خالق «اندروید» کیست؟

«اندرو ای. روبین» (Andrew E. Rubin) که همه او را با نام «اندی روبین» (Andy Rubin) می‌شناسند، متولد ۲۲ام جون ۱۹۶۳ در چپکوای نیویورک آمریکا است. پدرش روان‌شناس بود، اما از روان‌شناسی در تجارت استفاده می‌کرد. او صاحب شرکتی تبلیغاتی بود که روی آخرین محصولات الکترونیک شرکت‌های مختلف کار می‌کرد. آن‌ها از ادوات مختلف عکس می‌گرفتند و با قبض‌های کارت اعتباری به خانه مردم می‌فرستادند؛ چیزی مثل تبلیغاتی که شرکت مخابرات، پشت قبض‌های تلفن انجام می‌دهد.

همین هم شروع آشنایی و بعد شیفتگی او به دستگاه‌های الکترونیک بود. در این میان علاقه‌ی روبین به هر چیز که رنگ و بوی ربات داشت بیشتر نمود می‌کرد. دوره‌ی متوسطه را در زادگاهش در دبیرستان «هوریس گریلی» گذراند و در ۱۹۸۱ دیپلم گرفت. تحصیلاتش را در دانشگاه «یوتیکا»ی نیویورک (Utica College) در رشته‌ی علوم رایانه پی گرفت و مدرک لیسانس‌اش را در سال ۱۹۸۶ دریافت کرد.

شوق کار با ربات‌ها او را از ادامه‌ی تحصیل منصرف کرد و در همان سال به استخدام شرکت مشهور «کارل زایس» (Carl Zeiss) در آمد. در آن‌جا در بخش رباتیک مشغول شد تا روی ارتباط دیجیتال بین دستگاه‌های تحت شبکه با ادوات اندازه‌گیریِ تولید، کار کند.

کمی بعد باز هم در راستای علاقه‌اش این بار راهی سوییس شد و در یک شرکت رباتیک کار گرفت. آینده‌ی او با توجه به اشتیاقش مشخص بود اما فکرش را هم نمی‌کرد سرنوشت چه برنامه‌ای برایش دارد. در ۱۹۸۹ برای تفریح به جزیره‌ی «کیمن» (یکی از جزایر استوایی کشور جامائیکا) رفته بود که با فردی به نام «بیل کَسوِل» (Bill Caswell) آشنا شد. کسول شب قبل با همسرش دعوا کرده بود و حسابی به‌هم‌ریخته به نظر می‌رسید. آن‌دو کمی با هم صحبت کردند و نزدیکی احساسی، آن‌ها را به درد و دل برای هم واداشت.

بیل کسول در شرکت اپل کار می‌کرد و وقتی با استعدادهای روبین آشنا شد به او پیشنهاد داد برای کار به این شرکت بیاید و خودش هم معرف‌اش شد. روبین دوران حضورش در اپل را بسیار مهیج توصیف می‌کند. در آن زمان اوضاع شرکت به لطف فروش بالای رایانه‌های مکینتاش خیلی خوب بود. روبین در فرهنگ کاری اپل جذب شده بود و با آن خو گرفته بود. به‌علاوه فرصتی هم برایش مهیا شده بود تا تمرین مدیریت کند و از بزرگان رهبری و مدیریت دره‌ی سیلیکون در شرکت اپل چیز یاد بگیرد. ابتدا در قسمت تولید بود ولی بعد به واحد تحقیقات منتقل شد. اپل در ۱۹۹۰ یک شرکت زیرمجموعه به نام «جنرال مجیک» (General Magic) راه انداخت؛ روبین را هم به آن‌جا فرستادند.

نرم‌افزار Magic Cap

جنرال مجیک قرار بود به‌طور تخصصی روی ادوات الکترونیک دستی (برای کار با دست) و ارتباطی متمرکز شود. روبین که شیفته‌ی کار و پیشرفت بود در آن‌جا هم خوب جا افتاد. خیلی زود نرم‌افزاری به نام «مجیک کپ» (Magic Cap) توسعه داد و برای گسترش کار آماده شد. اما مجیک کپ نتوانست نظر مدیران وقت اپل را به خود جلب کند و آن‌ها در نهایت این شرکت را تعطیل کردند.

