حنایی در طول تقریبا یک سال شانزده زن و دختر را در شهر مشهد به قتل رساند. مقتولین بین ۱۸ تا ۵۰ سال سن داشتند و به گفته سعید حنایی همگی آنان به اصطلاح «زنان خیابانی» بودند که از طریق تنفروشی امرار معاش میکردند. اولینبار در مرداد سال ۱۳۷۹ خبر گم شدن زنی حدودا سیساله به همراه دختر ۹ سالهاش و سپس پیدا شدن جسد او سرفصل ماجرای عجیب و تلخ قتلهای زنجیرهای سعید حنایی شد. قتلهایی که تا پیش از اعتراف او یازده فقره بود و پس از دستگیری و اعتراف به شانزده مورد افزایش یافت.
قاتل عنکبوتی مشهد در طول نزدیک به یک سال، شانزده زن را در مشهد کشته بود و به زعم خود و تحت تاثیر تعلیمات متحجرانه دینی در صدد اصلاح جامعه برآمده بود.
سعید حنایی که بود؟
سعید حنایی در اولین جلسه دادگاه که در شهریور ماه سال ۱۳۸۰ برگزار شد خود را ۳۹ ساله و فرزند علیاصغر و کارگر ساختمان معرفی کرد. سعید که در یکی از محلات فقیرنشین مشهد به همراه زن ۳۴ ساله خود و سه فرزند خود زندگی میکرد. در زمان اعدام قاتل عنکبوتی مشهد، پسر او در کلاس دوم دبیرستان تحصیل میکرد و دختران او در مقطع دبستان درس میخوانند.
در مرداد سال ۱۳۸۰ و زمانی که سعید حنایی دستگیر شده بود، همسر وی در گفتوگویی با روزنامه ایران گفته بود که «سعید از ابتدای زندگی، به جامعه بدبین بود، غیرتی خشک نبود، میگفت به هرجا میروی، برو، اما جایی باشد که به صاحبش اطمینان داشته باشی.»
همسر سعید حنایی در آن گفتگو با اشاره به تاکیدات مذهبی سعید حنایی گفته بود که «علاقه زیادی به حفظ حجاب داشت، مثلاً اگر مقداری چادر از صورتم کنار میرفت، میگفت روبگیر، نمازخوان و روزه گیر هم بود.»
در آن گفتگو همسر این قاتل زنجیرهای در پرسش به پاسخی درباره «تغییر رفتار سعید حنایی بعد از پر سروصدا شدن ماجرای قتلهای زنجیرهای زنان خیابانی در مشهد» گفته بود: «من چندین بار به سعید گفتم خیلی دوست دارم قاتل زنان خیابانی را بعد از دستگیری ببینم.
او میگفت بعضیها گفتهاند آهن فروشهای صدمتری (محلهای در مشهد) و جعبه فروشها دست به این قتلها میزنند و بعضیها هم گفتند کار گروه انصار است.» به گفته همسر سعید حنایی او همواره از زبان مردم این قتلها را مفید میدانسته است.
داستان قتلهای پیدرپی و دستگیری قاتل عنکبوتی
هفتم مرداد ماه سال ۱۳۷۹ گزارش ناپدید شدن یک زن ۳۰ ساله به همراه دختر هفت سالهاش نقطه شروع پرونده قتلهای زنجیرهای مشهد شد. پرونده قتلهای زنجیرهای مشهد قریب به یک سال در جریان بود تا سرانجام در مردادماه سال ۱۳۸۰ قاتل عنکبوتی دستگیر شد. سعید حنایی در این مدت شانزده نفر را کشته بود. شانزده زن خیابانی که برخی از آنها به دلیل فقر بسیار خانوادههایشان حتی هزینههای کفن و دفن را هم نداشتند.
ماموران پلیس جنایی شهر مشهد هر چند وقت یکبار جنازه زنانی را در نقاط مختلف و اغلب دور از انظار پیدا میکردند و در تحقیقات مشخص میشد برخی از آنها سابقه کیفری هم داشتهاند. بیشتر آنها به یک روش کشته شده بودند؛ خفگی با روسری. قاتل عنکبوتی مشهد جسد مقتولین را در چادر و یا پارچهای بزرگ میپیچید و در نقطه مورد نظر رها میکرد.
تشابهات فراوان شکل و روش قتلها تردیدی به جای نگذاشته بود که قاتل سریالی در کمین زنان خیابانی شهر نشسته است. حالا ماجرای قتلهای زنجیرهای مشهد، ماجرای اصلی اخبار حوادث کشور است و آنقدر توجهات را به خود معطوف کرده که حتی کسانی حاضرند برای کسب شهرت هم که شده خود را به پلیس معرفی کنند و قتلها را به گردن بگیرند!
