احسان پرسا :شبکه های اجتماعی برای کیفیت شعرِ شاعران، حکم سم دارد

*آقای پرسا از خودتان بگویید. چه سالی به دنیا آمدید؟ فعالیت شعری را کی شروع کردید؟اولین شعر را کی گفتید؟

احسان پرسا هستم. ایرانی الاصل، اما متولد نجف اشرف. 25بهمن 57 به دنیا آمده‌ام. می‌گویند شعر، سخنی است که شنوندگان را به وجد بیاورد و مو را بر تنشان راست کند؛ با این توصیف به نظرم می‌رسد اولین شعرم را در روز اول زندگیم سرودم، چون با اولین گریه‌ام، پدر و مادرم به وجد آمدند.البته بین شعر اول و دومم تقریبا 17 سال فاصله افتاد.

*یعنی چند روز بعد از پیروزی انقلاب… پس زبان مادری‌تان عربی است و زبان فارسی زبان دوم محسوب می‌شود؟

می‌گویند اگه می‌خواهید زبان اصلی آدم ها را بدانید در دو موقعیت آنها را بسنجید.اول اینکه از آنها بپرسید به چه زبانی خواب می‌بینند. پاسخی که می‌دهند، زبان اصلی آنها را مشخص می‌کند.

دوم اینکه در موقعیت‌های حساس و خطرناک ببینید به چه زبانی صحبت می‌کنند.

می‌گویند یک زن روس، سال‌ها در آمریکا جاسوسی می‌کرده و کسی متوجه نشده، تا اینکه در هنگام زایمان، به زبان روسی جیغ زده است که «مامان به دادم برس»!.

با این توصیف، من خواب‌هایم را به زبان فارسی می‌بینم. به زبان فارسی شعر می‌گویم، و به زبان فارسی عشق می‌ورزم.  مطمئنم اگر مادر می‌شدم، به زبان فارسی جیغ می‌کشیدم!!!

*در زمینۀ ادبیات عرب هم کار کرده‌اید؟

در این زمینه دو نوع تلاش داشته‌ام؛ نخست ترجمۀ شعر از زبان عربی به زبان فارسی است. تلاش می‌کنم که در ترجمۀ شعر عربی به فارسی، شعری فارسی خلق کنم، تا از ترجمۀ خشک و خالی به دور بمانم، زیرا به شدت از ترجمه‌های محض و بی روحِ شعرهای عالی شاعرانِ عرب، دلزده‌ام.

بخش دوم، تجربه‌هایی اندک و انگشت شمار به زبان عربی و گاه تفنن در شعر فارسی و ملمع کردنِ غزل است.

*پس شروع شاعرانگی هفده سالگی بود… آن شعر را در خاطر دارید؟

متأسفانه شعر را به خاطر ندارم، زیرا پس از یک دوره تجربۀ شعر به زبان سنتی و آشنایی با عروض و قافیه و خواندن کتاب‌های قیصر بزرگ، تحولی بزرگ در من پدید آمد که باعث شد یک دفتر کامل از شعرهایم را آتش بزنم، تا خودم را مجبور به پیشرفت کنم.

*در زمینۀ ترجمه‌، کتابی چاپ کرده‌اید؟

متأسفانه هنوز در این زمینه کتابی منتشر نکرده‌ام. هرچند بزرگ‌ترین دغدغه‌ام همین است و به امید خدا به زودی با ابتکار و ایدۀ جالبی در این زمینه، کتابی منتشر خواهم کرد. به امید آنکه حرکت تازه‌ای در ترجمه آغاز شود.

انتشار مجموعۀ رباعی هم از دغدغه‌های بنده است. در این زمینه، تقریبا کتابی آمادۀ انتشار دارم، اما هر بار که آن را می‌خوانم چند رباعی از آن کم می‌کنم و مجبور می‌شوم برای در حد کتاب ماندنِ آن رباعی‌های تازه‌ای به آن بیفزایم.

*ما امروز احسان پرسا را به شاعر اشعار کوتاه، رباعی و طرح و… می‌شناسیم. آیا از ابتدا علاقه اش به کوتاه سرودن بوده است؟

خیر. من با غزل شروع کردم. تا مدت‌ها از قالب‌های نو متنفر بودم، تا اینکه با سهراب سپهری آشنا شدم و کارهای قیصر بزرگ را خواندم و متحول شدم.

بعد از آن به اقتضای زمانه و ظهور عرصۀ وبلاگ نویسی و بی حوصلگی مخاطبان، همپای مخاطبان، شعرم را کوتاه کردم.

