از آنجا که او طی این سفرها سفیر حسن نیت صلیب سرخ دانمارک هم هست، در هر کشوری بازدید از دفتر صلیب سرخ یا هلال احمر آن کشور را هم در برنامه دارد. ثور این سفر طولانی و ماجراجویانه را شش سال و نیم قبل، یعنی ۱۸ مهر ۹۲ شروع کرده و حالا بعد از بازدید از ۱۹۴ کشور و حاکمیت مستقل و در حالیکه تنها با سفر به ۹ کشور دیگر میتواند رکورد سفر به همه کشورهای جهان بدون استفاده از هواپیما را به نام خودش ثبت کند، بیش از سه ماه است که به واسطه شیوع کرونا در هنگکنگ گیر افتاده است. در این پرونده میتوانید اطلاعات بیشتری درباره این پروژه و پاسخ ثور به سوالات خبرنگار زندگیسلام را بخوانید. در کنار آن چند برش از خاطرات او در سفر به ایران را که پیش از این در وبلاگش منتشر کرده، برای شما در نظر گرفتهایم.
روح وایکینگها را درون خودم حس میکنم!
ثوربیون پدرسون ۴۱ ساله است و از آنجایی که خودش هم میداند تلفظ اسمش کمی دشوار است، بیشتر از اسم کوتاه شده ثور برای خودش استفاده میکند. البته او برای خودش نامهای دیگری هم در نظر گرفته است؛ مثل «وایکینگ مدرن». او در باره دلیل این نام گذاری به ما میگوید: «خب میدانید خون اسکاندیناوی در رگهای من جاری است! من در دانمارک به دنیا آمدم؛ کشوری که ۱۱۰۰ سال پیش وایکینگ بود. وایکینگها به ماجراجویی و جهانگردی مشهور بودند، حالا من بدون استفاده از هواپیما سفر و روح وایکینگها را درون خودم حس میکنم.» ثور به سه زبان انگلیسی، دانمارکی و آلمانی تسلط دارد، با اسپانیایی و فرانسه تا حد زیادی آشناست و کمی هم عربی میداند. او پیش از آغاز این پروژه به ۴۰ کشور سفر کرده که یکی از این سفرها، سفر سال ۲۰۱۰ او به ایران است. سابقه کار در شرکتهای کشتیرانی را دارد. او سخنران خوبی هم هست. این ویژگی به او کمک کرده تا بتواند در این مدت به عنوان سخنران انگیزشی، از شرکتهای بینالمللی دعوت نامه بگیرد و برای روادید برخی کشورها اقدام کند. همه این ویژگیها دست به دست هم دادهاند تا در نهایت ثور بتواند تا به امروز برنامه خود را پیش ببرد.
خانوادهام حامی من در این سفرها بودند
بسیاری از افراد تا بخواهند چنین تصمیمهایی بگیرند با مخالفت خانواده روبهرو میشوند، اما درباره ثور در واقع نفر اولی که باعث شکلگیری این ایده شد، پدر او بود. او میگوید: «پدرم اوایل سال ۲۰۱۳ مقالهای برای من فرستاد و این طوری بود که من فهمیدم تا به حال هیچفردی به همه کشورها بدون هواپیما سفر نکرده است. آن جرقه شروع این ماجراجویی برای من بود. مادر م هم البته فرد ماجراجویی است و زیاد سفر میرود. وقتی به او گفتم که میخواهم به دور دنیا سفر کنم، استقبال کرد. پدرم هم حامی این کار بود. آن قدر که حتی به من گفت اگر در میانه سفرم، ناگهانی فوت کرد، من نباید سفرم را نیمه کاره رها کنم و به خاطر او برگردم! فقط وقتی این کار را تمام کردم میتوانم سر خاک او بروم، دستم را روی قبر او بگذارم و بگویم: «بابا، من انجامش دادم!» البته خوشبختانه والدین من هر دو زندهاند و دو خواهر دارم که آنها را بسیار دوست دارم».
