بیدارگری وجدان های خفته
اسیران کربلا در بدو ورود به شهر کوفه با جمعیت انبوهی مواجه شدند که برای تماشای اسرا آمده بودند؛ در تاریخ کربلا آمده است که:
وقتى كه نگاه اهل كوفه به اسیران مظلوم افتاد ناله و گریه كردند، امام سجّاد علیه السّلام به آنها رو كرد و فرمود: «أتنوحون و تبكون من اجلنا؟ فمن الّذى قتلنا؟»، آیا شما به حال ما نوحه مىكنید و مىگریید، پس چه كسى ما را كشت؟(1)
سخنان افشاگرانه در میان مردم كوفه قبل از اینکه اسرا را وارد مجلس ابن زیاد کنند اهل بیت علیهم السّلام در همان کوچه و بازارها برای مردم سخنرانی کردند. بعد از سخنان شیوای زینب کبری دختر امیر المۆمین علی علیه السّلام امام زین العابدین علیه السّلام برای مردم کوفه خطبه ای غراء خواندند. حضرت با معرفی خود از طریق پدرشان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السّلام به مصائب کربلا اشاره کردند. و از سوی دیگر کوفیان را به پیمان شکنی با امام حسین علیه السلام متوجه نموده و این عهد شکنی را مایه هلاکت آنان دانستند. گوشه ای از خطابه حضرت چنین است:
گفت: اى مردم هر كس مرا مىشناسد، احتیاج به معرفى نیست و هر كس مرا نمىشناسد، اینك من خود را معرفى خواهم كرد: من على بن حسین بن على بن ابى طالبم. من فرزند كسى هستم كه حرمت وى را رعایت نكردند و مالش را به غارت بردند. و اهل بیت او را اسیر كردند. منم پسر آن كس كه در كنار شط فرات بىآنكه از او خونى طلب داشته باشند و یا او حقى را پایمال كرده باشد سر بریدند. من فرزند كسى هستم كه با زجر و محنت وى را بكشتند، اما او صبر كرد و شكیبایى از خود نشان داد؛ و همین افتخار براى ما كافى است. اى مردم سوگند مىدهم شما را به خدا، آیا فراموش كردید كه شما نامهها براى پدر من نوشتید و چون به سوى شما آمد، به او خدعه و نیرنگ زدید. شما با پدرم عهد و پیمان بستید و با وى بیعت كردید، اما بیعت خود را شكستید و او را به قتل رساندید. پس هلاكت بر شما باد و با این توشهاى كه به آخرت فرستادید هلاكت بر شما باد…(2)
تأثیر خطبه امام بر مردم کوفه
در این هنگام بود كه صداى آنان از هر سو به سرزنش خویشتن به آسمان برخاست و پارهاى به پارهاى دیگر مىگفتند: اى واى بر ما! دریغ و درد بر ما! اى افسوس بر ما! و برخى نیز به دیگران گفتند: واى بر شما كه ندانسته خود را نابود ساختید و با كشتن فرزندان ارجمند پیامبر و به بند اسارت كشیدن بازماندگان آنان، خود را در خور سختترین كیفرها ساختید! آن گاه امام سجّاد علیه السّلام به روشنگرى خود ادامه داد.(3)
پاسخ قاطع به شبهه شیطان
[آنگاه ابن زیاد] به علىّ بن الحسین علیهماالسّلام نگاه كرد و گفت: اسمت چیست؟
فرمود: من علىّ بن الحسین هستم!
گفت: مگر نه این است كه خدا، على بن الحسین را كشته است؟!
[امام سجاد علیه السّلام] سكوت كرد.
ابن زیاد گفت: چه شده؟! چرا سخن نمىگویى؟!
[حضرت سجاد علیه السّلام] فرمود: برادرى داشتم كه او هم علىّ خوانده مىشد، و مردم او را كشتند! [ابن زیاد] گفت: خدا او را كشته است!
[دیگر بار نیز] على [بن حسین علیه السّلام] سكوت كرد.
[ابن زیاد] گفت: چه شده چرا صحبت نمىكنى؟!
فرمود: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها» «خدا جانها را هنگام مرگشان مىگیرد»، «وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ». «هیچ نفسى جز به إذن خدا نمىمیرد.»
[ابن زیاد] گفت: و الله تو از آنهایى! [سپس به مرّی بن معاذ أحمرى گفت:] واى بر تو، بكش او را!(4)
منطق امام آن قدر محکم بود که ابن زیاد جز اینکه دستور قتل حضرت را بدهد در برابر آن جوابی نداشت؛ هر چند با فداکاری عمه ایشان زینب کبری علیهاالسّلام نتوانست به قصد شوم خود برسد.
خلع سلاح مدبّرانه دشمن
یزید نیز همچون ابن زیاد کشتن امام حسین علیه السّلام و اصحابش را به خدا نسبت می دهد. امام نیز پاسخ قرآنی به این شبهه می دهد:
«یزید متوجّه امام سجّاد علیه السّلام مىشود و مىگوید: اى على كار خداوند با پدرت حسین را چگونه دیدى؟
امام سجّاد علیه السّلام مىفرمایند: قضاى خداوند پیش از خلقت آسمان و زمین را دیدم!
