توصیه یک کارشناس: شهرداری با مافیای زباله برخورد کند

 

 

باید درباره شهرری بگویم واقعاً به این شهر ظلم می‌شود. شیرابه زباله‌ها به آنجا می‌رود و این حق شهر تاریخی ری نیست که زیر پای تهران له شود. وضعیت زباله‌ها، تراکم ساختمان‌ها، حذف میدان‌ها و ترافیک از معضلات شهر تهران هستند.

 
 

ایران : فرخ باور متولد سال 1321 مسجدسلیمان است. سال 41 در دانشگاه تهران رشته معماری پذیرفته شد. یک سال بعد که مصادف با آزادی الجزایر بود، در دانشگاه تهران وارد فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی شد. 
وی می‌گوید: «من سیاسی نبودم ولی در تظاهرات دانشجویی دستگیر شدم و برای چند روز با شکنجه بازداشت شدم». سال دوم معماری بود که به فلورانس رفت و تا مدت‌ها ماندگار شد. دکترای معماری را در فلورانس گرفت و شروع به کار کرد تا این که در 65 سالگی از نظام مهندسی ایتالیا بازنشسته شد. پس از آن دفتر کارش را بست و به ایران آمد. الآن هروقت به ایتالیا می‌رود دلش می‌گیرد. اما می‌گوید که ایتالیا برایش بار مثبت داشته و دوست دارد تجربیاتش را به ایران بیاورد. درحال حاضر در دانشگاه آزاد تدریس می‌کند. خدمات وی در این زمینه، نوشتن مقالات بسیاری است که هنوز تدوین نشده‌اند. چند سال پیش طرح موزه صنعت نفت مسجد سلیمان و طرح فاز دوم پروژه کوه سنگی مشهد را کشید، در ایتالیا هم طرح پارک شهرداری یکی از شهرها را طراحی کرد، ویلاسازی کرد، مجتمع مسکونی ساخت، کارخانه بنا کرد و طرح مرکز شهر پلیس پراتو را کشید. 
وقتی پس از سال‌ها به تهران برگشتید، جنوب شهر چه تغییراتی کرده؟ 
باید درباره شهرری بگویم واقعاً به این شهر ظلم می‌شود. شیرابه زباله‌ها به آنجا می‌رود و این حق شهر تاریخی ری نیست که زیر پای تهران له شود. وضعیت زباله‌ها، تراکم ساختمان‌ها، حذف میدان‌ها و ترافیک از معضلات شهر تهران هستند. 
چه چیزی باعث بروز این مشکلات شده است؟ 
ماهیت پایتخت، آب را از روستا می‌گیرد و این یک واقعیت است که آب را که از روستا بگیری؛ بیکاری زیاد می‌شود.

