اگر ما نتوانیم ابتدا خودمان را آنگونه که باید دوست داشته باشیم، نمیتوانیم دیگران را هم واقعاً بهگونهای که «خودمان» و «رابطه» آسیب نبیند دوست داشته باشیم. حتی اگر بیش از حد طرف مقابل را دوست داشته باشیم، نمیتوانیم رابطه موفقی داشته باشیم، چون هر کاری حتی دوستداشتن هم از اندازه طبیعی خود خارج شود، حتماً مشکلاتی به بار خواهد آورد؛ بنابراین بعضی اوقات در روابط از روی ناآگاهی دست به کارهایی میزنیم که منجر به بروز مشکلاتی هم برای خودمان، هم طرف مقابل و در نتیجه رابطهمان میشود. اما چطور میشود با آگاهی و شناخت بیشتر در روابط موفقتر عمل کرد؟
پناه بر عشق!
ما انسانها موجوداتی اجتماعی هستیم و نیاز به تجربه روابط بینفردی و احساس تعلق داریم. ما خواهان تجربه دوستی و برقراری رابطه هستیم و این نیاز هم از کودکی در ما شکل میگیرد. یکی از دلایلی که افراد در نوجوانی به سمت دوستیهای مخرب میروند نیز ریشه در همین نیاز افراد به احساس تعلق دارد. البته این احساس در افراد مختلف متفاوت است و گاهی به شکل طرفداری از تیمهای ورزشی، خوانندگان، بازیگران یا هنرمندان در عرصههای مختلف خود را نشان میدهد.
شکلگیری روابط عاطفی با نیاز ما به احساس تعلق در ارتباط است که البته شکل و نمود آن در سنین مختلف متفاوت است. در تجربه برقراری روابط عاطفی، دادوستدهایی مانند نیاز به دادن و گرفتن عشق صورت میگیرد که همین موضوع باعث رضایتمندی بخشی از ذهن و روان ما میشود.
جذابیتهای یک رابطه
در واقع رابطه عاطفی و رمانتیک ویژگیهایی دارد، بهطور مثال وقتی وارد چنین روابطی میشویم فکر میکنیم طرف مقابل را دوست داریم و میخواهیم زمان زیادی را در کنارش باشیم، مدام دلتنگ یا حتی نگران او میشویم و فکرکردن به او قسمت زیادی از ذهن ما را بهخود مشغول میکند. البته مسلم است که شدت و ضعف تجربه تمام این موارد در افراد مختلف با هم متفاوت است، اما بهطور کلی و اغلب به این شکل است که افراد از واردشدن به روابط عاطفی استقبال میکنند و از آن لذت میبرند.
میتوان گفت تفاوت خصوصیات شخصیتی افراد هم نقش مهمی در چگونگی برقراری روابط عاطفی بین آنها دارد. بهطور کلی شروع اینگونه روابط همراه با هیجان است که البته اغلب در ادامه به مرور کمرنگ میشود. اما کمشدن هیجان بهمعنای کمشدن علاقه و دوستداشتن دوطرف نیست. در فاز اول شروع رابطه معمولاً جذابیتهایی برای دوطرف وجود دارد، به همینخاطر هیجان تجربه ناشناختهها وآشناییهای اولیه به اوج خود میرسد.
جرقه بزن
اما باید ببینیم چه چیزهایی باعث ایجاد کشش و جذابیت در طرف مقابل میشود. عوامل و مؤلفههای مختلفی برای جذبشدن به سمت دیگران در هر فرد وجود دارد. یک قسمت از آن تقریباً معماگونه است و نمیتوان تعریف دقیقی برای آن داشت. چیزی که میتوان از لحاظ روانشناسی گفت گاهی بهدلیل شباهت «شیمی» دو نفر است که باعث میشود جذب یکدیگر شوند و جرقهای برای شکلگیری رابطه بین آنها زده شود.
