با آریا عظیمی‌نژاد؛ از دستمزد نجومی تا پایتخت ۶

عظیمی‌نژاد آهنگساز، تنظیم کننده و نوازنده است و موسیقی تعداد قابل توجهی از فیلم‌های سینمایی، سریال‌ها و برنامه‌های تلویزیونی را ساخته است؛ از موسیقی قطعاتی، چون «آمده‌ام شاه پناهم بده» درباره امام رضا (ع) گرفته تا سریال‌های ماورایی و ملودرامی، چون «او یک فرشته بود»، «روز حسرت» و یا مجموعه‌های کمدی مثل «خانه ما»، «دودکش» یا حتی سینمایی مثل «همیشه پای یک زن در میان است»، «طلا و مس»، «میم مثل مادر» و… کارنامه‌ای که به سه دهه کار می‌رسد و از موزیسین‌های رکورددار آهنگسازی را در سینما و تلویزیون به شمار می‌رود.

عظیمی‌نژاد این روز‌ها به شدت هم درگیر ساخت موسیقی سریال «پایتخت۶» است؛ آنقدر که به قول خودش فقط روزی چند ساعت می‌خوابد و تمام فرصتش برای موسیقی‌های سریال می‌رود و به همین دلیل است که این مصاحبه از زمانی که عظیمی نژاد وقت می‌دهد تا گفتگو انجام و سپس تایید شود، طی همین شلوغی‌ها به یک فرایند زمان‌بر تبدیل می‌شود.

این آهنگساز، اما در کنار همه فعالیت‌های این سال‌هایش برای فیلم و سریال‌ها، بیش از یک سال است که با داوری «عصر جدید» در قاب تلویزیون دیده می‌شود و برای مخاطب عام هم چهره‌ای شناخته شده است؛ داوری که برخی تصور می‌کردند تلخ و سخت‌گیرانه‌تر از دیگران است و حتی دیدن او وقتی دست‌هایش به زنگ قرمز نزدیک می‌شد به مخاطب استرس می‌داد. خود عظیمی‌نژاد، اما برعکس این تصویر اگرچه که تاکید می‌کند آدم سخت‌گیری است، اما در خلال گفتگو صبورانه و گرم پاسخگوی همه سوالات ما می‌شود حتی چالشی‌ها!

در این مصاحبه که همزمان با روز‌های نوروز ۹۹ انجام شد، درباره «عصر جدید» و «پایتخت» با این آهنگساز که کمتر اهل گفتگوست و چندان علاقه‌ای به مصاحبه ندارد، به گفتگو نشستیم.

شرح این مصاحبه را در زیر می‌خوانید:

برنامه‌های کمی در حوزه موسیقی در تلویزیون داشته‌ایم و شاید همین باعث شده که معدود برنامه‌های سرگرمی در حوزه موسیقی با اقبال زیادی مواجه شوند مثل «شب کوک» که فقط یک فصل از آن روی آنتن رفت و حالا «عصر جدید» که اقبال زیادی برای علاقه‌مندان به خوانندگی نسبت به آن وجود دارد. خود شما چه بازخورد‌هایی نسبت به این برنامه دریافت کرده‌اید؟

«عصر جدید» برنامه تخصصی موسیقی نیست و قرار نیست نظراتی هم که من به‌عنوان داور در برنامه دارم با زبان تخصصی باشد. «عصر جدید» برنامه‌ای عمومی و سرگرمی است و در عین حال همین برنامه سرگرمی برای شرکت‌کننده‌ها بسیار جدی است آن‌ها از طریق این برنامه دیده شده‌اند و حضورشان در این برنامه سرنوشتشان را عوض کرده است؛ چه آن‌ها که حذف می‌شوند و چه آن‌ها که به مراحل بعدی می‌روند و این اتفاقی است که تاثیر آن پیش از این در فصل قبل در زندگی شرکت‌کننده‌ها دیده شده است. اگر خود افرادی که به مسابقه می‌آیند از فرصت «اجرا» به درستی استفاده کنند حتی اگر بعد از یک بار دیده شدن، حذف شوند باز هم سرنوشت و مسیر زندگی شان تغییر می‌کند.