در نتیجه روستائیان به دنبال آب به شهر می‌آیند. مهاجرت به تهران زیاد شد. این بخش را مدیریت شهری پیش‌بینی نکرده بود. 
راه حل هم مهاجرت معکوس است. البته مهاجرت معکوس خیلی مشکل‌تر از خود مهاجرت است. برنامه‌های دقیق و رشد کشاورزی لازم دارد که در بسیاری از شهرهای کشورهای جهان سوم از بین رفته است. در واقع کاراکتر تهران 60 روستا را در خود بلعید. در فلورانس ایتالیا می‌توان پیاده گردش کرد. اما در تهران نمی‌توان پیاده شهر را گشت. یکی به‌خاطر تولید بی‌شمار اتومبیل و دیگر آن‌که خدمات حمل و نقل عمومی را رشد ندادند. مونوریل یک راه حل بود ولی به نتیجه‌ای نرسید. 
چرا شهرداری با مونوریل مخالفت کرد؟ 
وقتی برخی مسائل درگیر بازی‌های سیاسی شود این اتفاق می‌افتد. شهرهای بزرگ همه مونوریل دارند. البته مترو هم هست ولی زمان ساخت آن طولانی است و هزینه ساخت آن بالا است. اصلاً تحصیلات آقای دکتر احمدی‌نژاد در این باره است. نمی‌شود بگوییم حرف دولت را قبول نداریم چون قبول ندارند به دنیا نگاه کنند. نمی‌توانند بگویند مونوریل برای ترافیک شهر مفید نیست. 
پس مهاجرت از روستاها به پایتخت باعث بسیاری از معضلات شد. به جز مهاجرت معکوس چه کار دیگری می‌توان برای بهبود اوضاع شهر تهران انجام داد؟ 
در این باره بحث بافت فرسوده را باید مطرح کرد. در ایتالیا می‌گفتند هرکس برای بافت فرسوده کاری بکند جایزه می‌گیرد. در تهران هم تشویق‌هایی برای تقویت بافت فرسوده انجام شد. با این کار خواه ناخواه تراکم شهر افزوده می‌شود. اصلاً تراکم تهران باید کم یا زیاد شود؟ 
قطعاً تراکم تهران باید کم شود؛ درست است؟ 
بله باید کم شود. اما مخالفان در روزنامه‌ها می‌نویسند که تهران هنوز کوتاه مرتبه است و باید به تراکم آن اضافه شود. فرصت ما برای کم شدن از تراکم شهر چیست؟ بافت فرسوده. خانه‌هایی در تهران هست که میلیاردی قیمت دارد. نمی‌توانیم مثل امریکا مین بگذاریم و آنها را خراب کنیم. بنابراین برای آن‌که از تراکم کم شود نمی‌توان از شمال شهر شروع کرد. این موضوع از نظر فنی آسان و قابل بررسی است اما از لحاظ اجتماعی دشوار است و استراتژیک می‌شود. 
خب ساکنان آن کجا بروند؟ 
این یک مسئله اجتماعی پیچیده است که در حوزه راهبردی مهاجرت معکوس قابل حل است. یک راه حل هم مسئله دورکاری است که رئیس جمهور آن را برای ایران مطرح کرده است. راه حل دیگر بازگشت به خانه‌های دو طبقه است. در بولیوی، هلند و آلمان خانه‌های دو طبقه زیاد است. این همان چیزی است که رئیس جمهور ایران مطرح کرد. 
زباله‌ها در ایتالیا چگونه دفن می‌شوند؟ 
ایتالیا کشوری است که جمعیتی تقریباً نزدیک به جمعیت ایران دارد. با این تفاوت که یک پنجم ایران وسعت دارد. وقتی ما در اتوبان‌های ایتالیا حرکت می‌کنیم، نور چراغ‌ها ممتد است ولی خیلی کمتر از ما زباله تولید می‌کنند. وقتی زباله‌ها برای دفن شدن به روستاها می‌رود، مردم اعتراض می‌کنند که زباله‌ها اینجا نباید دفن شوند. استخرهای زباله هم که چند لایه هستند و عایق دارند و روی آنها خاک می‌ریزند، می‌پوشانند، سبز می‌شود و چیزی پیدا نیست. شیرابه‌ها هم همانجا می‌ماند و جای دیگر نمی‌رود. گاهی که می‌بینند مردم روستا اعتراض می‌کنند، برای دفن زباله‌ها سراغ مافیای محله‌ها می‌روند و با پول با هم توافق می‌کنند. 