*از احسان پرسا به طور کلی چند مجموعه شعر یا ترجمه یا تألیف در دست است؟

نخستین کتابم «یک استکان رؤیا» را انتشارات هنر رسانه اردیبهشت در سال 1389 منتشر کرد. این کتاب، مجموعه طرح ها و کوتاه سروده‌هایم بود.

دومین کتاب را با نام «به خط کوفی ننویس» در سال 93 انتشارات اقلیما منتشر کرد. این کتاب، مجموعه شعرهای عاشورایی بنده، در قالب‌های مختلف است.

*آیا چیزی برای انتشار هم در دست دارید و آماده چاپ هست؟

در حال حاضر کار روی یک مجموعه شعر در قالب سه گانی را در دستور کار دارم.

دوست دارم مجموعه‌ای غزل هم منتشر کنم، اما برای ورود به دنیای کنونی غزل، باید واقعاً حرف‌های مهمی برای گفتن داشت. به‌خاطر همین برای انتشار مجموعه غزل، باید خیلی روی آن کار کنم.

انتشار مجموعۀ رباعی هم از دغدغه‌های بنده است. در این زمینه، تقریبا کتابی آمادۀ انتشار دارم، اما هر بار که آن را می‌خوانم چند رباعی از آن کم می‌کنم و مجبور می‌شوم برای در حد کتاب ماندنِ آن رباعی‌های تازه‌ای به آن بیفزایم.

به همین خاطر همچنان این مجموعه معطل مانده است.

*این دقت و وسواس در زمانه‌ای که خیلی ها اشعار ضعیف شان را به سادگی چاپ می‌کنند ستودنی است. شاید دلیل اقبال مخاطبان به شعر شما همین نکته باشد.

نوجوان که بودم، در جلسۀ نقد عباس سجادی، با حضور اسماعیل امینی و بزرگانی نظیر سید ضیا قاسمی، شرکت می‌کردم.

در یکی از جلسات، جناب سجادی، در انتقاد به شعر یکی از دوستان گفت: خواننده و مخاطبِ معاصر، «وقت ندارد». بنابراین اگر بیتی از شعرتان را ضعیف می‌بینید آن را حذف کنید، حتی اگر غزلتان به این خاطر سه بیتی شود!

این حرف، در آن زمان به ذهنم ماند و به شدت به کیفیت هر بیتی که می‌نویسم، حساس شدم.

چیزی به اسم جریان وجود ندارد. کاش واقعا جریانی وجود داشت. هر چه که هست، تلاش هایی فردی و نام‌هایی انگشت شمار است که در شعر عاشورا داریم.

*می‌توان گفت در حال حاضر 50% درصد سروده‌های پرسا که به طور رسمی به نشر درآمده به حضرت اباعبدالله (ع) و قیامش اختصاص دارد. چه شد که این اتفاق افتاد؟ یعنی نیمی از اشعار معطوف شد به عاشورا؟

همین‌طور است. بگذارید یک ماجرا را برایتان تعریف کنم. پس از انتشار کتاب اول که به درخواستِ دوستان در انتشارات هنر رسانه اردیبهشت به زیور طبع آراسته شد، نذر کردم که دیگر هیچ کتابی منتشر نکنم تا وقتی که مجموعه‌ای در رثای سیدالشهدا منتشر کنم.
انتشار این مجموعه به سبب مشکلاتی که سر راه انتشارات اقلیما قرار داشت، مدت دو سال به تعویق افتاد؛ اما با این حال و با اینکه مخاطبان، برای خواندنِ کتاب بعدی، به شدت مرا تحت فشار قرار داده بودند، همچنان مقاومت کردم و هیچ کتابی منتشر نکردم. تا این که نذرم ادا شد و «به خط کوفی ننویس» با تمام مشکلاتی که سر راه انتشار آن وجود داشت، سرانجام کتاب شد.

*چه نذر جالبی. خدا قبول کند. این موضوع که کودکی شما در عراق گذشته چه تأثیری در اشعار عاشورایی شما داشته است؟

راستش من تا 7 سالگی بیشتر در عراق نبوده‌ام و به این ترتیب، چندان خاطره‌ای در این زمینه ندارم؛ اما در خانواده‌ای مذهبی و محله‌ای عراقی (دولت آبادِ شهرری) بزرگ شدم و در حسینیه‌ها پرورش یافتم و عشق به اهل بیت، در گوشت و پوستم تنیده شد.

