شعری در وصف مولای متقیان امیر مومنان

کعبه هستم سالها ليل ونهار
بوده ام در انتظار وبيقرار
انتظار يکه مولودي شگرف
بيقرار ديدن روي نگار
سی عام الفيل در ماه رجب
آخر آمدفصل هجروانتظار
جمعه روز سيزده از ماه بود
مادري آمد کنارم باردار
با خدايش کرد او راز ونياز
خواست وضع حمل آسانش زيار
امر حق من سينه ام بشکافتم
در درون من گرفتي اوقرار
از براي فاطمه بنت اسد
اندرون کعبه همچون لاله زار
شدغذا بهرش مهيا از بهشت
مريم وسارا برش مشغول کار
عاقبت آمد به دنيا کودکش
شد “علي” نامش زسوي کردگار
ميزباني کردم از او چند روز
تا ابد باشد برايم افتخار
آمد آن مردي که باشد تا ابد
سيره ي عدلش به دنيا ماندگار
آمد آن مردی که شمشیرش کند
خنده ی شوق پیمبر آشکار
وصفش آمد “لا فتي الا علي”
قول حق” لا سيف الا ذوالفقار
آمدآنکس ،گر نمي آمد نبود
بهر زهرا همسرش در روزگار
کنيه اش از سوي مادر حيدر است
حيدر کرار در هر کارزار
روزها در جبهه ها جنگاورست
شب به درگاه خدايش خاکسار
‏هرکسی دارد به دل حب علی
زآتش دوزخ بدور ورستگار

اسماعیل تقوایی/شهرری

شهرری
نظرات (0)
Add Comment