در تهران هم مافیای زباله داریم؟ 
بدون شک می‌گویم بله. 
مهم‌ترین چیزی که در تهران شما را ناراحت می‌کند چیست؟ 
ترافیک اجازه نمی‌دهد عصرها از امکانات تفریحی و فرهنگی شهر لذت ببرم. من که خودم با ماشین هیچ کجا نمی‌روم. چون می‌دانم با چه وضعی روبه‌رو می‌شوم. در ایتالیا شهرداری پیاده روها را پهن می‌کند تا ماشین‌ها از مراکز شهر عبور نکنند. در شهری که کار می‌کردم، شهردار از من خواست پیاده رو بسازم. یک خیابان اصلی دوطرفه بود به طول یک و نیم کیلومتر که من آن را یکطرفه کردم و یک نوار برای پارکینگ و یک نوار برای رفت و آمد ماشین نصب کردم. پهنای خیابان از شش و نیم متر به پنج متر و 25 سانتی‌متر کاسته شد. در عوض پیاده رو پهن‌تر شد. خیابان که یکطرفه شد با مقاومت دکان دارها روبه‌رو شدم. آنها می‌گفتند خیابان باید دوطرفه باشد که مردم بتوانند از ما خرید کنند. این مشکلات وجود دارد ولی شدنی است. همین باعث می‌شود بتوانیم در خیابان‌های فلورانس پیاده‌روی کنیم. 
درباره مجوزهایی که شهرداری برای بلندمرتبه‌سازی می‌دهد توضیح دهید. 
منظور تراکم فروشی است یا همان تراکم سیار که از اختراعات آقای کرباسچی است. اگر تجربه بشری چیز مفیدی است که باید به آن رجوع کنیم. در دنیا بلندمرتبه‌سازی رو به نابودی است. ما فکر می‌کنیم دَرَکه هوای تمیز دارد. اما آلودگی به آنجا هم رسیده است. کسانی که فکر می‌کنند آنجا تمیز است، پول زیاد می‌دهند؛ آنجا خانه می‌خرند و زندگی می‌کنند؛ اشتباه می‌کنند. این همه کوه را کندند، سنگ‌ها را بردند و آپارتمان ساختند. اول باید با یک آسانسور به حیاط برسیم؛ دوباره آسانسور سوار شویم تا به طبقات بالا برسیم. این که زندگی نشد. سرانجام آلودگی به آنجا رسید، ترافیکش هم بدبختی دارد. مثلاً خیابان کوهستان پر از ترافیک است. زمستان که می‌خواهیم بالا برویم زمین یخ زده است. پارکینگ هم ندارند. 
در تهران می‌بینیم هرچه به کوه نزدیک می‌شویم به جای آن‌که بلندمرتبه‌سازی کم شود بیشتر می‌شود. با وجود این، اولاً نمای کوه گرفته می‌شود، دوم این‌که جلوی بادهای تهران که غرب به شرق است گرفته می‌شود و باعث می‌شود در تهران باد کمی بوزد. با توجه به آن‌که الآن تهران دچار آلودگی‌های شدید است و پدیده اینورژن است، این موضوع اهمیت بیشتری می‌یابد. 
بله جالب این‌که کسانی که می‌خواهند آنجا زندگی کنند، فکر می‌کنند هوای خوب دارند، جای خوب زندگی می‌کنند، ولی بعد از مدتی دچار مشکل می‌شوند. 
الآن تکلیف این بلند مرتبه‌سازی‌ها در شمال شهر چیست؟ 
بزودی مردم از آنجا خواهند رفت چون کیفیت زندگی افت می‌کند. قیمت‌ها افت می‌کند، خانه‌ها خالی می‌ماند. کشورهای دیگر حتی بناهایی را که مشکلات زیست‌محیطی ایجاد کرده تخریب می‌کنند. در اینجا ممکن است بگویند کاربری ساختمان‌ها را عوض کنیم که از ترافیک کم شود. 