این چیزی است که نمیتوان توضیح دقیقی در مورد آن داد و کنترلش کرد. البته در مواردی هم میتوان دلایل قانعکنندهای برای آن داشت و قابل کنترل هم هست؛ در واقع این جذابیتها در طیفی قرار دارند که شدت و ضعف آنها هم با توجه بهخصوصیات شخصیتی و عوامل دیگر بسیار متغیر است. اما بهطور کلی میتوان گفت عواملی مانند ظاهر شخصیت، نوع منش، رفتارهای فرد و… باعث ایجاد جذابیت در دوطرف برای شروع روابط عاطفی میشوند.
اعتماد داشته باش
اما اگر بخواهیم در مرحله کشش و جذب اولیه که مرحله بسیار حساسی است اشتباه نکنیم باید حواسمان را جمع کنیم تا دچار خطاهای شناختی نشویم. یکی از خطاهای بسیار شایع این است که ما بهخودمان اجازه میدهیم جذب کسی بشویم که چیزهایی دارد که ما هیچ وقت نداشته یا همیشه در حسرت آنها بودهایم. مثلا اگر اعتماد بهنفس پایینی داریم وقتی کسی را میبینیم که برخلاف ما بسیار متکی به نفس، قاطع و در واقع قدرتمند است ناخودآگاه جذب او میشویم تا خلأ وجود خودمان را پر کنیم. گاهی آرامش، شهامت و قدرتی که خودمان نداریم یا کم داریم و ضعف آن را در وجودمان احساس میکنیم در دیگران جستوجو میکنیم و این موضوع باعث میشود آنچه را کم داریم در طرف مقابل به غایت ببینیم.
معیارها را ببین
بعضی مراحل کشش و جذب ما به سمت دیگران قابل تحلیل نیست. اما قسمت دیگری که با آگاهی خود ما شکل میگیرد وابسته به معیارهای ماست. مثلاً گاهی برای اینکه در روابط عاطفی یا حتی روابط اجتماعی و دوستانه جذب طرف مقابل شویم از قبل برای خود معیارهای داریم. مثلاً میگوییم دوست داریم با کسی که ویژگیهای خاصی دارد وارد رابطه شویم.
ولی گاهی از قبل هیچ معیاری در مورد فردی که در مقابل ما یا بهاصطلاح سر راه ما قرار میگیرد در ذهن ما وجود ندارد، اما به ناگاه فکر میکنیم این همان چیزی است که با وجود آنکه هیچ پیشزمینهای از آن در ذهنمان نداریم، میتواند حس خوبی در ما ایجادکند؛ حسی که تا به حال خودمان هم شناختی از آن نداشتهایم. در واقع میتوان گفت معیارهای شکلگرفته در ذهن ما شدت و ضعف دارند و به همینخاطر گاهی مطابق آنها عمل میکنیم و گاهی هم برخلافشان گام بر میداریم و به دلایل مختلف چندان هم پایبند به آنها باقی نخواهیم ماند.
جایی برای تحلیل نیست
هر کسی معیارهای بسیار خوبی برای انتخاب فرد مورد علاقه خود در شکلگیری روابط عاطفیاش دارد. این معیارها معمولاً بسیار ایدهآل و کامل هستند. فراموش نکنیم همیشه آنچه سر راه ما قرار میگیرد مطابق ایدهآلهای ما نیست، اما میتواند ما را جذب کند؛ بهگونهای که خودمان هم به درستی نمیدانیم دلیل آن چیست؛ تنها میتوانیم بگوییم: «نمیدانم چرا، ولی خب خیلی دوستش دارم…». وقتی میخواهیم دلایل این «خوشآمدن» را تحلیل کنیم گاهی بعضی از دلایل خود را مطابق معیارهای از پیش تعیینشده خود میدانیم و در پارهای موارد هم دلایلی وجود دارد که حتی برای خودمان هم قابل تحلیل و بررسی نیستند.
