«حسن» نامي كه روايت است جبرئيل از سوي خدا بر رسول خدا نازل كرد، در طول دوران دفاع مقدس روي خيلي از گروهانها، گردانها و حتي تيپها گذاشته ميشد.
سيدهادي، فرماندهي بيادعا
سال 64 بود كه انفجار مين دست سيد هادي موسوي را پراند! مشغول آموزش نيروهاي بسيجي بود كه ضامن مين بيموقع عمل كرد و. . . بعد از آن سيد هادي بود و يك دستي كه بايد با آن فرماندهي پادگان شهيد رجايي سپاه شهركرد، آموزش نيروها و رزم در ميدان جنگ استفاده را انجام ميداد.
سالهاي 63 و 64 براي سيد هادي روزهاي خاصي رقم خورد كه از مفقود شدن برادرش در عمليات بدر گرفته تا جانبازياش از ناحيه يك دست، ميتوانست براي هر انساني نااميدكننده باشد اما سيد هادي كسي نبود كه با اين چيزها ميدان را خالي كند و وقتي كه مدتي را به عنوان فرمانده پادگان شهيد رجايي خدمت كرد، شوق بازگشت به جبهه چنان بيقرارش كرده بود كه نام پدر را از فهرست رزمندگان اعزامي خارج كرد و خودش به جاي او به جبهه رفت! در اين زمان علاوه بر قطعي يك دست تركشهاي زيادي در سراسر بدنش داشت كه باعث ميشد فرماندهان، سيد را از حضور در جبهه منع كنند. اما هادي با اصرار به جبهه بازگشت.
شهيد موسوي كه به دليل سابقه زياد و كسوت رزمندگياش به جانشيني فرمانده گردان امام حسن(ع) از تيپ 44 قمر بنيهاشم نائل شده بود، به همراه بچههاي باصفاي همين گردان وارد كارزار والفجر10 شد، ارتفاعات سربه فلك كشيده شاخ شميران، منطقهاي صعبالعبور بود كه خيلي از رزمندههاي جوانتر و سالمتر به راحتي نميتوانستند پستي و بلندياش را پشت سر بگذارند، اما سيد هادي با وجود تركشهاي بسياري كه روي تن داشت، تعداد قابل توجهي نارنجك به كمرش بسته بود كه اگر نتوانست با يك دست سلاح بر دست گيرد، نارنجكها را به طرف دشمن پرتاب كند.
حقيقت اين بود كه روح بلند او ديگر تاب ماندن در قفس تن را نداشت و فرمانده دلاور گردان امام حسن(ع)، به تاريخ 23/12/66 در ارتفاعات شاخ شميران شربت شهادت را نوشيد و به همان قافله عشقي پيوست كه سرور جوانان اهل جنت، امام حسن و امام حسين(ع)قافلهداران آن هستند.
آرپيجي زن يكدست
حاج سعيد تراب كه سال 42 در ابن بابويه شهر ري به دنيا آمده بود، با شروع جنگ جزو اولين رزمندههاي شهرري بود كه به جبهه رفت. خرداد 61 هم كه در عمليات الي بيت المقدس شركت كرد، يك دستش را در راه هدفي داد كه سالها بود پاهايش عرض و طول اين مسير را به تمناي وصال يار طي ميكردند. اما سعيد با همان يك دست باقي مانده چنان آرپيجي ميزد و تيربار شليك ميكرد كه كسي باورش نميشد اين رزمنده دلاور تنها با يك دست اين كار را انجام ميدهد.
راهاندازي و سرپرستي گردان يازهرا(س) يكي از كارهاي شاخص شهيد تراب بود كه به همراه سردار شهيد مجيد داوودي راسخ به خوبي آن را انجام دادند. اما حاج مجيد در عمليات نصر4 به شهادت رسيد و بعد از آن حاج سعيد جاي خالي او را در عملياتهاي لشكر10 سيدالشهدا(ع) در جبهههاي شمالغرب پر كرد.
اواخر سال 66 كه گردان يازهرا(س) تبديل به تيپ شد، حاج سعيد تراب به گردان تازه تاسيس شده امام حسن(ع) رفت و ابتدا جانشيني اين گردان را برعهده گرفت. با شروع سال 67 و حملات سنگين ارتش بعث كه روزهاي تلخي را براي رزمندگان رقم زد، لشكر 10 به جنوب منتقل شد و صبح روز اول مردادماه 1367 وقتي كه عراقيها حمله سنگيني را در سه راهي كوشك ترتيب داده بود، حاج سعيد به همراه گردان امام حسن(ع) به آنجا رفت و جزو اولين نيروها برابر انبوه دشمن صفآرايي كرد.
حاج سعيد تراب يكي از شهداي اين نبرد نابرابر بود كه در كسوت فرماندهي گردان امام حسن(ع) در اولين روز مرداد ماه 67 به شهادت رسيد.
عليرضا محمدي / روزنامه جوان