مثل کسی که خودش را «صیاد سیمرغ» معرفی کرده بود و بازداشت شد و، اما وقتی تحت بازجویی قرار گرفت معلوم شد صرفا برای رسیدن به شهرت چنین ادعایی را مطرح کرده و چیزی از قتلها نمیداند. راز پرونده همچنان ناگشوده باقی ماند تا اینکه آخرین طعمه قاتل سریالی باز دست او فرار کرد. «مژگان»، که سابقه مواد فروشی داشت، یک هفته بعد از فرار از دست سعید حنایی در «طرح ویژه پلیس» دستگیر شد و وقتی تحت بازجویی قرار گرفت ماجرای شب فرار را برای ماموران تعریف کرد.
مژگان در تعریف ماجرای فرار اینگونه گفته بود: «مردی با موتور جلوی پایم توقف کرد و از من خواست همراهش به خانهاش بروم. اول نمیخواستم قبول کنم، اما در نهایت سوار موتور شدم. آن مرد ساکت بود و در طول راه حرفی نزد… وقتی وارد خانه شدیم او درها را قفل کرد … داشتم روسریام را درمیاوردم که آن مرد از پشت سر به من حمله کرد و شال گردنی را دور گلویم انداخت. آن را با تمام زورش فشار میداد. من با ناخنهایم او را چنگ زدم و بعد با مشت محکم به شکمش کوبیدم. بعد خواستم فرار کنم، ولی در قفل بود به همین دلیل شیشه داخل ساختمان را شکستم. مرد خیلی ترسیده بود. التماس میکرد و میگفت آرام باشم تا اجازه بدهد بروم. میدانستم باز هم نقشهای در سر دارد. به اتاق عقبی دویدم و با صدای بلند گفتم اگر در را باز نکند شیشههای اتاقی که به کوچه مشرف بود را میشکنم. بالاخره او در را باز کرد و من پا به فرار گذاشتم. آنقدر ترسیده بودم که کفش هایم را جا گذاشتم.»
به گفته مقامات پلیس سعید حنایی همواره بر سر صحنه پیدا شدن جنازهها حاضر میشده و حتی گاهی در حمل آن به نیروهای پلیس و آمبولانس کمک میکرده است. در جریان قتلهای زنجیرهای، یکبار سعید حنایی به عنوان مظنون دستگیر میشود، اما با تیزهوشی ظن ماموران را از خود برطرف میکند و آزاد میشود. پس از بازگویی ماجرای فرار مژگان، سرنخها برای پیدا کردن سعید حنایی بیشتر میشود و سرانجام قاتل عنکبوتی مشهد چند هفته بعد از گریختن آخرین قربانی، قاتل عنکبوتی دستگیر شد.
سعید حنایی در اولین جلسه دادگاه به شانزده فقره قتل اعتراف کرد و گفت که از کار خود پشیمان نیست و اگر دستگیر نمیشد میخواست ۱۵۰ زن خیابانی را به قتل برساند. ۳۱ مردادماه سال ۱۳۸۰ روزی بود که دادگاه سعید حنایی برگزار شد. او ادعا میکرد که تمامی زنانی که کشته شده «زنان ناپاکی بودند که گناه را در شهر مقدسی همچون مشهد گسترش میدادند».
او مدعی بود که «تنها برای اجرای فرمان الهی را در روی زمین و مملکت اسلامی دست به چنین کاری زده است».
قبل از روز دادگاه سعید حنایی در اعترافات اولیه اش عنوان کرده بود که انگیزه او برای انجام قتلها انتقامگیری بوده است. پیشترها روزی مردی همسر سعید را سوار ماشینش میکند و مزاحم او میشود. این ماجرا تاثیر عمیقی روی سعید میگذارد و او در ابتدا سعی میکرده تا با مردهایی که مرتکب چنین اعمالی میشوند برخورد کند، اما زمانی که مورد ضرب و شتم از سوی آنها قرار گرفت تصمیم گرفت هدفش را تغییر دهد شروع به قتل زنان خیابانی میکند. سعید حنایی، قاتل عنکبوتی مشهد در تاریخ ۲۸ فروردین سال ۱۳۸۱ اعدام شد.
منبع: independentpersian
چقدر ادم پستی بوده.دیده زورش به راننده تاکسی نمیرسه. عقده شو سر زنای بی کس و کار بدبخت خالی کرده
اگه هدف اصلاح جامعه بود کمک مالی میکردی دست از این کار بردارن