*جریان شعر عاشورایی را امروزه چطور می‌بینید؟

چیزی به اسم جریان وجود ندارد. کاش واقعا جریانی وجود داشت. هر چه که هست، تلاش هایی فردی و نام‌هایی انگشت شمار است که در شعر عاشورا داریم.
مابقی، در مرحلۀ تهیۀ خوراکِ شعر برای مداح‌ها باقی مانده است و متأسفانه مداح‌ها هم چندان وسواسی به آنچه که باید دربارۀ قیامی به این عظمت داشته باشند، ندارند.

شاید اگر صرافان و برقعی و تنی چند از این اسامی روشن، می‌توانستند نسلی همانند خود تربیت کنند، شاهد اتفاق خجسته‌ای در زمینه شعر عاشورا می‌شدیم.

*یعنی در کل اشعار فعلی و جریان فعلی را نمی‌پسندید؟

خیر نمی‌پسندم. در واقع شعر کنونی عاشورا، چندان ربطی به عاشورا ندارد.

*به هر حال الان یک جریان با عنوان شعر آیینی که بخش عمده‌اش عاشورایی است از طرف نهاد رهبری به شدت پی گیری می‌شود. طوری که از دل جلسات شعر ماه رمضان رهبری یک جلسه دیگر بیرون آمد که در آن صرفا به شعر آیینی پرداخته می‌شود. یک جریان دیگر در قم داریم که مداحان، واعظان و شاعران سه ضلع آن را می‌سازند. بنیادهایی هم مثل دعبل و حوزۀ هنری هستند که به طور تخصصی و مستمر به شعر آیینی می‌پردازند. با این حال شما معتقدید ناکارآمدند؟ بیشتر شرح می‌دهید؟

اکثرا شرح وضعیت عزاداران یا مربوط کردن عشق و عاشقی‌های انسانی به شعر عاشورا یا وصف حرم اباعبدالله علیه السلام و یا متأسفانه شرح چشم و ابروی حضرت بزرگوار شهید در واقعۀ عاشوراست.

دو نکته وجود دارد. اول این که این نهادها در جذب شاعران عاشورایی، به خط و ربط‌ها بیش از تخصص‌ها توجه می‌کنند. به همین خاطر، نام‌های بزرگی را جا انداخته‌اند و افرادی که نمی‌توانند جریان ساز باشند را در نهادهای خود همراه کرده‌اند.
این موضوع سبب می‌شود کسانی که وارد این عرصه می‌شوند و با این جلسات و نهادها همراهی کنند، فقط در پی تولید جریان و تغذیۀ آن باشند و به این ترتیب دچار تولید کمی به جای تولید کیفی می‌شوند.
نکتۀ دومی که دوست داشتم در این مجال مطرح کنم این است که این گونه نهادها باید پیش از هرگونه شاعر پروری، به متخصص پروری روی آورند. آنها باید به شاعرانی که در زیرمجموعه شان قرار دارند، واقعۀ عاشورا را بیاموزند و ایده‌پردازی کنند. البته مشکل این است که متأسفانه شاعران، کمتر به آموزش تن می‌دهند. همان طور که می‌بینید حلقۀ بسته‌ای تشکیل شد و شعر عاشورایی در حلقه‌ای بسته ماند.
هیچ‌کس از عبدالجبار کاکایی به عنوان شاعر عاشورایی نام نمی‌برد، در حالی که همه می‌دانیم چه شعرهای مهمی در این زمینه دارند.
همه، سید حسین متولیان را یک غزل سرا و ترانه سرای تیتراژهای سریال‌ها می‌شناسند، در حالی که ایشان کتاب شعری عاشورایی با عنوان «از اوج نی» دارند که شعرهای به شدت تأثیرگذاری دارد، مخصوصا شعر «منظومۀ 72 بیتی» که شاهکار است.
اما آیا این دو نمونه‌ای که ذکر کردم، در حلقه‌ای که فرمودید هستند؟

*پس معتقدید این جریان، نقص‌هایی دارد و به آن انتقاداتی وارد است؛ اما در میان آن می‌توان به نام‌های خوب و مجموعه‌های خوب هم اشاره کرد؟ انتقاد اساسی شما به جریان امروز چیست؟

همانطور که امام حسین علیه السلام، بر علیهِ اسلام زمانه‌اش (اسلام جعلی و منحرف معاویه و یزید) قیام کرد، شاعرانِ ما هم وظیفه دارند علیه شعر عاشورایی کنونی قیام کنند.
باید از توصیف چشم و ابروی حضرت اباالفضل علیه السلام دست بکشند و سرانجام به این نقطه برسند که چرا حضرت عباس بن علی را «اباالفضل» می‌خواندند.