با این حال ما خوانندگی را از ابعاد مختلف نگاه می‌کنیم. دکتر بشیر حسینی از زاویه زبان بدن نگاه می‌کند یا خانم نونهالی و امین حیایی از ابعاد دیگر شرکت‌کننده‌ها را بررسی می‌کنند خود من هم سعی می‌کنم از کلمات تخصصی کمتر استفاده کنم، چون مخاطب ما عام است و متخصص نیست.

«عصر جدید» فقط هم در رابطه با موسیقی نیست ظرفیتی است که آدم‌ها می‌توانند در حوزه‌های مختلف مهارت و توانمندی خود را بسنجند. به طور مثال سعید فتحی روشن از این فرصت استفاده کرده و من دیده ام که در چند شبکه هم بعد از «عصر جدید» حضور پیدا کرده است و یا در حال برنامه‌سازی است، چون او توانسته است نقشه مناسبی برای حرفه خود طراحی کند. برخی هم با اینکه در ارائه استعدادهایشان خوب بوده‌اند، اما نتوانسته‌اند بعدا از آن‌ها استفاده بیشتری ببرند بنابراین اینگونه نیست که فقط استعداد‌های موسیقی از این برنامه بهره برده باشند.

ولی بازهم تعداد متقاضیان در حوزه موسیقی نسبت به دیگر حوزه‌ها خیلی بیشتر است؟

خود برنامه به طور کلی با اقبال زیادی مواجه شده است. ما در شروع فصل یک اصلاً فکر نمی‌کردیم این برنامه اینقدر با اقبال مواجه شود. نه ما نه شرکت‌کننده‌ها چنین باوری نداشتیم، اما برنامه بسیار مورد توجه قرار گرفت.

در حوزه موسیقی هم درست است که ما با تقاضای زیادی مواجه هستیم به‌طور مثال در همین فصل حدود ۳۴ نفر برای خوانندگی به مرحله اصلی مسابقه راه پیدا کردند، اما اینکه چند نفر از این‌ها بالا می‌روند هنوز مشخص نیست.

ممکن است مورد توجه قرار گرفتن همین برنامه از طرف مردم نوعی علاقه یا نیاز کاذب به خوانندگی را بین جوانان ایجاد کرده باشد؟

«نیاز» اتفاقی است که درون آدم‌ها بوجود می‌آید و دغدغه شخصی خود آدم‌هاست. آدم‌ها میل به دیده شدن دارند این میل در همه ابعاد در انسان وجود دارد. این برنامه هم توانسته است این بستر را فراهم کند. خود ما هم فکر می‌کنیم براساس رسالت و دغدغه‌ای باید جلو برویم و به طور مثال من اگر نتوانم دست دو نفر را بگیرم و بالا بکشانم حضورم در برنامه سود معنوی چندانی برایم نخواهد داشت.

بنابراین شما این میل به دیده شدن را ضرورتاً نکته‌ای منفی نمی‌دانید؟

خیر. آدم‌ها از هر راهی استفاده می‌کنند تا این میل درونی را در راستای اهدافشان پیش ببرند و اگرچه که این اتفاق معمولا در کشور ما به درستی رخ نمی‌دهد، اما لزوما این میل بد نیست. وقتی تمایل یا علاقه‌ای وجود دارد باید به شکل درست هدایت شود.

فراگیری یک تخصص و مهارت برای به دست آوردن یک هدف باید به صورت علمی و اکادمیک باشد. منظور این نیست که حتما به دانشگاه بروید بلکه سواد آن مهارت و علم آن را درست یاد بگیرید تا صرفاً به همان دیده شدن سطحی منتهی نشود. نکته‌ای که اینجا وجود دارد این است که شرکت کننده‌ها توسط مردم در ابعاد وسیع دیده می‌شوند و استعدادهایشان محک می‌خورد.

چه ویژگی‌ای در علاقمندان به استعداد‌های خوانندگی هست که ممکن است شما را حرص دهد؟

چیزی که من در بچه‌ها می‌بینم عدم توانایی روی کاری است که انجام می‌دهند؛ یا تمرین و ممارست‌شان کم است یا سواد موسیقایی‌شان پایین است. با شروع اجرای شرکت‌کنندگان مشخص می‌شود تلاش و ممارست آن‌ها در حوزه‌های مختلف چقدر بوده است درواقع استعداد هست حتی حس و حال و انرژی هم وجود دارد، اما تمرین و تلاش نیست.