یزید با چند نفر از حضّار مشورت مىكند، آنها قتل او را پیشنهاد مىكنند!
زین العابدین علیه السّلام مىفرماید: اى یزید اینان نظرى دادند بر خلاف آنچه كه همنشینان فرعون نظر دادند هنگامى كه درباره موسى و هارون با آنان مشورت كرد، آنها گفتند: «موسى و برادرش را رها كن، فسّاق هم فرزندان انبیاء را به قتل نمىرسانند».
پس یزید امساك كرد.(5)
حضرت با تشبیه کردن کار یزید با کار فرعون به او می فهماند که او و مشاورانش از فرعونیان نیز پست تر اند. و اینکه اگر مرا بکشی فسق خود بیش از پیش آشکار می شود. از این رو یزید را خلع سلاح کرد.
تأثیر کلام امام
امام سجّاد علیه السّلام اجازه سخن گفتن خواست. یزید گفت: آرى به شرط آنكه ناسزا نگوئى. امام سجّاد علیه السّلام فرمودند: تو در جائى هستى كه مثل من نمىتواند ناسزا بگوید، سپس فرمودند: چه گمانى به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دارى اگر مرا در این حال ببیند.
یزید دستور مىدهد كه غل را باز كنند.
یزید به خطیب دستور مىدهد كه ثناى معاویه را بگوید و به امام حسین علیه السّلام و آل او دشنام دهد، خطیب دشنامگوئى به امام على علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام را افزون مىكند، امام سجّاد علیه السّلام فریاد مىزند: رضایت مخلوق را در برابر غضب خالق خریدى، پس نشیمنگاه خود را از آتش پر بدان .(6)
فرازی از خطبه امام عارفان در مجلس بیگانگان
من فرزند كسى هستم كه به خون خود آغشته شد، من فرزند ذبح شده در كربلا هستم، من فرزند كسى هستم كه تمامى پریان در تاریكى بر او گریستند و پرندگان آسمان بر او نوحه مىكنند.
در اینجا ضجّه مردم به گریه بلند مىشود، یزید از فتنه ترسید، به مۆذّن دستور داد كه اذان نماز را بگوید، مۆذن مىگوید: اللّه اكبر.
امام سجّاد علیه السّلام مىفرمایند: خداوند بزرگتر جلیلتر، عالیتر و كریمتر از آنست كه ما بترسیم یا بر حذر باشیم.
مۆذّن مىگوید: أشهد أن لا اله الّا اللّه.
امام سجّاد علیه السّلام مىفرمایند: آرى با هر شهادتدهندهاى شهادت مىدهم كه هیچ معبودى جز او نیست و پروردگارى غیر او وجود ندارد.
مۆذّن مىگوید: اشهد ان محمدا رسول اللّه.
امام سجّاد علیه السّلام به مۆذّن مىفرمایند: به حقّ محمّد صلّى اللّه علیه و آله از تو مىخواهم سكوت كنى تا من این كلام را بگویم. آنگاه رو به یزید مىكنند و مىفرمایند: این رسول عزیز و كریم جدّ توست یا جدّ من است؟ اگر بگویى جدّ توست همه حضّار و همه مردم مىدانند كه دروغ گفتهاى، اگر بگوئى جدّ من است پس چرا پدرم را از روى ظلم و عدوان به قتل رساندى، اموال او را غارت كردى، زنان او را اسیر كردى، واى بر تو در روز قیامت هنگامى كه جدّ من دشمن تو باشد.
یزید بر مۆذن فریاد مىزند: براى نماز اقامه بگو، بین مردم همهمه مىافتد، گروهى نماز مىخوانند و گروهى متفرق مىشوند.(7)
پی نوشت:
1. ابن طاووس، على بن موسى – محمدى اشتهاردى، محمد، غم نامه كربلا / ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف، 1جلد، نشر مطهر – تهران، چاپ: اول، 1377ش، ص 166
2. سید محسن امین عاملی، مترجم: علی حجتی کرمانی، سیره معصومان، تهران: سروش، چاپ دوم، 1376 ش، ج5، ص : 188
3. ابن نما حلى / مترجم على كرمى، در سوگ امیر آزادى، قم: حاذق، چاپ اول، 1380ش، ص 301
4. . ابو مخنف كوفى، لوط بن یحیى – سلیمانى، جواد، نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا / ترجمه وقعة الطفّ، 1جلد، مۆسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى – قم، چاپ: دوم، 1380 ش، ص 196
5. ترجمه مقتل مقرم، بیروت: مۆسسة الخرسان للمطبوعات، 1426 ق- 2007 م، ص : 254
6. همان، ص 255
7. ترجمه مقتل مقرم ، ص 256 – 258
منبع تبیان