شهيد رستگار و انتخابي آگاهانه

 

مقام شهادت اوج بندگي و سير و سلوك در عالم معني است و ما خاكيان محجوب چه مي دانيم كه اين ارتزاق عند رب الشهدا چه است؟ امام خميني(ره)
هرازگاهي چند از آناني بنويسيم كه عشق را در مسير رسيدن به معبود يافتند و اين راه را به سبكي بال پرندگان طي كردند. آنان كه روشني انديشه پاك شان در دل تاريكي هاي زمان، مسير هدايت و سخن شان پاسخ همه سوالات بي جواب است. دفتر پژوهش و بررسي هاي خبري به منظور پاسداشت مقام شهيد با ارائه سلسله گزارشهاي يادنامه سخن عشق همراه مي شود با عاشقان حقيقي كه معرفت الهي را به حق درك كردند.
و امروز همراه با شهيد كاظم نجفي رستگار
كاظم نجفي رستگار در بهار ۱۳۳۹ هجري خورشيدي در شهرري ديده به جهان گشود. پدر او كشاورز بود و به سختي امرار معاش مي كرد.وي با وجود سختي هاي فراوان قدم در راه تحصيل علم نهاد و تا كلاس سوم متوسطه را با موفقيت به پايان رساند، اما به دليل مشكلات مالي از ادامه تحصيل بازماند.
در دوران نوجواني مشتاقانه وارد مبارزات و فعاليت هاي انقلابي شد و تمام توان و همت خود را براي پيروزي انقلاب بكار بست.
با پيروزي انقلاب اسلامي و شروع غائله كردستان و تحريكات نيروهاي ضد انقلاب، راهي كردستان شد و آموزش هاي چريكي را در آنجا فرا گرفت. وي پس از بازگشت در پادگان توحيد به عضويت رسمي سپاه پاسداران درآمد و پس از مدتي به فيروزكوه رفت و در آنجا براي جوانان و نوجوانان كلاس هاي آموزش احكام ديني و مسايل نظامي برگزار كرد.
وي سپس به عنوان فرمانده يكي از گردان هاي تيپ رسول الله (ص) منصوب شد و پس از شش ماه فعاليت، مسووليت واحد عمليات را در پادگان توحيد پذيرفت و تا شروع جنگ در اين سمت باقي ماند.
سرانجام سردار سرافراز سپاه اسلام، در عمليات بدر در ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ هنگام اذان ظهر در منطقه هور الهويزه شرق دجله در حالي كه مشغول شناسايي منطقه بود، به همراه چند نفر از فرماندهان تيپ سيدالشهدا (ع) به درجه رفيع شهادت نايل آمد و آخرين آرزويش نيز محقق شد.
پيكر پاك شهيد كاظم نجفي رستگار، پس از ۱۳ سال در منطقه هورالهويزه تفحص و به تهران منتقل شد و در قطعه ۲۴ بهشت زهرا تهران آرام گرفت.
در پايان مروري داريم بر گل واژه هاي اين شهيد گرانقدر كه بر صفحات سرخ وصيتنامه اش نقش بسته است:
ستايش خداي عزوجل را كه مرا از امت محمد ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ و شيعه علي (ع) قرار داد و سپاس خداي را كه با آوردن حق از ظلمت به روشنايي و از طاغوت نجاتم داد و مرا از كوچكترين خدمتگزاران به اسلام و انقلاب اسلامي قرار داد.
اميدوارم كه خداوند متعال رحمت خود را نصيب بنده گناهكار خود بفرمايد و مرا به آرزوي قلبي خود، يعني شهادت في سبيل‌الله برساند كه تنها راه نجات خود مي‎دانم و آرزوي ديگرم اين است كه اگر خداوند شهادت را نصيب بنده گناهكار خود كرد، دوست دارم با بدني پاره پاره به ديدار الله و ائمه معصومين به‏خصوص سيدالشهدا(ع)بروم.
من راهم را آگاهانه انتخاب كردم و اگر وقتم را شبانه‎ روز در اختيار اين انقلاب گذاشتم، چون خود را بدهكار انقلاب و اسلام مي‌دانم و انقلاب اسلامي گردن بنده حق زيادي داشت كه اميدوارم توانسته باشم جزء كوچكي از آن را انجام داده باشم و مورد رضايت خداوند بوده باشد…

نظرات (0)
Add Comment