آخرین جزئیات پرونده یک شهید/ سه شنبه دادگاه تجدید نظر برگزار می شود

راگا نیوز:پس از گذشت 1100 روز از شهادت حسین غلام کبیری در جریان حوادث بعد از انتخابات و حکم دادگاه مبنی بر تبرئه شدن متهم پرونده، خانواده متهم به حکم اولیه اعتراض کرده و دادگاه تجدید نظر به زودی برگزار می شود.

به گزارش راگا نیوز به نقل از مهر، حسین غلام کبیری 17 ساله و بسیجی فعال حوزه ۳۵۵ امام حسن مجتبی (ع) ناحیه مقاومت بسیج شهرری ری بود که در 25 خردادماه سال 88 وقتی برای تامین امنیت حوادث بعد از انتخابات به منطقه سعادت آباد اعزام شده بود اما به وسیله یک دستگاه خودروی پراید زیر گرفته شد و بر اثر خونریزی شدید و جراحت وارده به شهادت رسید. پس از مدتی راننده خودروی پراید توسط پلیس شناسایی و دستگیر شد و بر اساس شکایت خانواده شهید دادگاه رسیدگی به این پرونده در تاریخ 24 خردادماه سال 90 در شعبه 75 کیفری استان تهران آغاز شد.

علی نصیری 19 ساله که در زمان حادثه 17 سال داشت متهم شد که در25 خرداد سال 88 در منطقه سعادت آباد شهید حسین غلام کبیری و چند تن از بسیجیان را با خودرو پراید مصدوم کرده و منجر به شهادت شهید کبیری شده است.

جزئیات برگزاری نخستین دادگاه رسیدگی به پرونده شهید

در جریان رسیدگی به پرونده متهم، اولیا دم خواستار قصاص متهم شدند که عزیز محمدی قاضی دادگاه با توجه به اظهارات دو شاهد رای به انجام تحقیقات بیشتر و تجدید دادگاه داد. در جریان رسیدگی به دادگاه علی نصیری متهم این پرونده در مورد نحوه ارتکاب جرم خود گفت: آن روز همراه دوستانم خشایار و مازیار برای آن که طلبم را وصول کنم به خیابان آمدیم که با شلوغی خیابان سعادت آباد مواجه شدیم. حوالی خیابان سعادت آباد بسیجیان خودرو را متوقف کردند.

متهم اضافه کرد: ماشین به دلیل آن که در دنده خلاص بود به سمت عقب به حرکت درآمد و با دو موتور که برای بسته شدن خیابان بدون سر نشین بودند برخورد کرد.  مرا به کلانتری نصر منتقل کردند و تا ساعتی پس از 2 بامداد در بازداشت بودم در حالیکه متهم در ساعت دو بامداد فوت کرده و من نیز در آن ساعت در بازداشت بودم.

محمد رضا امیری، پزشک عمومی به عنوان شاهد اول در دادگاه گفت: به همراه دوستان بسیجی ام بودم که یک پراید تیره به سمت ما آمد و سه تن از همکاران مرا زیر گرفت. غلامرضا دچار آسیب دیدگی و شکستگی شد. دو گروه از بسیجیان توسط موتور این پراید را تعقیب کردند و این پسرها در نتیجه تعقیب و گریز دستگیر شدند.

در ادامه جلسه دادگاه خشایار یکی از سرنشینان پراید به عنوان معتمد در دادگاه حضور یافت و سخنان متهم را تایید کرد. متهم در دادگاه عنوان کرد: هرگز خودرو به ما تحویل داده نشد و تنها پلاک آن را به پدرم باز پس دادند. او با تاکید بر این که اتهام قتل را قبول ندارد گفت: من تنها اشتباهی که کردم این بود که بدون گواهینامه رانندگی کردم و کسی را هم نکشتم.

 

متهم پرونده شهید کبیری در دادگاه اول تبرئه شد

سیدرضایی نماینده دادستان با اشاره به مدارک موجود در پرونده مانند شکایت اولیای‌دم، نظریه پزشکی قانونی، گزارش پلیس آگاهی و اظهارات شهود، خواستار مجازات متهم به اتهام مباشرت در قتل عمدی شد. اولیای‌دم نیز خواسته خود را قصاص متهم عنوان کردند.

قاضی عزیزمحمدی بعد از مشورت با مستشاران دادگاه، متهم پرونده از اتهام قتل عمد تبرئه کرد و مقرر شد که دیه مقتول از بیت‌المال پرداخت شود. این حکم قاضی جنجالی شد و حتی برخی رسانه ها اعلام کردند که خانواده شهید کبیری با گرفتن پول دیه رضایت دادند در حالی که اینگونه نبود.

پدر و مادر شهید حسین غلام کبیری در گفتگو با خبرنگار مهر اعلام کردند: از خون فرزندمان نمی گذریم. در اولین دادگاه ما وکیل نداشتیم در حالی که متهم وکیل داشت برای همین حق ما ضایع شد. به حکم دادگاه اعتراض کردیم و پرونده به دادگاه تجدید نظر رفت.

3 بهمن ماه دادگاه تجدید نظر پرونده شهید کبیری

والدین شهید کبیری گفتند: اکنون متهم پرونده از زندان آزاد شده و ما هم وکیل گرفته و نوبت رسیدگی به پرونده فرزندمان 3 بهمن ماه است. امیدواریم متهم به اشد مجازات و اعدام محکوم شود و ما از حقمان نمی گذریم.

ناگفته هایی از زندگی شهید حسین غلام کبیری

به گزارش خبرنگار مهر عصر جمعه گروهی از جوانان ارزشی با حضور در خانه شهید حسین غلام کبیری دیدار و گفتگو کردند. مادر شهید کبیری در این دیدار گفت: پسرم 25 خرداد 82 وارد بسیج شد و در 25 خرداد 88 به مقام شهادت رسید. حسین عاشق مولا امام حسین(ع) بود و همیشه برای سالار شهیدان عزاداری می کرد. یادم هست برای تمام مناسبتها پیراهن مشکی بر تن داشت از وفات حضرت رقیه تا وفات حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) و به ائمه احترام خاصی داشت.

مادر شهید حسین کبیری می گفت: روزی که حسین شهید شد روز مادر بود. گفت مادر جان امسال پول نداشتم برایت هدیه بخرم ولی حالا که دیپلم گرفتم و در دانشگاه قبول شدم سرکار هم می روم و جبران می کنم. وقتی که می خواست برای آخرین بار از خانه بیرون برود همه جا را نگاه کرد و بعد درب را بست و رفت. همیشه می گفت من روزی شهید می شوم. می گفتم: پسرم جنگ نیست که تو شهید بشوی می گفت: نه مطمئن باشید شهید می شوم.

مادر شهید هنوز هم چشمانش اشک بود و تصاویر فرزندش را بر درو دیوار خانه نصب کرده بود. می گفت: با لباسها و تصاویر و میز کار حسن زندگی می کنم. هنوز صدای نوحه هایش در خانه است. شوخی هایی که با من می کرد. حسین با اینکه حتی سنش برای رای دادن قانونی نبود ولی تا جفت کردن کفشها و دادن غذا به تا شب رای گیری در مسجد محل کار می کرد و خسته و کوفته به خانه می آمد. وقتی شهید شد همه از مرام و وفایش گفتند. سر مزار حسن افرادی می آیند که من آنها را نمی شناسم ولی آنها از حسن می گویند.

شهرری
نظرات (0)
Add Comment