نقص‌های مهمی که چه بسا تأثیری معکوس در مخاطبان داشته باشد.
یادمان نرود که امام حسین «قیام» کرد، جانش را «فدا» کرد و خانواده‌اش را در معرض اسارت قرار داد، تا «اسلام راستین» بماند.

متأسفانه با همۀ خوبی‌ها و محسناتی که شبکه‌های اجتماعی برای شعر و شاعران دارند (اعم از تیراژ بالای انتشار اشعار و ارتباط مستقیم با مخاطب و منتقدان جدی و غیرجدی) این شبکه‌ها، برای کیفیت شعرِ شاعران، حکم سم دارد

چه خوش گفته است شاعر عرب که «ان کان دین محمدِ لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی».
اما این جریان، آنقدر دچار نقص‌های مهم است که بیم آن دارم به واقعه‌ای این چنین بزرگ ضربه بزنند و مخاطبانِ آن را از مسیر اصلی منحرف کنند.
آنچه مخاطبان شعر عاشورا می‌دانند و می‌خوانند، مسائلی دربارۀ شهادت حضرت علی اصغر، آب آوردن حضرت عباس و … است. اما آیا کسی دربارۀ نامه‌های کوفه کنکاش کرده است؟ آیا کسی خطبۀ روز عاشورای مولا سید الشهدا را به دقت خوانده یا شنیده است؟ آیا شاعران، این صحنه‌های تاریخ ساز را شعر کرده‌اند؟ امیدوارم که در آینده چنین اتفاقاتی بیفتد.

*حق با شماست، واقعیت همین است که آمار اشعاری که از روضه و مقتل فاصله گرفته‌اند و به سوی اندیشه‌ها رفته اند کم است، گرچه شما منکر آن سوی ماجرا هم نیستید و نمی‌خواهید نگریستن را «جایگزین» گریستن کنید… فقط بحث همین است که آن سو پُر و کامل است و این سو خالی و ناقص… درست فهمیدم؟

آیا در ذهنتان دسته‌بندی خاص و دقیق‌تری در مورد اشعار عاشورایی دارید؟ چه از حیث زبان، چه از حیث ادبیّت و بیان و چه از حیث معنا؟

این چنین که شما درست می‌اندیشید نمی اندیشم؛ اما اندیشه درستتان را قبول دارم و آن را آموختم و اکنون من هم بر این باورم.

در حال حاضر دو گروه در حال شعر نوشتن دربارۀ واقعۀ عاشورا هستند. یک گروه شاعران برجسته‌ای که نقطۀ قوتِ نوشته‌هایشان، قدرت شاعرانگی‌شان است.
گروهی دیگر نقطۀ قوتشان تنها پرداختن به موضوعات عاشورایی است.

چه خوب بود اگر گروه دوم که هدفِ اصلی‌شان از توصیف ماجرا نشان دادن قدرت شاعرانگی‌شان نیست، رویۀ مثنوی معنوی را در پیش می‌گرفتند؛ یعنی با قلم ساده اما موزون، حادثه را بیان می‌کردند و در انتهای هر حادثه، گریزی به پند و هدف تراشی می‌زدند.

آن وقت آنهایی که در شعر عاشورا در پی هنر برای هنر هستند، رویکردی محتشمانه در پیش بگیرند و در شعر عاشورایی آن کنند که محتشم کاشانی کرد.

بنده به عنوان کسی که حداقل دو هزار شعر عاشورایی را مطالعه و بعضی از آنها را سبک شناسی کرده است چندان با صحبت شما موافق نیستم.
از دید بنده در بسیاری از اشعار عاشورایی شاعرانگی در حد قابل قبولی وجود دارد.
بعضی از شاعران مثل صرافان که اشاره کردید برای استفاده از روایات در شعر مطالعه و تحقیق می‌کنند. به زعم بنده شعر عاشورایی دهۀ هفتاد و هشتاد علاوه بر رشد کمی، رشد کیفی هم داشته است.
امروز در اشعار قابل قبول، کمتر با وهن اهل بیت علیهم السلام و ناتوان جلوه دادن آن بزرگواران مواجهیم. این موضوع در اشعار قدما متأسفانه فراوان است. نظر شما چیست؟

منکر این نیستم که دهۀ هفتاد و هشتاد، دهۀ قطور شدن تنۀ شعر عاشورا بوده است و تأکید می‌کنم که در این زمینه، تلاش‌های بسیار مهمی صورت گرفت که من از آنها در بالا به «تلاش های فردی» تعبیر کردم.