تلویزیون چقدر در هدایت فرد نسبت به یک حرفه، استعداد یا حوزه موثر است به طور مثال شما هم در یک خانواده موسیقایی بوده‌اید هم در برنامه‌ای که می‌تواند روی علایق آدم‌ها موثر باشد تاثیر کدام یک می‌تواند در این استعدادیابی می‌تواند بیشتر باشد؟

ما سابق بر این و در سال‌های دور ۲ منبع بسیار معتبر داشته‌ایم که می‌توانست منشا بسیاری از اتفاقات موسیقایی باشد. رادیو و تلویزیون که هنرمندان نامداری در این دو فعالیت داشتند و هر یک وزنه‌ای محسوب می‌شدند. این هنرمندان برای پا نهادن به استودیو‌های ضبط موسیقی رادیو مراحل و خوان‌های سختی را سپری می‌کردند و در نتیجه قطعات ارائه شده توسط هنرمندان از سطح کیفی بالایی برخوردار بود که این امر باعث تغییر ذائقه هنری مردم می‌شد.

الان هم یکی از دغدغه‌های اصلی من در «عصر جدید» اشاره و بازگشت به همین جایگاه موسیقایی والا است. برایم فرقی هم ندارد که از چه ژانر یا سبک موسیقی استفاده می‌شود؛ فولکلور، پاپ، سنتی و … هر یک کارکرد خود را دارد. دغدغه ما این است که «عصر جدید» را به یک رفرنس درست موسیقی تبدیل کنیم و تلاش می‌کنیم هر کسی از هر نقطه‌ای که می‌آید یا به هر سبکی که می‌خواند در حد و سطح استاندارد موسیقی باشد.

در همین مسیر است که استعداد‌هایی مثل پارسا خائف هم موردتوجه واقع می‌شود و رشد می‌کند و البته یک نگرانی هم نسبت به مسیر حرفه‌ای نوجوانانی مثل او بوجود آمد و گلایه‌هایی از طرف استاد حسین علیزاده مطرح شد که البته پیش از این هم به آن پاسخ‌هایی داده شد، اما چگونه هدایت و کنترل روی این بچه‌ها صورت می‌گیرد؟

این نگرانی نسبت به مسیر این افراد کاملا درست است حرف استاد علیزاده هم درست و منطقی است. یک نکته هم وجود دارد که طبق تحقیقاتی که درباره همه برنامه‌های استعدادیابی به عمل آمده است باید گفت خروجی‌های نهایی این برنامه‌ها معمولاً عمر کوتاهی دارند و تعداد کمتری به کار ِ حرفه‌ای موسیقی مشغول شده‌اند.

با این حال ما در «عصر جدید» این حساسیت و نگرانی را داریم که بچه‌ها این مسیر را به درستی طی کنند و همانطور که گفتم دائم از آن‌ها خواهش می‌کنیم نوعی خودمراقبتی داشته باشند. خود من هم چندین بار با علیخانی، داوران و تیم اتاق فکری که داریم حرف زده‌ام تا بتوانیم فضایی فراهم کنیم که این بچه‌ها رها نشوند و بیشتر در مسیر‌های درست هدایت شوند.

در فصل جدید سخت‌گیرتر شده‌اید؟

نه من همیشه همین گونه بوده‌ام. (می خندد) البته این سخت‌گیری از نگاه بیرونی است و این میزان از سنجش در کیفیت همیشه در من بوده است.

فکر می‌کنم ادم ایده‌آل‌گرایی هم هستید حتی نسبت به خودتان.

بله خیلی. (می خندد) همان سخت‌گیری که در مورد خودم دارم نسبت به بیرون هم دارم.

این سخت‌گیری‌ها باعث نشده نوعی گارد نسبت به شما وجود داشته باشد؟ البته فکر می‌کنم در فصل اول چنین گاردی بیشتر وجود داشت و به تدریج کمتر شد.

بله البته وقتی استدلال‌هایم شنیده می‌شود مورد قبول هم واقع می‌شود. به هر حال من همیشه ملاک‌های خود را دارم، چون برخی از اجرا‌ها ممکن است پرطمطراق و پرشکوه باشد و شما را درگیر ظاهر خود کند.

