چهره آنتوان سوریوگین در تهران بعد از ۱۹۳۰
عکاسخانه خوشآوازه و پرونق سوریوگین در خیابان علأالدوله تهران در جنب شرقی میدان مشق قرار داشت. مشتریهای عکاسخانه بیشتر اعیان و اشراف و همچنین خانواده سلطنتی و درباریان بودند. اما بخش مهمی از سفارشدهندههای او را خارجیهای مقیم و مسافر به ایران تشکیل میداند.
تاریخ دقیق تولد آنتوان سوریوگین مشخص نیست٬ گویا در سالهای پایانی دهه ۱۸۳۰ یا آغاز دهه ۱۸۴۰ در سفارت روسیه در تهران به دنیا آمد.
پدرش واسیلی شرقشناس و دیپلماتی ارمنی بود که در زمان کودکی آنتوان٬ در سانحه اسبسواری جان خود را از دست داد. پس از مرگ او٬ آنتوان به همراه مادر گرجیاش آچین خانوم و بقیه خواهر و برادرها تهران را به مقصد تفلیس ترک کرد.
در تفلیس نخست به مدرسه هنر رفت تا نقاشی بیاموزد. اما آشنایی او با عکاس برجسته روسی دیمیتری یرماکوف او را به عکاسی علاقمند کرد. در دهه ۱۸۷۰ آنتوان دو برادر تاجرش کولیا و امانوئل را راضی کرد تا با هم به ایران برگردند و استودیوی عکاسی برپاکنند. آنها نخست در تبریز و سپس در تهران عکاسخانه خود را دایر کردند.
زمانی که آنتوان سوریوگین به ایران رسید چند صباحی از آشنایی ایرانیان با عکاسی میگذشت. کمی پس از معرفی دستگاه داگرئوتیپ به اروپا (۱۸۳۹) نیکلای اول، تزار روسیه و ملکه ویکتوریای بریتانیا هر کدام یک نمونه آن را به محمدشاه قاجار هدیه دادند.
نخستین کسی که مامور بهرهبرداری از این دستگاهها شد ژول ریشار فرانسوی بود. او که تا پیش از این در یک خانواده ایرانی به عنوان معلم فرانسه مشغول به کار بود٬ مینویسد: «بعد از آنکه چندین مرتبه عکس محمدشاه و حاجی میرزا آقاسی را برداشتم مرا جزو مستخدمان دولتی مندرج کرده و فرمانی برای من صادر نمودند.»
«پرورده ایران»
هرچند اولین عکاسان ایران خارجیها بودند، اما ایرانیان هم خیلی زود راه و رسم این فن را فراگرفتند و به تولید عکس پرداختند. مشوق اصلی آنها ناصرالدین میرزا، ولیعهد قاجار بود که شیفته عکاسی شد و خود عکاسی میکرد و زمانی که به سلطنت رسید٬ «عکاسخانه مبارکه سلطنتی» اولین استودیوی عکاسی ایران را در کاخ گلستان دایر کرد.
سوریوگین بسیار مورد التفات ناصرالدین شاه بود٬ در موقعیتهای مختلف به دربار رفت و آمد داشت و بارها عکس شاه و ملازمانش را ثبت کرد. ناصرالدین شاه به پاس این خدمات او را مزین به لقب «خان» و نشان شیر و خورشید الماسنشان کرد. خود آنتوان خان هم به دلیل تعلق خاطری که به مردم و فرهنگ ایران داشت اصطلاح «پرورده ایران» را به نام فامیل خود افزود.
در اواخر قرن نوزدهم در تباتب انقلاب مشروطه٬ سوریوگین که به مشروطه خواهان نزدیک بود به سفارت بریتانیا پناه برد، اما انفجار بمبی در نزدیکی عکاسخانه منجر به نابودی ۵۰۰۰ نگاتیو او شد.
بخش عمده نگاتیوهای باقیمانده هم در دوران رضاشاه پهلوی٬ به بهانه اینکه بازتاب دوران «منحط» قاجار بود٬ مصادره شد. امروزه نزدیک به هفتصد نگاتیو شیشهای به همراه چندصد چاپِ اصل در موزه اسمیتسونین واشنگتن نگهداری میشود و بخشی از مجموعه مفصلی است که مایرون بمنت اسمیت معمار و باستانشناس آمریکایی تحت عنوان «آرشیو اسلامی» گردآوری کرد. تعداد قابل توجهی از چاپهای او نیز در کاخ گلستان نگهداری میشود.
