۲ ژوییه ۱۹۷۷ به حزب بازگشت و به تدریج به عنوان رهبر حزب جایگاه خود را محکم کرد. پس از مائو، هوآ گوئوفنگ جانشین مائو شده بود، اما دنگ با سازماندهی و بسیج دقیق حامیان خود در حزب موفق شد تا سال ۱۹۸۰ به مقام رهبری حزب دست یابد. وی به دوران انقلاب فرهنگی چین خاتمه داد و چین را از حالت انزوای بین‌المللی خارج ساخت و اصلاحاتی را در چین آغاز کرد. اهداف اصلاحات وی نوسازی چهار حوزه بود که عبارت بودند از حوزه کشاورزی، صنعت، علم و فنآوری و ارتش.

استراتژی شیائوپینگ برای نیل به ایجاد چینی مدرن و صنعتی عبارت بود از اتکا و حرکت به سوی اقتصاد بازار سوسیالیستی. وی معتقد بود که چین در مرحله ابتدایی سوسیالیسم قرار دارد و بنابراین وظیفه حزب این است که سوسیالیسمی که دارای ویژگی‌های چینی است را کامل کند. تفسیر وی از مارکسیسم چینی به نقش ایدئولوژی در تصمیم گیری اقتصادی و تصمیم گیری در راستای اثر بخشی بهتر، محدود می‌شد. وی معتقد بود که سوسیالیسم به معنی تقسیم فقر نیست بلکه باید پیشرفت کرد و فقر را زایل ساخت. دنگ اعتقاد داشت که هر سیاستی را نباید به بهانه این که برخلاف نظرات و مشی مائو است، به سادگی طرد کرد.

اصلاحات اقتصادی و سیاسی

او زمینه‌های تئوریک و حمایت سیاسی از اصلاحات اقتصادی را فراهم می‌کرد و نوعا این اصلاحات تحت چنین شرایطی در سطوح محلی به وسیله رهبران محلی و اغلب در مغایرت با جهت گیری‌های دولت مرکزی صورت می‌پذیرفت. اما با این حال اگر چنین اصلاحاتی با موفقیت مواجه می‌شدند به وسیله حکومت مرکزی مورد تایید قرار می‌گرفت و در سراسر کشور به مرحله اجرا در می‌آمد. این روش، دقیقا مغایر اصلاحاتی بود که با نام پروستریکا در شوروی به وسیله میخاییل گروباچف در حال انجام بود چرا که اصلاحات شوروی اصلاحاتی از بالا بود که خود گورباچف بسیاری از آن‌ها را طراحی و عملیاتی می‌کرد.

اصلاحات از پایین دنگ یکی از فاکتور‌های اصلی موفقیت وی در پیش برد رشد اقتصادی چین بود. مدیریت برنامه ریزی شده و مرکز‌گرای دنگ برخلاف شوروی، مدیریتی غیرمستقیم و در چارچوب مکانیزم‌های بازار بود. دنگ در عرصه کشاورزی میراث مائو را تثبیت کرد و بر افزایش بازده محصولات کشاورزی و تمرکززدایی از تصمیم‌گیری در اقتصاد روستایی تاکید می‌کرد. در حوزه‌ی صنعت نیز سیاست وی تشویق سرمایه‌گذاری در صنایع سبک و رشد مبتنی بر صادرات بود.

داده‌های صنایع سبک برای کشور‌های در حال توسعه که از انباشت سرمایه محدودی برخوردارند در رشد اقتصادی تاثیر شگرفی دارد. چین در زمان دنگ شیائوپینگ به سرعت به نوسازی اقتصادی گرایش پیدا کرد و این کار را از طریق افزایش تجارت خارجی و خرید ماشین آلات صنعتی از ژاپن و غرب به انجام رساند. یکی از روش‌های تشویق افزایش تولید هم از لحاظ کمی و هم از لحاظ کیفی، رسیدگی به وضعیت نیروی کار بود که این مساله با سیستم‌های پرداخت اضافی و محرک‌های مادی تامین شد.

تقویت بخش خصوصی

میان سوسیالیسم بازار دنگ شیائوپینگ و سیاست جدید اقتصادی لنین (نپ) و هم‌چنین خط مشی‌های اقتصادی بوخارین، توازن و همانندی‌هایی وجود دارد و آن هم تاکید هر سه بر نقش بخش خصوصی و بازار‌های مبتنی بر بازرگانی و قیمت و مخالفت با برنامه‌ریزی کاملا دولتی و متمرکز بود. علیرغم سیاست اصلاحات و رشد اقتصادی، دنگ تمایل شدیدی به تقویت قدرت حزب کمونیست در سراسر کشور داشت، اما برخلاف این تمایل، وی کم‌کم به سوی قدرت بخشیدن به مقام ریاست جمهوری در چین گرایش پیدا کرد. سرکوب میدان تیان‌آن‌من در سال ۱۹۸۹ در زمان رهبری دنگ شیائوپینگ و ریاست جمهوری یانگ شانگون، صورت پذیرفت. این سرکوب مورد اعتراض چائو زیانگ، دبیرکل حزب کمونیست و بسیاری از اعضای کمیته ثابت دفتر سیاسی حزب (پولیت بورو) قرار گرفت. همین امر باعث برکنار شدن چائو زیانگ و جانشینی جیانگ زمین به جای او گردید.

اگرچه جیانگ‌زمین در سرکوب میدان تیان‌آن‌من نقش مستقیمی نداشت، اما سرکوب تظاهرات شانگ‌های پس از واقعه میدان تیان‌آن‌من وی را به مناصب بالای حزبی ارتقا داد و منجر به این شد که پس از مرگ شیائوپینگ در ۱۹ فوریه ۱۹۹۷ وی رهبری چین را به دست گیرد. از مهمترین رخداد‌های دوره‌ی رهبری شیائوپینگ، بهبود رابطه با غرب سرمایه‌داری بود. وی به کشور‌های غربی سفر‌های مختلفی انجام داد و با رهبران آن‌ها دیدار و گفتگو کرد. از جمله در سال ۱۹۷۹ با جیمی کارتر، رییس جمهور آمریکا در کاخ سفید دیدار کرد.

این بهبود روابط منجر به این شد که جمهوری خلق چین بتواند کرسی دایم شورای امنیت سازمان ملل را به جای چین تایپه از آن خود کند. پیروزی دیگر چین که ناشی از بهبود رابطه‌اش با غرب بود صدور بیانیه مشترک انگلیس – چین مبنی بر واگذاری هنگ کنگ در سال ۱۹۹۷ از جانب دولت بریتانیا به جمهوری خلق چین بود و شیائوپینگ در این رابطه موافقت کرد که در قبال هنگ‌کنگ، سیستم یک کشور با دو سیستم را به مرحله اجرا درآورد و این جزیره را به سرزمین اصلی چین به طور کامل الحاق نکند و سیاست یکسان سازی اقتصادی و سیاسی را درباره این جزیره به مرحله اجرا در نیاورد. اما روابط چین با شوروی بهبود چندانی نیافت و شکاف آن‌ها همچنان باقی ماند و فقط در سال‌های رهبری گورباچف بود که در روابط دو کشور بهبود‌هایی حاصل شد؛ البته بهبود‌هایی نه چندان در خور توجه.

اقتصادچیندنگشیائوپینگمعمار
دیدگاه ها (0)
دیدگاه شما