سفیر حسننیت صلیبسرخ هستم
یکی از پشتیبانهای مالی ثور، صلیب سرخ دانمارک است. برای همین، ثور در هر کشوری به دفتر مرکزی صلیب سرخ یا هلال احمر آن کشور سر میزند، اما منظور از سفیر حسننیت چیست؟ او توضیح میدهد: «این مجموعه در ۱۹۲ کشور وجود دارد و تا به امروز من به دفاتر ۱۸۹ کشور رفتهام. در طول سفرهایم، سعی کردم به دنبال داستانها و اطلاعاتی از کارهای انساندوستانه این مجموعه باشم و سپس تلاش کردم تا در مصاحبهها، گفتگوها و شبکههای اجتماعی آنها را به اشتراک بگذارم. امید وارم با این کار، مردم به مشارکت بیشتر در این مجموعه چه در قالب نیروهای داوطلب و چه نیروهای رسمی، ترغیب شوند.»
ازدواج، ماجراجویی بزرگ بعدیام است
از زمان شروع سفر ارتباط ثور و نامزدش قطع نشده است. نامزد او تلاش کرده جدای از تماسهای منظم، هر کجا امکان داشته، با سفر به کشوری که ثور در آن حاضر بوده است، برای روزهایی به او ملحق شود. جالب اینکه شما حتی با دیدن عکسهای تکی ثور هم میتوانید متوجه شوید، در کدام کشور توانسته نامزد خود را ببیند، چطور؟ او طی این سفر تنها زمانهایی ریش خود را اصلاح کرده که موفق به ملاقات با نامزدش شده است! در طول این مدت، نامزد او توانسته ۲۱ بار سفر کند و در نتیجه ثور هم ۲۱ بار ریش خود را کوتاه کرده است. ثور تصمیم دارد بعد از اتمام این پروژه با نامزدش ازدواج کند و بچهدار شوند. او این کار را «ماجراجویی بزرگ بعدی» خودش مینامد.
این سفرها درسهای زیادی برایم داشته است
انجام چنین پروژهای حتما باعث میشود افراد تغییر کنند، اما تغییراتی که در ثور روی داده، چیست؟ او میگوید: «من حالا شناخت بهتری درباره محدودیتها، خطوط قرمز و ظرفیتهای خودم دارم. جغرافیای من خیلی بهتر شده است و دوستانی از گوشه و کنار دنیا دارم. شناخت من از رسانهها بیشتر شده و نکات زیادی درباره شبکههای اجتماعی یاد گرفتهام. حالا آگاهی بیشتری درباره فرهنگها و تاریخ دارم. تا به این جا برداشت من این است که دنیا جای آرامی است یا حداقل خطرناک نیست. این برای من درس بزرگی است؛ این که بدانم کره زمین ما از چیزی که معمولا از آن ترسیم میشود، دوستانهتر و معمولیتر است. درست است که برخی از مردم در زندگی در رنج هستند، اما زندگی اغلب مردم این روزها حول موضوعاتی مثل غذا، خانواده، ورزش، ترافیک، موسیقی و سلفی گرفتن شکل گرفته است. تا من بتوانم دوباره به دانمارک برگردم، هفت سال از زمانی که آنجا را ترک کردهام، گذشته و خب هفت سال برای تغییر دادن هر انسانی کافی است.»