ترسو نباشیم
مهمترین نکته در برقراری روابط عاطفی این است که وقتی از کسی خوشمان میآید نخست ببینیم دلیل آن چیست. در واقع ما باید دلایل ایجاد علاقه را در وجود خودمان بررسی کنیم و اگر به دلایلی برمیخوریم که خودمان هم متوجه میشویم در طولانی مدت ما را با مشکلاتی مواجه میکند، حتماً باید از متخصصان و مشاورانی که در این زمینه اطلاعات کافی دارند کمک بگیریم. در بعضی مراحل مانند جاهایی که متوجه میشویم، چون چیزی را که خودمان نداریم یا کم داریم در فرد مقابل پیدا میکنیم باید تأمل کنیم و با احتیاط بیشتری تصمیم بگیریم، چون احتمال اینکه علاقه ما اشتباه باشد زیاد است.
مثلاً اگر ما رابطه خوبی با والدینمان نداریم و کمبود برخورداری از چنین رابطه خوبی را احساس میکنیم، وقتی با کسی آشنا میشویم که رابطه خانوادگی خیلی خوبی با والدینش دارد دچار حسرت میشویم. اما با واردشدن در این رابطه زخمی که از چنین کمبودی در وجود خود احساس میکنیم بهصورت «نیابتی» التیام پیدا میکند. التیام نیابتی در روانشناسی یعنی انگار میتوان با مشاهده آنچه خودمان نداشته و تجربه نکردهایم در دیگران، بهطور ناخودآگاه لذت ببریم و احساس خوبی داشته باشیم؛ در واقع، چون ما تشنه نداشتههای خود هستیم میتوانیم آنها را به خوبی تشخیص دهیم و جذبشان شویم. مثلا اگر خودمان ترسو هستیم هم خیلی خوب آدمهای ترسو را تشخیص میدهیم و هم به نوعی جذبشان میشویم.
عشق در بیراهه
تأمل و بررسی بیشتر هنگام تصمیمگیری برای انتخاب طرف مقابل، یعنی وقتی تشخیص میدهیم بهدلیلی جذب طرف مقابل خود شدهایم متوجه شویم در واقع عاشق نظم یا شجاعت طرف مقابل شدهایم که خودمان یا آنها را نداریم یا بسیار کم داریم و در واقع به نوعی کمبود آن را در وجود خود احساس میکنیم. با آگاهی بیشتری انتخاب میکنیم، چون متوجه میشویم این لزوماً طرف مقابل نیست که ما به او علاقهمند شدهایم بلکه عاشق نداشتههای خود که در طرف مقابل میبینیم شدهایم.
به این ترتیب باید علاقه بهخود فرد را از علاقه به توانمندیهای او تفکیک و جدا کنیم. ضمن اینکه نباید با بودن در کنار آن فرد، احساس رضایت کاذب را تجربه کنیم. وقتی چنین احساسی داشته باشیم ناخودآگاه خودمان هم احساس توانمندی میکنیم، چون در کنار کسی هستیم که واقعا توانایی مورد نیاز ما را داراست. آگاهی از چنین انتخابی باعث میشود ضریب خطای کمی در انتخاب خود داشته باشیم. ما باید متوجه باشیم و بدانیم آیا در سایه ارتباط عاطفی خود در حال جبران کاذب کمبودهای خود در زندگی هستیم یا واقعا بدون هیچیک از این کمبودها، با پذیرش شباهتها و تفاوتها همدیگر را تکمیل خواهیم کرد.
آغاز رابطه عاطفی
افراد از واردشدن به روابط عاطفی استقبال میکنند و از آن لذت میبرند. میتوان گفت تفاوت خصوصیات شخصیتی افراد هم نقش مهمی در چگونگی برقراری روابط عاطفی بین آنها دارد. بهطور کلی شروع اینگونه روابط همراه با هیجان است که البته اغلب در ادامه به مرور کمرنگ میشود. اما کمشدن هیجان بهمعنای کمشدن علاقه و دوستداشتن دوطرف نیست
چرا جذب افراد میشویم
اگر اعتماد بهنفس پایینی داریم وقتی کسی را میبینیم که برخلاف ما بسیار متکی به نفس، قاطع و در واقع قدرتمند است ناخودآگاه جذب او میشویم تا خلأ وجود خودمان را پر کنیم. گاهی آرامش، شهامت و قدرتی که خودمان نداریم یا کم داریم و ضعف آن را در وجودمان احساس میکنیم در دیگران جستوجو میکنیم.