اما من دربارۀ دهۀ نود صحبت می‌کنم و آنچه شبکه‌های ارتباط اجتماعی بر سر شعر به صورت عام و شعر عاشورایی به صورت خاص آورده است.

*البته امروزه با ظهور فله‌ای شاعرنماهای مذهبی مواجهیم؛ همان گروهی که عرض کردید، با اشعار کم مایه و حجم زیاد شعر!

متأسفانه همین‌طور است.

امیدوارم روزی برسد که هر شاعرِ عاشورایی، خود را هفتاد و سومین یار امام حسین علیه السلام بداند و با وسواس تمام، به گونه‌ای وارد نبرد فرهنگی شود که نامش در جرگۀ اصحاب مولای شهیدان ماندگار شود.

*شبکه‌های اجتماعی را  فرصت می‌دانید یا تهدید؟

یک شاعر برای این که در حافظۀ کوتاه مدتِ مخاطبان همچنان زنده بماند، مجبور به تولید شعر است و چنین روندی، بی هیچ شکی به کم مایه و آبکی شدن شعر می‌انجامد.

متأسفانه با همۀ خوبی‌ها و محسناتی که شبکه‌های اجتماعی برای شعر و شاعران دارند (اعم از تیراژ بالای انتشار اشعار و ارتباط مستقیم با مخاطب و منتقدان جدی و غیرجدی) این شبکه‌ها، برای کیفیت شعرِ شاعران، حکم سم دارد. در بلند مدت، هم شاعر را از چشم‌ها می‌اندازند، هم شعر را به هنری دم دستی تبدیل خواهند کرد که چندان اهمیتی ندارد.

هر یک از هنرها، به دلیلی منقرض شدند. شاید ظهور اینترنت و در دسترس قرار گرفتنِ نقاشی و همچنین اهمیت یافتن عکاسی و شکل گیری هنرهایی موازی نظیر عکس-نقاشی، باعث قرار گرفتن هنر نقاشی در معرض انقراض شد. شبکه‌های اجتماعی را هم، عاملی برای انقراض شعر می‌دانم. خدا کند شاعرها زودتر این موضوع را دریابند و چاره‌ای برای این معضل بیندیشند.

*راهکار شما برای برون رفت از این وضعیت در شعر عاشورایی چیست؟

راهکار من به حاشیه راندنِ مداح هاست. شاعران عاشورایی باید به درجه‌ای از اهمیت برسند که خود بر منبر اباعبدالله (جانم به فدایش) بالا بروند و بدون نیاز به آهنگین خوانی، فقط و فقط شعر بخوانند و مردم را با سحر کلام آگاه سازند و به شور بیندازند.

یکی از معروف ترین مداحان جهان عرب ملا باسم است. مداحی عراقی که در ایران معروف شد و پس از سفر از ایران در کویت و بحرین و عراق شهرتی جهانی یافت.

مردم ایران، ایشان را با نوحۀ معروف ِ «لیش اتاخر عباس» می‌شناسند.

ملا باسم بسیاری از اشعار خود را از شاعری به نام «جابر الکاظمی» می‌گیرد.

او هر بار در وسط مداحی، جایی که مردم شور می‌گیرند ناگهان مداحی را قطع می‌کند و می‌گوید: این شعر، از شاعر اهل بیت، جابر الکاظمی است. مردم همه با هم فریاد می‌زنند احسنت ! آنگاه ادامه می‌دهد.

این کار باعث شده به همراه مداح، نام شاعر نیز دهان به دهان بچرخد؛ تا اینکه روزی خود شاعر، تصمیم گرفت شعری بر روی منبر بخواند و مردم با علاقۀ فراوان پای شعرخوانی او حاضر شدند.

*چه شیوۀ جالبی. این طوری حق شاعر هم ادا می‌شود.

کاش این حرکت‌ها در ایران نیز شکل بگیرد و به انقلابی در عرصۀ شعر عاشورا و اهمیت یافتن شعر و شاعر عاشورایی منجر شود.

*بسیار ممنونم از اینکه وقت پرارزش‌تان را به این گفتگو اختصاص دادید. اجرتان با صاحب این روزها.

ممنونم که این فرصت را در اختیارم گذاشتید و افتخار خدمت به مولا سیدالشهدا علیه السلام را برایم زمینه سازی کردید.

امیدوارم روزی برسد که هر شاعرِ عاشورایی، خود را هفتاد و سومین یار امام حسین علیه السلام بداند و با وسواس تمام، به گونه‌ای وارد نبرد فرهنگی شود که نامش در جرگۀ اصحاب مولای شهیدان ماندگار شود.

شهرری
نظرات (0)
Add Comment