شماری از توسعه‌دهندگان جنرال مجیک به همراه چند تن دیگر از اپل، شرکت «آرتمیس ریسرچ» (Artemis Research) را بنیان گذاشتند. «وب‌تی‌وی» (WebTV) بعدا از این شرکت در آمد تا اینترنت را با تلویزیون پیوند دهد. روبین هم برای کمک به توسعه‌ی وب‌تی‌وی به آرتمیس پیوست. مایکروسافت پویای آن روزها، روی آرتمیس دست گذاشت و آخر سر هم در ۱۹۹۷ میلادی آن را خرید. اندی روبین هم به‌تبع به عضویت خانواده‌ی بزرگ مایکروسافت در آمد.

عشق رباتیک هر جا که می‌رفت همراهش بود. اما این عشق با درک نشدن از سوی بزرگان دره‌ی سیلیکون چندان بی‌دردسر هم نبود. او رباتی مجهز به یک دوربین درست کرد که در فضای کار می‌چرخید و به همه‌جا سرک می‌کشید. همه‌چیز خوب پیش می‌رفت تا این‌که اطلاعات ربات تک چشم و متصل به اینترنت روبین، به‌وسیله‌ی گروهی خارج از مایکروسافت به سرقت رفت و همه‌چیز را خراب کرد.

اندی روبین در ۱۹۹۹ از مایکروسافت بیرون رفت و چون بیکار بود در پالو آلتوی کالیفرنیا مغازه‌ای اجاره و آن‌جا را به آزمایشگاه خود تبدیل کرد.

Danger Hiptop

چندی بعد ایده‌ی محصول جدیدی به ذهنش رسید؛ برای کار روی این ایده با چند نفر از همکاران قدیمی، «شرکت دنجر» (.Danger Inc) را تاسیس کرد. نتیجه‌ی کار، موفقیت‌آمیز از آب در آمد و دستگاه «هیپ‌تاپ» (Hiptop) آن‌ها که در بازار به «سایدکیک» (Sidekick) مشهور شده بود سر و صدای زیادی به پا کرد. روبین درباره‌ی آن گفت: «می‌خواستیم دستگاهی به اندازه‌ی یک شکلات تخته‌ای (بار یا تبلت) درست کنیم که زیر ۱۰ دلار قیمت داشته باشد و بتواند با اسکن اشیا، اطلاعات مربوط به آن‌ها را از اینترنت استحصال کند. در آخر هم رادیو و فرستنده را به آن اضافه کردیم.»

شاید امروز آن دستگاه چیز خاصی به نظر نرسد اما در زمان خود با آن قیافه‌ی ناآشنا برای مردم خیلی عجیب به نظر می‌رسید. آن‌طور که روبین می‌گوید دستگاه به امکان دریافت/ارسال داده و مکالمه‌ی تلفن هم مجهز بوده. اما در آن موقع، دید درستی نسبت به دستگاه نبود و همه می‌پرسیدند که آیا این یک PDA (دستیار دیجیتال شخصی) است یا یک تلفن همراه؟ شاید تجمیع این دو برای مردمان آن روزگار دور از ذهن به نظر می‌رسیده. به عقیده‌ی روبین نگاه همه اشتباه بود؛ آن‌ها قادر به درک این موضوع نبودند که این دستگاه می‌تواند بستر جدیدی برای توسعه‌دهندگان شخصی باشد. البته حالا که دستگاه‌های مبتنی بر iOS اپل و اندروید گوگل دنیا را فتح کرده‌اند و میلیون‌ها اپلیکیشن ساخته‌ی توسعه‌دهندگان مختلف در بازارهای آن‌ها وجود دارد صحبت‌های روبین بدیهی به نظر می‌رسد. دنجر خدماتش را به شرکت مخابراتی T-Mobile آمریکا عرضه کرد و این چنین کارها به‌خوبی پیش می‌رفت.

در سال ۲۰۰۲ روبین به دانشگاه استنفورد دعوت شد تا درباره سایدکیک سخن‌رانی کند. اگرچه این دستگاه بازار را تکان نداد ولی از لحاظ فنی بسیار اهمیت داشت. از قضای روزگار «لری پیج» (Larry Page) و «سرگی برین» (Sergey Brin) موسسان گوگل هم در آن سخنرانی حضور داشتند و بعد از پایان جلسه اولین بار با روبین دیدار کردند. لری پیج، سایدکیک را به سانِ بالی می‌دید که می‌تواند موتور جست‌وجوگر گوگل را به پرواز در آورد. اما تا به نتیجه رسیدن این موضوع و محقق شدن «تلفن گوگل» چند سالی زمان لازم بود.