۳.۵ ماه است به خاطر کرونا در هنگکنگ ماندم
هم اکنون به واسطه شیوع کرونا ثور امکان سفر ندارد و در نتیجه الان بیش از سه ماه و نیم است که در هنگکنگ به سر میبرد. اما خود او درباره وضعیت این روزهایش چه میگوید: «برنامه من به شدت تحت تاثیر این موضوع قرار گرفته است. از دید کلی، موضوع بیشتر تاخیر زمانی در انجام پروژه است، اما این موضوع باعث خستگی من شده و انگیزه من برای ادامه مسیر را هم به چالش کشیده است. حفظ روحیه در این شرایط آسان نیست، اما من تلاشم را میکنم و این جا من دوستانی دارم که همین کمککننده است.»، اما اگر ثور بتواند این پروژه را به سرانجام برساند، بعد از آن چه خواهد کرد؟ خودش در این باره میگوید: «ماجراجویی بزرگ من بعد از این کار، تشکیل خانواده با نامزدم است. البته امیدوارم که فصل جدیدی از زندگی را هم بتوانم به عنوان نویسنده و سخنران انگیزشی شروع کنم. تا به امروز من در بیش از ۵۰ کشور سخنرانی کردهام و از سخنرانیهایم هم استقبال شده است. دوست دارم روزی به قطب شمال و جنوب هم بروم و دوست دارم یک نوبت هم دور دنیا را در کمتر از ۸۰ روز بدون هواپیما سفر کنم. البته باید منتظر ماند و دید، به خصوص که آینده قابل پیشبینی نیست.»
سفر بدون هواپیما، ماجراجویانهتر است
ویژگی متمایزکننده دیگر سفر ثور، استفاده نکردن از هواپیما در هیچ بخشی از سفرش است. اما دلیل این کار چیست؟ خودش میگوید: «مهمترین دلیل این است که این کار پیش از این انجام نشده است. اگر من بتوانم این کار را انجام دهم، آن وقت اولین نفری خواهم بود که به همه کشورها بدون استفاده از هواپیما سفر کرده است. البته من دغدغههای زیست محیطی هم دارم و اینکه از هواپیما استفاده نمیکنم، امتیاز خوبی در این زمینه است و شاید از همه مهمتر این که این نوع رفتن به کشورهای دیگر، سفری ماجراجویانهتر است.»
بودجه روزانهام ۲۰ دلار است
برنامهریزی برای شروع این سفرها حدود ۱۰ ماه طول کشیده است. ثور از اوایل سال ۲۰۱۳ مشغول برنامهریزی بوده و در نهایت ساعت ۱۰:۱۰ روز دهم ماه دهم ۲۰۱۳ سفر خود را آغاز کرده است. او برای این سفر جدای از پسانداز شخصیاش، چند پشتیبان مالی هم دارد. البته با توجه به گستردگی برنامه، ثور بسیار حساب شده هزینه میکند. بودجه روزانه او ۲۰ دلار است. هر چند این میزان پول در برخی کشورها قابل توجه است، اما در کشورهای گرانقیمت وضعیت متفاوت است. ثور درباره بودجه روزانهاش این طور توضیح میدهد: «این میزان، میانگین هزینه روزانه است و برای چهار بخش هزینه میشود: غذا، حمل و نقل، اقامت و روادید. من غذاهای محلی میخورم و از حمل و نقل عمومی استفاده میکنم. در اتاقهای ارزان یا حتی در وسایل حمل و نقل میخوابم. بسیاری از اوقات هم مردم من را به خانههایشان دعوت میکنند. هزینه روادید البته قابل بحث است، اما من هر روز نیازی به گرفتن روادید ندارم و در طول زمان، هزینه سرشکن میشود.»
رانندگی خشن مردم نازنین ایران را درک نمیکنم!
برشهایی از خاطرات ثور درباره سفرهایش به ایران، کشوری که مهماننوازی مردمش انتها ندارد
ثور تا به حال سه نوبت به ایران سفر کرده است. بار اول خارج از این پروژه، در سال ۲۰۱۰ همراه با دوستی از استرالیا به مدت سه هفته با موتور ایرانگردی کرده است. نوبت دوم تابستان ۲۰۱۸ برای همین پروژه وارد ایران شد. در این سفر او ابتدا از کویت با قایق وارد خرمشهر شد. از خرمشهر با اتوبوس به تهران رفت. در تهران بازدید از دفتر هلال احمر را انجام داد. سپس با اتوبوس راهی بندرعباس و دست آخر از این شهر با لنج راهی امارات شد. نوبت سوم سفر او، اما داستان جالبی دارد.