یا می‌خواهند حس و عاطفه داور و تماشاگر را درگیر کنند.

بله همینطور است.

خود شما هم علی رغم همه سخت‌گیری‌ها گاهی درگیر همین عاطفه شده‌اید.

این واقعیت ساختار چنین برنامه‌ای است. واقعیت این است که جز مرحله اول که ما به‌عنوان داور از زندگی این آدم‌ها اطلاعاتی نداریم به تدریج در جریان زندگی حرفه‌ای، شخصی، محیط زندگی و دیگر موارد مرتبط با آن‌ها قرار می‌گیریم و درگیر این زندگی‌ها می‌شویم تا بدانیم خاستگاه این آدم‌ها کجاست یا چگونه زندگی می‌کنند. مثلا وقتی می‌فهمید یک نفر در کارخانه گچ و سیمان کار می‌کند و علاقه‌اش خوانندگی است برای من خیلی جذاب است. چنین فردی هنوز رویا دارد و تمام زندگی انسان به داشتن رویاست. وقتی رویا ندارید زندگی با مردگی تفاوتی نمی‌کند. رویا همیشه روزنه‌ای برای تغییر است و همین باعث می‌شود که جهان ادامه یابد.

ممکن است تا به حال تحت‌تاثیر احساسات رأی داده باشید؟

ممکن است فکر کنم که کاش رای منفی می‌دادم، ولی فکر نکرده‌ام که کاش رای مثبت می‌دادم!

داوری به نظر سخت می‌آید یا واقعاً سخت است؟

بله واقعاً سخت است. من هیچ‌گاه آدم‌ها را قضاوت نمی‌کنم و همیشه سعی کرده‌ام هنرجوهایم یا دیگران را براساس جهان خودشان قضاوت کنم. قضاوت کردن بسیار سخت است و شاید اگر در این مسیر نمی‌افتادم قبول نمی‌کردم، اما الان بیشتر تمایلم برای حضور در برنامه این است که فکر می‌کنم می‌توان سلیقه‌ای را در فضای کلی جامعه تغییر داد.

تا به حال پیش آمده است که در پشت صحنه برنامه داوران با هم به دعوا هم برسند؟

بالاخره پیش می‌آید که برای رای دادن بعضی وقت‌ها اختلاف نظر داشته باشیم، اما به دعوا نرسیده است.

چقدر نگرانی دارید که این شرکت‌کننده‌ها درگیر مسائلی دیگر غیر از توانایی و مهارتشان شوند؟

ما در این باره با شرکت‌کننده‌ها زیاد صحبت می‌کنیم که وقتی به شهر یا زندگی قبلی خود برمی‌گردند همه چیز را رها نکنند. گاهی خانواده‌هایشان با ما در ارتباط هستند و در این باره دغدغه‌هایی را مطرح می‌کنند. خود ما هم به هر شکلی سعی می‌کنیم استعداد‌ها را در همان مسیر مورد نظر نگه داریم و بیشترین نکته‌ای که به بچه‌های خواننده می‌گویم این است که از خود مراقبت کنند.

من همیشه نوعی خودمراقبتی داشته‌ام؛ مراقبت کاری و اخلاقی. به دیگران هم همین توصیه‌ها را داشته ام، چون کسی که نتواند در مناسبات کاری این مراقبت‌ها را حفظ کند حتما اسیب می‌بیند.

چقدر مراقبت می‌کنید که این استعداد‌ها در مسیر مالی نادرست نیفتند و یا به خاطر پول کار نکنند. به‌طور مثال شایعه شده بود پارسا خائف در افتتاحیه‌ها، رقم‌های بالا می‌گیرد یا برادران قاسمی رقم‌های نجومی دریافت می‌کنند!

من از جزئیات زندگی این دو برادر خبر دارم. حق طبیعی آن‌هاست که وقتی جایی اجرا می‌کنند دستمزد دریافت کنند، ولی رقم این دستمزد‌ها نجومی نیست. کارزان و عبدالباسط را می‌شناسم و مشکلات زندگیشان را هم می‌دانم و اگر شنیده می‌شود رقم‌های نجومی می‌گیرند سندیت ندارد.