اندی روبین کمی بعد در سال ۲۰۰۴ دنجر را ترک کرد. ابتدا به سراغ صنعت دوربین‌های دیجیتال رفت ولی خیلی زود به خاطر بازار نه‌چندان بزرگ آن از ادامه کار منصرف شد. [به نظر می‌رسد ایده‌ی همراهی یک دوربین با دستگاه‌ها و ربات‌ها در همه‌ی ایده‌های روبین حضور داشته. شاید در زمانی او سال‌ها جلوتر را می‌دید که خیلی از متخصصان، وجود یک دوربین روی دستگاه‌ همراهی مثل تلفن را بیهوده می‌دانستند؛ حال آن‌که امروز به ضرس قاطع یکی از مهم‌ترین فاکتورهای دستگاه‌های هوشمند است]

جالب است بدانید در سال ۲۰۰۸ باز سر و کله‌ی مایکروسافت پیدا شد و دنجر را هم با پرداخت ۵۰۰ میلیون دلار به تملک خود در آورد. [شلختگی در تصمیم‌گیری‌های شرکت مایکروسافت بی‌داد می‌کند و ظاهرا این مساله ریشه‌ای طولانی در این شرکت دارد. شاید اگر فقط برای همین شرکت دنجر برنامه‌ی درستی می‌داشت و با عقل سلیم و نه به قصد کلکسیون، آن را می‌خرید امروز شاهد دست‌وپا زدن اهالی ردموند برای حفظ سیستم عامل عزیزشان نبودیم].

روبین که در سال ۲۰۰۳ با همکاران و هم‌فکرانش شرکتی به نام اندروید تاسیس کرده بود، این بار به سراغ ایده‌ی سیستم عاملی برای دستگاه‌های همراه رفت. خودش می‌گوید: «اندروید از یک ایده‌ی ساده شروع شد: فراهم کردن بستر موبایلیِ قدرتمند و البته متن‌باز که بتواند مسیر نوآوری‌های بعدی را هموار کند.»

در جولای ۲۰۰۵ به محض معرفی سیستم عامل اندروید، لری پیج که در طی این مدت فعالیت‌های شرکت اندروید را زیر نظر داشت به‌سرعت عمل کرد و اندروید را با تمام کارکنانش به مجموعه‌ی گوگل افزود. هیچ‌وقت مبلغ دقیق این معامله اعلام نشد؛ اما تخمین‌ها حول عدد ۵۰ میلیون دلار می‌چرخند [مقایسه کنید با مبلغ ۵۰۰ میلیون دلاری پرداختی مایکروسافت برای دنجر]. گوگل طی اعلامیه‌ای گفت که این خرید شامل همه دارایی‌های شرکت اندروید اعم از فناوری‌ها، منابع مادی و انسانی آن می‌شود. به‌جز خود اندی روبین چندین نفر از نخبگانی که با او در شرکت‌های جنرال مجیک و دنجر کار می‌کردند هم به دعوت او به گوگل پیوستند تا کار شبانه‌روزی روی تلفن هوشمند گوگل را شروع کنند.

اپل دو سال بعد در سال ۲۰۰۷ آیفون را به دنیا معرفی کرد. این‌طور که می‌گویند موقع کنفرانس معرفی آیفون، روبین داخل تاکسی بوده و مراسم را در راه دنبال می‌کرده؛ روبین با مشاهده آیفون و ظاهر خیره‌کننده‌اش متوجه می‌شود که هرچه تا آن موقع در نظر داشته‌اند را باید دور ریخته و از نو شروع کنند. به همین خاطر به‌سرعت از راننده می‌خواهد برگردد تا با همکارانش در این‌باره صحبت کند. یکی از همکاران روبین می‌گوید: «می‌دانستیم که اپل می‌خواهد یک تلفن معرفی کند. همه می‌دانستند. اما فکرش را هم نمی‌کردیم آن تلفن این‌قدر خوب باشد». سیستم عامل گوگل (اندروید) در آن زمان آماده شده بود ولی در مقایسه با iOS واقعا بد به نظر می‌رسید. این شد که ناچار شدند عرضه‌ی آن را مدام به تاخیر بیندازند و بیشتر روی نرم‌افزار کار کنند.

سرانجام نتیجه‌ی کار تیم اندروید اولین بار روی تلفن HTC Dream به کار گرفته شد. سیستم عامل نهایی به‌خوبی iOS نبود ولی به اندازه‌ی کافی به آن شباهت داشت که برای «استیو جابز» (Steve Jobs) خاطرات «بیل گیتس» (‌Bill Gates) و ویندوز را تداعی کند. نقل است که تا پیش از این مساله، استیو جابز به لری پیج و سرگی برین اعتماد داشته [درست مثل اعتمادی که اوایل به بیل گیتس داشت.]، خصوصا این‌که مدیر عامل وقت گوگل، «اریک اشمیت» (Eric Schmidt) عضو هیات مدیره‌ی اپل هم بود. هر سه‌ی این‌ها هم به جابز اطمینان داده بودند که اندروید کاملا با آیفون فرق خواهد داشت.

