۱۳ ساله بود که باید ازدواج میکرد و با همسرش که همکار سینماگری به نام اردشیر ایرانی بود، به بمبئی میرفت.
۱۶ ساله بود که بازیگر نقش گلنار در نخستین فیلم ناطق ایرانی “دختر لر” شد. این اثر سرگذشت دلدادگی گلنار خدمتکار یک قهوهخانه و جعفر مأمور دولت در خوزستان و درگیری با راهزنان است. در این فیلم افزون بر زبان فارسی از موسیقی بومی هم برای نخستین بار بهره گرفتند. نقش جعفر را نویسنده فیلمنامه و ترانهها و سرودههای اثر، عبدالحسین سپنتا بازی کرد.
۱۷ ساله بود که دو سینما در تهران فیلم را نمایش دادند و پس از آن در عرض یک سال فیلم دختر لر ۱۵۰ روز به روی پردههای سینماهای تهران و شهرستانها آمد. حتا چند سینما با این فیلم گشوده شدند.
اگرچه سامینژاد لهجه غلیظ کرمانی داشت، ولی چون نقشآفرینان دیگر فارسی را با لهجه هندی صحبت میکردند، بینندگان و منتقدان ایرادی بر او نگرفتند.
با این فیلم محبوبیت سینما در ایران اوج گرفت و این پدیده از نوگراییهای رضاشاه در ایران به شمار آمد به ویژه که سینما از محبوبترین تفریحات مردم شهرهای ایران ارزیابی میشد و در آغاز فیلم اردشیر ایرانی با ظاهری آراسته درباره اقدامات حکومت پهلوی صحبت میکرد و پس از پایان فیلم هم تبلیغاتی از کارهای رضاشاه مانند ساختن راهآهن و گشودن کارخانهها نشان میدادند.
سامینژاد پس از بازیگری به مشکلات سخت جامعه سنتی برخورد، از همسرش جدا شد و با هنرپیشهای به نام نصرالله محتشم پیوند زناشویی بست.
او پس از ۱۸ سال دوری به تهران بازگشت، اما به خاطر مخالفتهای سخت خانواده بازیگری را کنار گذاشت. ۵۴ ساله بود که در فیلم مستند “تاریخ سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا” از مصائبی که بر او گذشت گفت و به تلخی گریست: «به خاطر ناراحتیهایی که در موقع فیلمبرداری و بعد از آن، چه از جانب اقوام و خانواده و چه از جانب مردم کشیدم، دیگر راضی به نقشآفرینی نشدم. هر زمان که از در شرکت بیرون میآمدم، مجبور بودم سه نفر مستحفظ داشته باشم. هرجایی هم که میرفتیم، با پوششی کامل، خودمان را استتار میکردیم تا شناخته نشویم.»
او برای سومین بار در ایران با یکی از خویشاوندانش ازدواج کرد که باز هم تجربه ناموفقی بود.
روحانگیز سامینژاد در ۸۰ سالگی در تهران درگذشت.
منبع: dw