پارسا هم تیتراژ می‌خواند و یا ممکن است در مراسمی شرکت کند و دستمزد بگیرد، اما او هم تا آنجایی که من می‌دانم رقم بالایی نمی‌گیرد.

یکی از دغدغه‌های شما موسیقی نواحی است و به نحوی استعداد‌ها را هم به این سمت هدایت می‌کنید. در یکی از قسمت‌های فصل جدید به خواننده‌ای از شیراز که برای اجرای موسیقی محلی آمده بود، پیشنهاد دادید که می‌توانست از آوای لالایی قشقایی بهره بگیرد که فکر می‌کنم پروین بهمنی و لالایی‌های او مهمترین نمونه از این سبک هستند. خودتان عمدی در این نگاه دارید؟

بسیار مثال خوبی زدید توجه به ظرفیت‌های هر قومیتی است که آن‌ها را منحصر به فرد می‌کند نه اینکه صرفا بخواهیم لباس محلی آن قوم را بپوشیم. در قسمت‌های مختلف برنامه داشته ایم که عده‌ای تصور کرده‌اند صرفاً با پوشیدن لباس‌های محلی می‌توانند امتیاز کسب کنند، اما این فقط ظاهر ماجراست.

با این حال ما دیدیم امثال پارسا خائف با اجرای سنتی چطور در «عصر جدید» دیده شدند و معلوم می‌شود این سبک هم چندان بی طرفدار هم نیست.

بله همینطور است مخاطب باید این بستر برایش فراهم باشد تا این موسیقی‌های خوب را بشنود و تلاش ما هم در این برنامه همین است.

شما امسال سریال «پایتخت» را هم روی آنتن دارید سریالی که یکی از مجموعه‌های پرمخاطب و پرطرفدار است و احتمالاً این آخرین فصل آن باشد. کمی هم درباره موسیقی این سریال در فصل جدید بگویید.

«پایتخت» امسال تغییرات عمده‌ای در موسیقی دارد، ملودی در تیتراژ اول سریال حفظ شده است، اما عوامل و برخی المان‌ها تغییر کرده‌اند. «زمان شکارچیان» از نسل خوانندگان کولی مازندران است که دوبیتی‌هایی برای موسیقی سریال خواند. همچنین «جلال محمدی» که خانواده‌ای هنرمند دارد باز هم لطف زیادی کرد و در کنار ما بود. البته امسال سختی کار چند برابر شد، چون به دلیل کرونا رفت و امد‌ها سخت و محدود بود. مجبور شدیم بخشی را به صورت آنلاین ضبط کنیم و به صورت تصویری با دیگر خوانندگان و نوازندگان در ارتباط بودیم.

شما در ملودی این سریال از موسیقی نواحی بهره گرفته‌اید گاهی این تم‌ها و ملودی‌ها به فضای طنازی کار بیشتر کمک می‌کند و شور و هیجانی دارد که مکمل فضای ماجراجو و اتفاقات طنازانه سریال است.

موسیقی در سریال «پایتخت» طنز نیست و همان احوالات زندگی را پیش می‌برد این موسیقی بسیار جدی است. موسیقی نواحی ما همه ابعاد زندگی از قبیل شادی، غم، کار، عزاداری، ازدواج و همه حالت‌های مختلف زندگانی را دارد. به همین دلیل است که من همیشه گفته‌ام موسیقی نواحی بهترین گونه برای موسیقی فیلم و سریال است، چون به راحتی می‌تواند همه احوالات مختلف زندگی را ارائه کند.

اما تم موسیقی برخی مناطق بیشتر براساس نوعی حزن و اندوه بوده است یا شاید ما بیشتر این حزن را حس کرده‌ایم.

تا حدی درست است، چون هر ناحیه‌ای ظرفیت خاص خود را دارد، اما به هر حال نغمات مختلف را هم دارند که شاد و غمگین هستند. از طرفی ممکن است ما موسیقی نواحی را بیشتر در فضای جشنواره‌ای شنیده باشیم، ولی این موسیقی‌ها کارکرد‌های مختلفی دارند و سختی کار من همین تبدیل کردن و به فعل درآوردن کارکرد‌های مختلف است.

