اینجا محله ابن بابویه است، محلهای قدیمی که خانههای خشتی و فرسودهاش در کوچه پس کوچههای آن نگاه هر رهگذری را به خود خیره میکند. بیش از هفتاد، هشتاد سال قدمت را به تصویر میکشد.
دانستن وجه تسمیه این محله نیازی به پرسوجو ندارد و هر غریبه و آشنایی وقتی پایش به این محله باز میشود، به خوبی میداند همجواری این محله با آرامستان ابن بابویه موجب شده تا از دیرباز این محله به نام شیخ و محدث بزرگ «ابن بابویه» که به شیخ صدوق (ره) نیز معروف است بر سرزبانها بیفتد.
یکی از مهمترین ویژگیهای محله ابن بابویه که هنوز برای بسیاری از اهالی محله، منطقه و حتی تهران تداعی خاطره میکند وجود برج قدیمی طغرل و بزرگترین و قدیمیترین آرامستان شهر تهران در این محله است و سبب شده در طول سال پای خیلی از شهروندان بومی و غیربومی منطقه به این محله قدیمی باز شود.
کله پزی، پاتوق معروف محله
محله ابن بابویه دارای ساختار قدیمی با کوچه پس کوچههای باریک و بنبستی است که در طول دو دهه اخیر با تغییر و تحولات چشمگیری مواجه شده است. در سالهای اخیر با جانمایی بزرگترین مجموعه فرهنگی، تفریحی و خدماتی «طغرل» در کنار برج تاریخی طغرل، بخشی از بافت فرسوده و ریزدانه محله برای ساخت این مجموعه از سوی شهرداری تملک شده و این موضوع علاوه بر رونق اقتصادی محله، فرصتی به وجود آورده تا گرههای فرسوده محله نیز گشوده شود.
عباس برجی، یکی از اهالی قدیمی این محله، حدود 60 سال سن دارد و 55 سال است که ساکن این محله است.
وی «کله پز» است و مغازه کوچکی را در کنار منزل پدری خود اداره میکند به بهانه گپ و گفت با عباس آقا، کاسب خوش اخلاق محله، به یک فنجان چای مهمان مغازه کوچک و پررونق او مهمان میشوم. دقایق کوتاهی که در آن مغازه حضور دارم متوجه میشوم، کله پزی عباس آقا برجی یکی از پاتوقهای محله است و صبح اول وقت بیشتر اهالی چه برای خوردن صبحانه و چه بیبهانه، دستی برای صاحب مغازه تکان داده و لحظات کوتاهی را کنار درب توقف میکنند و آخرین اخبار روز گذشته و آینده را در یک احوالپرسی صمیمی با یکدیگر مرور میکنند.
عباس آقا پنج سال بیشتر نداشت که پدرش از کاشان بار سفر بست و راهی این شهر شد و با توجه به حضور تعدادی از همشهریانش در محله ابن بابویه ساکن این محله شد. وی گذشته محله را به خوبی به یاد دارد و میگوید: پدرم از همان ابتدا مغازه کله پزی داشت.
هشت سالم بود که او من را ترک دوچرخهاش مینشاند و به قصابخانه میبرد تا فوت و فن این حرفه را به من یاد بدهد. آن زمان آب لولهکشی در محله نبود و یک دستگاه آب فشاری سر خیابان اصلی محله بود که مردم آب آشامیدنیشان را از آب فشاری برمیداشتند.
برجی میافزاید: یادش بخیر شاید آن روزها زندگی خیلی سختتر بود و امکانات امروز را نداشتیم، اما مردم بیشتر قدر همدیگر را میدانستند و استفاده مشترک اهالی محله از آب موجب شده بود که مردم وقت و بیوقت چشمشان به هم بیفتد و باهم ارتباط داشته باشند. با وجودی که آب فشاری رایگان بود، اما آنها فرهنگ صرفهجویی را بلد بودند و حتی سر آب فشاری میرفتند بیدلیل آب را اسراف نمیکردند و مهمتر از همه اینکه نوبت همدیگر را رعایت میکردند و این موضوع یک فرهنگ را در میان اهالی محله بهویژه ما کوچکترها به وجود آورده بود که در همه جا چه صف نانوایی، نفت، اتوبوس و … حقوق دیگران را رعایت کنیم.
پسر جوانی که برای خوردن کله پاچه وارد مغازه شده و همه حواسش به حرفهای عباس آقاست، با شنیدن این حرفها میخندد و میگوید: ای بابا! امروز خیلی از جوانهای همسن و سال ما با خیلی از فرهنگها و قانونهای محله آشنا نیستند و جالبه که چند وقتی میشود که سرای محله ابن بابویه و ظهیرآباد، کلاسهایی را برای اهالی برگزار میکند با نام کارگاههای آموزش حقوق شهروندی که در این جلسات خیلی از بایدها و نبایدها را به مردم گوشزد میکند.
آیینهای فراموش شده محله
انیسالسادات قمصری، پیرزنی که چشمانش سویی ندارد و همه دلخوشیاش به روزها و خاطرات گذشته است، اظهار میکند: آن زمانها که ما تازه به این محله آمده بودیم، همسایهها برای پختن نذری دور هم جمع میشدند به هم کمک میکردند، وقتی یک نفر از مکه و کربلا میآمد برای او چاووشی میخواندند و او را تا خانهاش بدرقه میکردند، وقتی برای یک نفر مشکلی پیش میآمد همه دست به خیر میشدند، اما حالا همسایههای یک مجتمع همدیگر را نمیشناسند و این رسم را اسمش را گذاشتند فرهنگ همسایهداری.
