رابطه پنهانی پسرخاله و دختر خاله با قتل به پایان رسید

به گزارش راگانیوز ، متهم که مردی جوان است، در پی یک رابطه عاشقانه با دخترخاله‌اش متهم به قتل شوهر او شد، اما در دادگاه اتهامی که پیش از این قبول کرده بود را رد کرد.
براساس محتویات پرونده، این قتل سه سال قبل اتفاق افتاد و بعد از برملاشدن راز رابطه این پسرخاله و دخترخاله بود که مأموران مرد جوان به نام بهزاد را بازداشت کردند تا درباره مفقودشدن سینا بیشتر توضیح دهد و در نهایت او به قتل اعتراف کرد و گفت:
«شب قبل از حادثه داشتم کار می‌کردم که شیما زنگ زد، پشت تلفن گریه می‌کرد شنیدم سینا شوهرش او و بچه‌ها را از خانه بیرون انداخته است به شیما گفتم اجازه بده با سینا صحبت کنم که این اجازه را نداد. فردای آن روز از شیما پرسیدم چه اتفاقی افتاد. گفت: سینا با برادرم صحبت کرده است نمی‌خواهد با من زندگی کند. مقداری مشروب خوردم و به خانه سینا رفتم. خیلی عصبانی بودم. بعد از چند ساعت خواستم به خانه خودم بروم که سینا مثل همیشه گفت: من را می‌رساند. به او گفتم به سمت خیابان اتحاد برو آنجا کار دارم در یک کوچه تاریک توقف کردیم، گفتم اینجا کار دارم چاقو را از جیبم درآوردم، کمی تردید داشتم تا اینکه اولین ضربه را به بدن او وارد کردم.
خواست چاقو را بگیرد ضربه بعدی را به گردن او فرو کردم. خیلی ترسیده بودم، ماشین را روشن کردم و به سمت ورامین رفتم گوشه‌ای از اتوبان کنار زدم و فرار کردم. چند قدم که دویدم این فکر به ذهنم آمد که اثر انگشتانم را از روی فرمان ماشین پاک کنم. برگشتم دستمال را بنزینی کردم و روی فرمان ماشین گذاشتم کبریت را زدم که آتش شعله‌ور شد. بعد فرار کردم با خودم گفتم که مردم آتش را خاموش می‌کنند، ولی این‌طور نشد و چند روز بعد هم دستگیر شدم».
بعد از بازداشت متهم، شیما نیز به اتهام معاونت در قتل دستگیر شد.
او اتهام معاونت را قبول نکرد و گفت: من به پسرخاله‌ام نگفتم شوهرم را بکشد و نقشی هم در این قتل نداشتم. با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به شعبه ۷ دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. م
تهم روز گذشته پای میز محاکمه رفت و در ابتدای جلسه، اولیای دم خواستار صدور حکم قصاص شدند. مقتول دو دختر داشت که حالا بچه‌ها با عمویشان زندگی می‌کنند. عموی دختر‌ها به قضات گفت: دختر‌های برادرم را مانند بچه‌های خودم بزرگ می‌کنم، اما ضربه‌ای که آن‌ها خورده‌اند، خیلی بزرگ است و بچه‌ها بعد از مرگ پدرشان تحت نظر روان‌پزشک و روان‌شناس هستند و درمان می‌شوند. آن‌ها خیلی زیاد به پدرشان وابسته بودند و این اتفاق از آنجایی که ناشی از مرگ طبیعی نبوده، وضعیت آن‌ها را بدتر کرده است.
دختر‌ها نیز به قضات گفتند: اینکه گفته می‌شود پدر ما مرد بداخلاقی بود، درست نیست. او مرد خوبی بود همیشه پدر، ما را به تفریح و گردش می‌برد و هیچ‌وقت این‌طور نبود که به ما بی‌توجهی کند.
در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت. او اتهام قتل را رد کرد و گفت: من قبول دارم با شیما ارتباط داشتم، اما شوهرش را من نکشتم. شیما با من درددل می‌کرد و از اینکه شوهرش بداخلاق است، می‌گفت، اما من شوهرش را نکشتم و هرچه اعتراف کردم به دلیل فشاری بود که تحمل می‌کردم و آنچه گفتم، در بازجویی‌ها فهمیده بودم.
در ادامه شیما در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من اتهام معاونت در قتل را قبول ندارم. من در قتل شوهرم نقشی نداشتم و ارتباط من و پسرخاله‌ام به‌خاطر فامیل‌بودنمان بود و رابطه عاشقانه‌ای بین ما نبود. شوهرم هم در جریان این ارتباط بود. من وقتی بازداشت شدم، دخترانم تنها شدند و برای اینکه بتوانم آن‌ها را ببینم و کنار بچه‌هایم باشم، اصرار کردم با وثیقه بیرون باشم، اما حالا که خانواده همسرم اجازه نمی‌دهند من بچه‌هایم را ببینم، برایم فرقی نمی‌کند بیرون باشم یا در زندان. در نهایت هیئت قضات پرونده را برای اینکه مشخص شود قتل دقیقا کجا رخ داده و مرگ بر اثر ضربه چاقو بوده یا سوختگی، به دادسرا بازگرداندند.
حادثهخیانتدخترخالهراگانیوزقتلورامینپسرخاله
نظرات (0)
Add Comment