موسیقی در سریال‌ها هنوز خیلی جدی گرفته نمی‌شود برای شما به‌عنوان آهنگساز و تنظیم‌کننده بیشترین مشکلی که در خروجی موسیقی سریال‌ها دیده‌اید چه بوده است؟

بیشترین ضربه‌ای که ما از موسیقی سریال‌ها خورده‌ایم به دلیل کیفیت پخش صدا بوده است که در شبکه‌ها خیلی پایین است و این کیفیت در صدا بسیار اثرگذار است. اگر موسیقی را از خیلی از ژانر‌های سینمایی حذف کنید حتی ممکن است کارکرد خود را از دست بدهند. مثلا اگر ترسناک‌ترین فیلم‌ها را بدون موسیقی و صدا ببینید شاید اصلا نترسید. اگر دوستان صداوسیما همت کنند و در این زمینه توجه بیشتری روی تکنولوژی‌های صدا داشته باشند تحول مهمی در این عرصه رخ می‌دهد.

شما یکی دو بار در برنامه‌های «دورهمی» و «خندوانه» از دوره‌ای از زندگیتان گفتید که به سختی می‌شنیدید و تقریبا ناشنوا شده بودید درحالیکه مهمترین قطعات موسیقایی و ملودی‌های پروژه‌هایتان را در این دوره ساخته‌اید چطور در حالی که نمی‌شنیدید توانستید این اتفاقات را رقم بزنید؟

بله من در آن دوره در یک بازه زمانی ۱۰ ساله به تدریج روند شنوایی‌ام با مشکلات حادی مواجه شد که دیگر نمی‌شنیدم. خاطرم هست حتی به جایی رسیده بودم که سازم را هم نمی‌توانستم کوک کنم و از دوستانم درخواست می‌کردم بیایند و سازم را کوک کنند. حتی اگر کسی نزدیک من نبود صدایش را نمی‌شنیدم باید او در کنار من می‌بود و یا لب خوانی می‌کردم تا صدایش را بشنوم.

در این دوره چطور کار می‌کردید چطور می‌توانستید روی اثری که می‌ساختید آزمون و خطا کنید؟ بدون اینکه آن را بشنوید یا ادیتش کنید و با هر بار شنیدن اشکالات کار را دربیاورید؟ در واقع ملاکتان برای این کار چه بود؟

با گوش درونی این کار را انجام می‌دادم. ملاکم حس خودم بود. من ملودی را از درون می‌شنیدم مثل وقتی که درباره نوشته‌ای فکر می‌کنید.

در آن دوره مایوس نبودید یا فکر نمی‌کردید چرا این بلا باید سر شما بیاید و از خدا شاکی شوید؟

دلیلی برای یاس نبود. من خروجی کارم را می‌دیدم و همین به من امید می‌داد.

درکل فرد منفی‌ای نیستید؟

خیر و البته مطلق نیستم در هر اتفاق منفی می‌توانم پدیده‌های مثبتی هم پیدا کنم.

و زمانی که شنوایی‌تان برگشت جذاب‌ترین صدا برای شما چه بود؟

صدای خیابان، بوق ماشین‌ها، همهمه مردم اولین و جذاب‌ترین صدا‌هایی بود که می‌شنیدم.

این روز‌ها مشغول چه کاری هستید؟

روی آلبوم «بوم و بر» کار می‌کنم که در حوزه موسیقی نواحی و تلفیقی با موسیقی راک است و با خوانندگان موسیقی نواحی کار می‌کنم. تلاش می‌کنیم که امسال آماده شود.

این روز‌ها جز ساخت موسیقی «پایتخت» وقت برای کار دیگری دارید؟

این روز‌ها حتی فرصت نمی‌کنم بخوابم.

چه پیشنهاد موسیقایی یا تصویری برای مردم در نوروز و در این روز‌ها که همه درگیر کرونا و ماندن اجباری در خانه هستند، دارید؟

پیشنهاد می‌کنم مردم «عصر جدید» را تماشا کنند و همین سریال «پایتخت» را ببینند که برای هر دو خیلی زحمت کشیده شده است.

6آریاازباپایتختتادستمزدعظیمینژادنجومی
دیدگاه ها (0)
دیدگاه شما