وی ادامه میدهد: اگر دنبال رد و نشانی از تاریخ و هویت گذشته محلههای ری هستید، توصیه میکنیم حتماً سری به این محله بزنید.
بزرگترین مجموعه فرهنگی جنوب تهران
بزرگترین مجموعه فرهنگی، تفریحی و آموزشی جنوب تهران در محله ابن بابویه کلید خورده است.
برومند نامداری، معاون امور اجتماعی و فرهنگی منطقه 20 در گفتوگو با خبرنگار فارس در جنوب استان تهران اظهار داشت: پروژه فرامنطقهای مجموعه فرهنگی برج طغرل با پیشرفت 50 درصدی در حال اجراست و بهرهبرداری از این مجموعه تحول عظیمی در زمینه سرانههای فرهنگی و اجتماعی شهرری به وجود میآورد و بیشک افتتاح این مرکز فرهنگی، منطقه را به قطب فرهنگی شهر تهران تبدیل میکند.
مهمترین آرامستان
از آثار مهم این محله آرامستان ابن بابویه است که نخستین آرامستان و با داشتن بیش از 12 هکتار مساحت، بزرگترین گورستان شهرری محسوب میشود و بسیاری از مشاهیر ایران در آن دفن هستند. نام این گورستان برگرفته از نام محمد بن بابویه معروف به شیخ صدوق (ره) یکی از فقها و دانشمندان شیعه است که آرامگاه او در آنجا واقع شده است.
قدیمیترین برج
برج تاریخی طغرل در شرق آرمگاه ابن بابویه و در محلهای قدیمی که به همین نام معروف است، واقع شده است. این برج از آثار به جا مانده از دوره سلجوقیان است و بنا به شواهد تاریخی کاربری آموزشی، رصدخانه، آرامگاهی و … داشته است.
یادی که هنوز زنده است
هرچند اهالی قدیمی ابن بابویه را میشناسند، اما چند سالی است که این خیابان به نام یکی از جوانان غیور محله، «شهید محمدرضا امیری» مزین شده است. یافتن خانه شهید امیری کار چندان سختی نیست، چراکه تصویر شهید بر سردر خانه راه را به ما نشان میدهد. همه خانههای اطراف خانه امیری، تخریب شده و تنها خانه قدیمی و با صفای آنهاست که در ابتدای خیابان خودنمایی میکند. زنگ خانه را به صدا درمیآورم زنگ خانه از آن دکمههای سفیدرنگ قدیمی است که برای خیلی از ما بچههای نسل دیروز، یک نوستالژی محسوب میشود. برخلاف همه خانههای امروزی که تا زنگ را میزنی از پشت آیفون تصویری هویتت آشکار میشود و نیازی به پرس و جو نیست، بعد از به صدا درآمدن زنگ درب، صاحبخانه پنجره طبقه دوم را باز کرده و میپرسد، کیه؟ خودم را معرفی میکنم و پدر خانواده خیلی زود با روی باز و صفا و معرفتی که یادگار روزگار گذشته است، درب را برایم باز میکند. یک ردیف گلدانهای شمعدانی در گوشه و کنار حیاط چیده شده که حال و هوای خانه مادربزرگها و پدربزرگها را برایم تداعی میکند.
پسر حاج علی امیری، سالهاست که جاویدالأثر شده و هنوز با گذشت این همه سال حاج علی چشم به راه پسر است. حاج علی، بعد از این همه سال بازهم وقتی صحبت از پسرش میشود، بغض میکند و میگوید: اول فروردین سال 1361 در عملیات فتحالمبین، توی دشت عباس پسرم مفقود شد و حالا بعد از 32 سال هنوز پلاک و نشانی از او پیدا نشده است.
وی بیان میکند: روزی که او رفت ماشینش روشن نمیشد، با کمک همسایهها ماشین را تا نیمههای کوچه هل دادیم و او رفت و دیگر هیچ وقت برنگشت. هنوز هم که هنوز است وقتی پایم را از خانه بیرون میگذارم، ردپای پسرم را توی این کوچه میبینم و صدای او را میشنوم. خانه قدیمی آقای امیری در طرح تملک شهرداری قرار دارد و به زودی باید تخریب شود.
پدر شهید امیری از این موضوع چندان راضی نیست، اما عنوان میکند: چه میشود کرد؟ بالاخره برای آباد شدن باید خراب کرد و من دلم نمیخواهد احساسات و تعلق خاطرم به این خانه موجب مشکل برای سایر اهالی شود، به همین دلیل با اجرای طرح تملک موافق هستم.
از وی میپرسم بعد از تخریب خانه به کدام محله خواهند رفت، حاج علی نگاه تندی میکند و میگوید: من از این محله نمیروم، سالهاست اینجا زندگی کردهام، خاطراتم، گذشتهام و … توی این محله است ما فقط یک کوچه بالاتر یا پایینتر از اینجا خانهای تهیه خواهیم کرد.
مسجدی با نیم قرن قدمت
قدمت این مسجد بر سردر آن حک شده و اکنون عمر آن از نیم قرن گذشته و وارد پنجاه و یکمین سال تأسیس شده است.
– See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930616000021#sthash.TrSClAce.dpuf