ماجرای سفر اجباری ثور به ایران!
سومین سفر ثور به ایران، ماجرای متفاوتی نسبت به دو سفر قبلیاش دارد. او که بعد از چند ماه از سفر تابستان، در اواخر پاییز به مغولستان رسیده بود، میخواست وارد چین شود که متوجه شد، دولت چین به هیچ عنوان اجازه ورود به او از سمت مغولستان را نخواهد داد. پس مجبور به تغییر در برنامه شد. برنامهریزی دوم و سوم هم با موانعی روبهرو شد. در نهایت چهارمین برنامه عملیاتی شد. طبق این برنامه او طی ۱۴ روز از مغولستان راه افتاد، از روسیه، اوکراین، گرجستان و ارمنستان عبور کرد، سپس وارد ایران شد، به کرمان و سپس زاهدان رفت و از آنجا به مقصد بعدی یعنی پاکستان سفر کرد. در ادامه، برشهایی از خاطرات او درباره سفر به ایران را خواهید خواند.
رانندگی خشن این مردم نازنین!
خب من دوباره برگشتم و خیلی سریع یادم افتادم که مردم ایران چقدر کنجکاو و صمیمیاند. دردسر گرفتن تاکسی این بار کمتر بود، به نظر میرسد که رانندهها مودبترند و پرخاشگری کمتری دارند. اما رانندگی همین مردم نازنین، خشن است. فقط کافی است شما بخواهید در ایران از خیابان عبور کنید تا متوجه شوید که چه میگویم. خوشبختانه من در آلبانی تمرین خوبی در عبور از میان ترافیک خشن را داشتم! اما واقعا چه اتفاقی برای این مردم آرام و مهربان، وقتی پشت فرمان مینشینند، میافتد؟
اعتماد ایرانیها به مسافر تکاندهنده است
من حالا در بندرعباس هستم و مسعود، میزبان من است که از طریق یک سایت گردشگری پیدا کردهام. او پسر خیلی خوبی است. همان روز اولی که من از راه رسیدم، او همراه خانوادهاش برای خواندن نماز رفت و من را در خانه تنها گذاشت. این کار اعتماد زیادی لازم داشت، چرا که در آپارتمان یک تلویزیون بزرگ و وسایل زیاد دیگر وجود داشت.
در کسری از ثانیه کمک از راه رسید
از پایانه اتوبوسرانی به سمت مترو راه افتادم. میدانستم که کدام خط مترو را برای رسیدن به ایستگاه راهآهن سوار شوم، اما کمی درباره جهت آن مردد بودم. در کسری از ثانیه آقایی پیشم آمد و از من پرسید، آیا نیاز به کمک دارم یا خیر. بعد من را راهنمایی کرد و همراه من سوار قطار شد. کمی با هم حرف زدیم تا به ایستگاهی رسیدیم که باید خط عوض میکردم. از قطار پیاده شدیم و برای من بقیه مسیر را توضیح داد و گفت که باید بعد از سه ایستگاه پیاده شوم و از من خداحافظی کرد. او خیلی به من کمک کرد، در حالیکه حتی مسیرش هم با من یکی نبود!
مهماننوازی ایرانیها، انتهایی ندارد
مهماننوازی ایرانیها، انتهایی ندارد؛ خانه من، خانه شماست، صبحانه میخواهی؟ چیزی لازم داری؟ میخواهی برای گردش در شهر، بیرون برویم؟ این پسورد وایفای خانه است، بیا برای ناهار بیرون برویم و …. هیچ اهمیتی هم ندارد که من چقدر برای پرداخت هزینهها اصرار کنم، هیچ فایدهای ندارد. همیشه جواب همین است: «یک روز که دانمارک آمدم، میتوانی جای من پول بدهی». فکر کنم روزی که صدها نفر از گوشه و کنار دنیا به دیدن من به دانمارک بیایند، من ورشکست بشوم، آخر دانمارک کشور خیلی گرانی است!