حسین؛ چرا شهادتی چنین غمبار؟!

 

از بنی امیه، جز شمار اندکی، کینه ورزانه اسلام نیاوردند تا فتح مکه به دست پیامبر. با فتح مکه، ابوسفیان و یارانش به ظاهر مسلمان شدند، اما قلبا مشرک باقی ماندند و همواره در صدد بودند تا ضربه کاری خود را بر پیامبر، فرزندان او و اسلام وارد آورند.

حکمرانی معاویه بر شام و ضربات و لطماتی که او، با عنوان حاکم مسلمان، بر امام علی و امام حسن علیهماالسلام وارد ساخت بر همین انگیزه استوار بود.

پس از مرگ معاویه، فرزندش یزید بر کرسی خلافت پیامبر نشست، اما بر خلاف پدر، علنا اسلام و نبوت پیامبر اکرم را نفی می‌کرد و بر احیای عقاید مشرکانه و ضد الهی اصرار می‌ورزید. یزید، بنا بر وصیت معاویه، برای آن که به راحتی و بدون اعتراضِ مسلمانان بتواند اسلام را نابود سازد، عزم کرد تا از حسین ابن علی (ع) بیعت گیرد و فرزند پیامبر را همراه خویش سازد.

اگر سید شهیدان، تن بدین بیعت ذلت بار می‌داد، رسما تمام زحمات پیامبر، امیر مؤمنان و شهدای راه خدا را تباه می‌نمود و جامعه مسلمین را به دوران تاریک و پلید کفر و شرک باز می‌گرداند!

حسین، زیر بار بیعت با یزید مشرک و ستمگر نرفت و مردم و نیز بزرگان جامعه را از خطری که متوجه دین و اخلاق و انسانیت شده بود بیم داد. او دردمندانه و مصلحانه از آحاد مسلمین خواست که برای در امان ماندن از خطرات سهمگین دنیوی و اخروی، امر به معروف و نهی از منکر را احیا کنند و در برابر ظلم یزید بایستند.

او به قصد پیوستن به کوفیانی که از او برای قیام دعوت کرده بودند از مکه بیرون آمد و آن گاه که دعوت کنندگان، تنهایش گذاردند اعلام نمود که از قلمرو حکومت یزید بیرون می‌رود، اما با وی بیعت نخواهد کرد.

یزید که از فرزند پاک و غیور پیامبر (ص) می‌ترسید، پیشنهاد او را نپذیرفت و ایشان را بین بیعت و مرگ، مخیر ساخت؛ بدیهی بود که حسین به مثابه یک مسلمان کامل، مرگ عزیزانه را بر زندگی ذلیلانه ترجیح می‌داد.

«آیا حسین می‌دانست در کربلا چه خواهد شد؟»

پاسخ مثبت است. اما اکنون این سوال رخ می‌نماید که پس چرا خواهر ارجمند و خانواده خود و برادرش را نیز به همراه آورد؟!

پاسخ این است که او می‌دانست مردم خواب زده‌ی به انحراف رفته‌ی تن به حکومت مشرکین داده را جز یک فاجعه هولناک نمی‌تواند بیدار کند و سلطه شوم بنی امیه‌ی فاسق را از میان بر دارد.

شمار اندک یاران حسین در برابر ۱۲۰ هزار تن از لشکریان یزید، مهربانی‌ها و نصایح دلسوزانه حسین به یزیدیان در کربلا، تشنه نگاه داشتن او و یاران و حرم او، قتل فجیع و دلخراش او و تمامی اصحاب اش، کشتن فرزند شش ماهه اش و سپس به آتش کشیدن خیمه گاه خاندان پیامبر، به اسارت در آوردن زنان و کودکان به غیر انسانی‌ترین شکل و گرداندن آنان در شهر‌ها و قصبات، همگی نقش بزرگی در بیدار کردن مردم تحت ستم داشت و ماهیت بنی امیه را فاش ساخت.

حسین این را می‌دانست و مأموریت داشت تا چنین، اسلام را نجات دهد.

«دو روی سکه عاشورا»

واقعه جانگداز عاشورا دو وجه دارد، یکی ظلم و قتل و جنایت و همه فجایع ضد انسانی و دیگری عشق ورزی انسان‌های اهل معرفت با آفریدگار جهان که عالمانه و عامدانه هر چه داشتند تقدیم او کردند تا راه و مرام و دین او زنده بماند و راه سعادت بشریت، مسدود نگردد.

وجه نخست، که در تاریخ مانند ندارد، رمز عزاداری برای حسین و ماندگاری نام و راه او در میان عموم آدمیان تا برپایی قیامت است، زیرا احساسات و عواطف انسان، با هر دین و مرامی، را به شدت بر می‌انگیزد.

وجه دیگر، اما اهل معرفت را تا دنیا هست به شوق و اشک و عشق راستین وا می‌دارد.

هر دو روی این سکه، از حسین کشتی نجات ساخته است. خوشا آن که بر این کشتی خدایی سوار شود و به خدا برسد!

خداوندا ما را اهل عشق به حسین که عشق خالصانه به توست قرار ده و رستگارمان فرما!

عاشق حسین، از هر گونه ظلم به خود و دیگران بیزار است و دشمنی اش با شیطان، آشکار!

چراچنینحسینشهادتیغمبار
دیدگاه ها (0)
دیدگاه شما