اما همه‌ی این اعتماد بعد از مشاهده‌ی دستگاه اندرویدی جدید رنگ باخت و باز به جابز گوش‌زد کرد که در دنیای تجارت هم مانند دنیای سیاست، عاملی به نام «اعتماد» به معنای دقیق کلمه وجود ندارد. هرچه هست سود است و منفعت؛ و اگر همکاری و همراهی‌ای صورت می‌گیرد بر سر اشتراک این سود‌ها و منافع است.

جابزِ عصبانی برین، پیج، اشمیت و البته روبین را به جلسه‌ای خصوصی دعوت کرد تا از آن‌ها توضیح بخواهد. آن طور که بعدها اطلاعاتی از این نشست خصوصی بیرون آمد صحبت‌های آن‌ها کاملا بی‌پرده و رک بوده. جابز که هیچ‌وقت نه از اندی روبین و نه از آدمک سبزش خوشش نمی‌آمد به‌شدت به او توپیده و روبین را به تقلید متهم کرده بود. استیو جابز در این جلسه به روبین گفته، راه رفتن و حرف زدن و عینکی که می‌زند همه‌و‌همه تقلید مضحکی از او است و حالا هم که سیستم عامل iOS را کپی کرده.

از قرار معلوم علی‌رغم مشاجره‌ی لفظی جابز و روبین، مدیران گوگل به مدیر عامل اپل قول تغییرات گسترده می‌دهند؛ طوری‌که روبین از این تصمیم عصبانی می‌شود. او معتقد بود ادعای جابز مبنی بر داشتن پتنت بر تمام جزییات آیفون بی‌پایه است و آن‌ها نباید در اندروید تغییری بدهند. به‌هرحال به نظر نمی‌رسد با وجود وعده‌ای که پیج به جابز داد خیلی روی حرفش ایستاده باشد؛ چراکه هنوز هم گوگل به‌خاطر اندروید ناچار به پرداخت غرامت به صاحبان پتنت‌های مختلف است. البته خود اندی روبین نیز مالکیت ۱۷ پتنت را در اختیار دارد که اکثر آن‌ها ابداعات او در مورد اندروید هستند و گوگل از آن‌ها استفاده می‌کند.

به‌هرحال اندروید زیر نظر مستقیم خالق خود مرزها را در نوردید و تا سال ۲۰۱۳ پر‌مصرف‌ترین سیستم عامل دنیا روی تلفن‌های هوشمند و تبلت‌ها شد. اندی روبین بعد از قریب به ده سال حضور در گوگل سِمتش را به «ساندار پیچای» واگذار کرد. ابتدا برای مدت کوتاهی عهده‌دار بخش رباتیک گوگل شد اما نهایتا در اکتبر ۲۰۱۴ این شرکت را ترک کرد.

روبین بعد از ترک گوگل به همراه چند نفر دیگر یک شرکت شتاب‌دهنده برای شرکت‌های نوپای فناوری و به‌خصوص سخت‌افزاری راه انداخت. او برای راه‌اندازی این شتاب‌دهنده که «پلی‌گراند گلوبال» (Playground Global) نام دارد، از شرکت‌ها و موسسات زیادی سرمایه دریافت کرد که گوگل هم جزو آن‌ها بود. در حال حاضر اندی روبین در این مرکز شتاب‌دهنده فعالیت می‌کند.

‌به نظر شما قوانین پتنت و ثبت اختراع کمکی به مخترعین‌اند یا مانعی برای نو‌آوری‌های بیش‌تر؟ فکر نمی‌کنید علت ناتوانی پیشرفت فنی-تجاری بسیاری از کشورهای جهان سوم و در حال توسعه عدم رعایت حقوق مولفان و صاحبان آثار است؟ در مورد اندروید چطور، با استیو جابز موافقید یا به نظرتان کار اندی روبین درست بود؟ آیا اگر مدیران گوگل در آن نشست به قولی که به جابز داده بودند عمل می‌کردند امروز نامی از اندروید مانده بود؟

منبع :فرادید

اندرویدخالقکیست
دیدگاه ها (0)
دیدگاه شما