خودش زندگیت رو قشنگ می کنه
لباس هایم را پوشیدم. مقابل آینه ایستادم و به صورتم نگاه کردم. تا به حال نشده بود نامزدم من را بدون آرایش ببیند.
برچسب ها
لباس هایم را پوشیدم. مقابل آینه ایستادم و به صورتم نگاه کردم. تا به حال نشده بود نامزدم من را بدون آرایش ببیند.
حکیمی به شاگردانش گفت: «می خواهیم یک بازی انجام دهیم. هر کدام در یک کیسه به تعداد آدم هایی که دوستشان ندارید پیاز بگذارید و کیسه را همه جا با خود ببرید.»