آیا در کشورهای دیگر دنیا این اتفاق می‌افتد که تراکم بفروشند؟ چه تراکم معمولی چه سیار. این‌که از شهروندان پول بگیرند و اجازه بدهند ساختمانشان را بلند مرتبه کنند؟ 
نه این‌که اتفاق نمی‌افتد! وقتی طرح جامع هست که مثلاً پیش‌بینی کرده تهران چهار طبقه باشد شما اگر راه آن را پیدا کنید نه تنها 10 طبقه بلکه 20 طبقه می‌سازید. ولی باید پول بدهید. فروش تراکم خلاف و غیر قانونی است و چون خلاف است گران است. هیچ کجا در دنیا چنین چیزی نمی‌شناسم. حتی در یونان که نمی‌دانیم آن را اروپایی بدانیم یا جهان سومی. 
به حذف میدان‌ها هم اشاره کرده بودید. در این باره توضیح دهید. 
بله میدان‌ها یکی یکی در حال حذف شدن هستند و محل تردد ماشین‌ها شده‌اند. آنچه تاریخ از میدان یاد دارد نمونه میدان نقش جهان اصفهان است که در گذشته محل چوگان بازی هم بوده است. اما در تهران میدان‌ها دیگر میدان نیستند. 
مثل میدان نور، پونک و امیرکبیر که حذف شدند. کاربرد میدان در شهر چیست؟ 
میدان مرکز قدرت است. محل ارتباط مردم با یکدیگر است. وقتی میدان وجود نداشته باشد، شهر روح ندارد و در واقع افرادی که میدان را حذف کرده‌اند، روح را از شهر گرفته‌اند. 
حذف شدن میدان‌ها چه مشکلی ایجاد می‌کند؟ 
زندگی شهری از بین می‌رود. به جای حمل و نقل عمومی، حمل و نقل خصوصی زیاد می‌شود و تفریح مردم به ماندن داخل ماشین‌ها و گشت زدن در خیابان‌ها محدود می‌شود. کسانی که تولید کننده ماشین هستند تمایل به اتوبان‌کشی و از بین بردن میدان‌ها دارند. برعکس در فلورانس خیابان‌ها به پیاده‌راه تبدیل می‌شود و میدان‌ها را به جای حذف کردن، زیاد می‌کنند. فیلیپینی‌ها که آنجا مهاجر هستند با ماشین می‌آیند و از صبح تا ظهر داخل ماشین می‌نشینند و حرف می‌زنند و تخمه می‌شکنند. یادم به خودمان افتاد که 55 سال پیش که می‌خواستیم سفر کنیم تجریش می‌رفتیم. سرپل ماشین را پارک می‌کردیم و مثل فیلیپینی‌های امروز داخل ماشین می‌نشستیم و حرف می‌زدیم. در میدان‌های فلورانس مردم قدم می‌زنند. فقط گاهی یک ماشین تئاتر از شهرداری مجوز می‌گیرد و یک هفته در میدان چادر می‌زند و برای مردم نمایش می‌دهد و بعد هم می‌رود. 
اگر میدان‌ها نبودند خیلی از انقلاب‌ها اتفاق نمی‌افتاد. مثل نقش التحریر در انقلاب مصر و بیداری اسلامی یا نقشی که میدان آزادی و شهدا در انقلاب 57 ایران داشتند. حذف میدان‌ها آیا باعث دور شدن مردم از همدیگر می‌شود؟ 
حتماً این طور است محل تجمع از بین می‌رود. میدان جایی است میان بازار، مقابل مسجد که کانون‌های قدرت مثل ادارات دولتی یا شهرداری در آن واقع شده است. یعنی قدرت‌های تجاری، مذهبی و سیاسی در میدان‌ها کنار هم جمع می‌شوند. ما باید به این وضع برگردیم. با این سخن برخی به من می‌گویند سنت‌گرا هستم و من می‌گویم این که بد نیست. 
در هفت هشت سال گذشته که این دوره شهرداری کار کرده است وضعیت ساخت و ساز میدان‌ها رو به زوال و افت رفته یا پیشرفت کرده است؟ 
سقوط. 
آیا شهرداری در این سال‌ها معبر یا محلی که سازگار با معماری ایرانی اسلامی باشد ساخته است؟ 
خیر. 

شهرری
نظرات (0)
Add Comment