آنتوان خان را شاید بتوان یکی از استادان مسلم عکاسی پرتره در ایران دانست. او علاقه ویژهای به رامبراند نقاش معروف هلندی و تبحر او در ثبت نور داشت و سالها در پی آن بود که بتواند کیاروسکورو یا سایه-روشن معروف رامبراند را با عکس ثبت کند.
معروف است که آنتوان خان٬ نیمروز٬ زمانی که سایهها از هر وقت کوتاهترند٬ مدلهای خود را به محوطه وسیع میدان مشق میآورد و از صفحههای سفید برای به دست آوردن انعکاسهای مناسب نور طبیعی استفاده میکرد. حساسیت وسواسگونه او به نورپردازی٬ همچنین ترکیب بندی پیچیده عکسهایش٬ آنها را فراتر از اهمیت تاریخی و مستندشان به آثار هنریای کمنظیر مبدل کرده است.
سوریوگین همچنین نقاشی سنتی ایرانی را آموخت و بدین رو فردریک بورر مورخ عکاسی معتقد است که دو منبع الهام سوریوگین رامبراند و رضا عباسی هستند و عکاسی او برآیند این دو سبک زیباییشناسی شرقی و غربی است.
مجموعه پرترههای استودیویی سوریوگین٬ افراد مشهور و عادی را در برمیگیرد. دو بخش شاخصِ آن٬ مجموعه عکسهای دراویش و همچنین پرترههای زنان قاجاری هستند. لازم به ذکر است که سوریوگین از زنانِ مدل استفاده میکرد و آنهایی که در آن زمان میپذیرفتند بدون حجاب در مقابل دوربین او ظاهر شوند٬ یا زنان غیر مسلمان (ارمنی و یهودی) بودند و یا اغلب روسپیان.
پروژه مهم سوریوگین مستند کردن مناطق و اقوام مختلف ایران بود. در کنار پیچیدگی سفر به نقاط دوردست و ناامن ایران و حمل و نقل وسایل سنگین عکاسی به آنها٬میبایست دشواریهای تکنیکی عکاسی آن برهه تاریخی را هم افزود. مجموعه عکسهای او از ابنیه هخامنشی و ساسانی بخشی از این پروژه است که البته به سفارش فردریش سار باستانشناس و شرقشناس آلمانی انجام شد.
در سالهای آغازین قرن ۲۰ سار که یکی از دستاندرکاران تاسیس «موزه هنر اسلامی برلین» بود٬ با سوریوگین قرارداد بست و مسئولیت سفر به استان فارس و عکاسی بناهای تاریخی آن را به او سپرد. آنتوان و برادرش امانوئل در کاروانی با همراهی و حمایت گروهی از نظامیان قزاق به این منطقه سفر کردند.
علیرغم مخاطرات٬ ماموریت با موفقیت انجام شد. درنهایت فردریش سار در کتابی مشترک با دیگر ایرانشناس مشهورِ آلمانی ارنست هرتزفلد٬ تحت عنوان «سنگنگارههای ایران»٬ از تمام عکسهای سوریوگین استفاد کرد٬ بیآنکه نامی از او ببرد. همچنین در بسیاری از سفرنامههای فرنگی و مطالعات مختلف شرقشناسان اروپایی قرن نوزده و آغاز قرن بیست از عکسهای سوریوگین استفاده شده است. دراغلب آنها نیز یا نامی از او برده نشده یا اسمش با دیکتههای اشتباه نوشته شده است.
اگرچه سوریوگین با نمایش عکسهایش در دو «نمایشگاه جهانی» بروکسل (۱۸۹۷) و پاریس (۱۹۰۰) موفق به کسب مدال افتخار شد٬ولی هرگز نتوانست شهرت جهانی فراخورِ اهمیتِ مجموعه عکسهایش به دست آورد. او در سال ۱۹۳۳ در تهران درگذشت و در گورستان ارامنه تهران دفن شد.
ویژگی بارز آنتوان سوریوگین را شاید بتوان چندفرهنگی بودن او دانست. فرنگیها او را ایرانی میشناختند و ایرانیها او را اروپایی میدانستند. زندگی و آثار او شاهدی بر تحولات مقطعی از تاریخ ایران است که در حافظه جمعی ایرانیان٬ متاثر از آموزههای دوران پهلوی٬ به عنوان دورانی سراسر «منحط» ثبت شده است. بازبینی آثار او بیشک بازنگری این تاریخ را ضروری میکند.
منبع: bbc