اگر قصد دارید یک رهبر موفق باشید باید ۶ مهارت اصلی رهبران بزرگ را فرا بگیرید و از آنها در فرآیند رهبری خود استفاده کنید.
-
توانایی الهام بخشیدن برای پیروان
یک رهبر خوب باید بتواند برای دیگران الهام بخش باشد. او باید بتواند نه تنها ذهن پیروان، بلکه دل و جان آنان را نیز تسخیر کند و به تملک خود در آورد.
رهبری که فقط از حربه ی منطق استفاده می کند پیروان بی حوصله ای خواهد داشت که هیچ انگیزه ای ندارند و لذا به سرعت جایگاه خویش را از دست خواهد داد.
رهبری هم که فقط عاطفی و احساساتی باشد پیروان پر انگیزه ای خواهد داشت که نمی دانند هدفشان چیست! پس هر دوی این ها باید در کنار یکدیگر باشند.
بنابراین به عنوان یک رهبر شما باید الهام بخش پیروان تان باشید و از هیجانی که در آن ها به وجود آورده اید برای رسیدن به هدف استفاده کنید. به آنها کمک کنید تا هدف بزرگتان را ببینند و از تغییرات نهراسند.
-
برقراری یک ارتباط خوب
رهبران بزرگ کسانی هستند که می توانند هدف خود را بیابند و آن را به شیوه ای بیان کنند که پیروانشان به راحتی بتوانند این اهداف را درک نموده، برای خود درونی کنند و با دیگران به اشتراک بگذارند.
بسیاری از رهبران چشم انداز خوبی دارند، اما نمی دانند سازمان خود را به سوی کجا هدایت کنند. چشم اندازی که دارید نباید تنها در ذهنتان حفظ شود بلکه باید برایتان همانند رویایی باشد که به دنبال تحققش هستید.
بنابراین چشم انداز خود را به وضوح، به صورت به یاد ماندنی و پرشور برای پیروانتان شرح دهید به به طوری که مردم بتوانند آن را درک کنند و از شما پیروی نمایند زیرا تنها با این کار می توانید پله پله پیش رفته و کم کم به اهداف ریز و درشتتان دست یابید.
همچنین بخوانید: مهارت های ارتباطی برای رهبری بهتر
-
توانایی و اراده ی ماموریت دادن به پیروان
رهبران بزرگ می دانند که نمی توانند همه ی کارها را خودشان به تنهایی انجام دهند. آنها ممکن است بتوانند به تنهایی کارهای خود را انجام دهند، اما هرگز به نفوذ و قدرتی که از طریق مشارکت کردن در کار به دست خواهند آورد دست نخواهند یافت پس مشارکت کلید موفقیت یک رهبر است.
ضرب المثل های قدیمی وجود دارند که می گویند: یه دست صدا نداره و یا با یه گل بهار نمی شه. این ضرب المثل های قدیمی دقیقا مصداق همین امر هستند. هنگامی که ما به افراد قدرت لازم را می دهیم، اثربخشی و اثرگذاری خود را به طور نمادین افزایش داده ایم.
متأسفانه رهبران بی شماری از این ویژگی غافل می شوند؛ زیرا آنها از اعطای حق اختیار به دیگران می ترسند. اما اینگونه رهبران باید یاد بگیرند که از افراد درستی در تیمشان استفاده کنند و سپس با اعطای اختیار به آن ها کارهای خود را کمتر کرده و به مسایل کلیدی تر بپردازند.
-
توانایی آموزش اصول مهم
هنگامی که شما به تاریخ سری بزنید و به زندگی رهبران بزرگ نگاهی بیندازید، می بینید که رهبران بزرگ از توانایی آموزش بالایی برخوردار بوده اند. مسیح، به عنوان یکی از رهبران بزرگ تاریخ، در ابتدا مردم را با داستان ها و روایات مختلف آموزش داد. او می دانست که باید مفاهیم بنیادین را به پیروانش منتقل کند تا بتوانند انها را به یاد آورده و در زندگیشان به کار گیرند و پس از آن، پیروانش او را “معلم” نامیدند.
جک ولش، مدیر عامل شرکت جنرال الکتریک، نمونه ی خوبی از یک رهبر کسب و کار مدرن است که همواره از اصل آموزش استفاده می کند. وقتی ولش رهبری جنرال الکتریک را بر عهده گرفت، این شرکت سرمایه ای معادل ۴ میلیارد دلار داشت حال آن که پیش از بازنشستگی ولش، این مبلغ بالغ بر ۴۰۰ میلیارد دلار بود.
حال سوالی که پیش می آید این است که راز موفقیت او چه بود؟ پاسخ این است که آموزش کارکنان جنرال الکتریک به مدت طولانی سبب شد که شرکت بتواند به طور چشمگیری در بازار جهانی پیشرفت کند. ولش می دانست که مردم نیاز به آموزش دارند و لذا چندین ساعت از وقت خود را به آموزش آن ها اختصاص می داد.
-
توانایی تعیین اهداف، استراتژی ها و اقدامات
هر رهبری مسئولیت چندین زمینه کلیدی را بر عهده دارد. بنابراین مسئولیت وی تنظیم اهداف یا سازمان دهی آنها به نحوی است که دیگران قادر به انجامشان باشند. رهبران باید (با کمک دیگران) تعیین کنند که تیم باید چه کارهایی را انجام داده و چه کارهایی را انجام ندهد.
آنها باید به اندازه کافی قوی باشند که بتوانند به پیروان انگیزه و انرژی بدهند و آن قدر واقع گرا باشند که بتوانند واقعیت را به زیردستانشان نشان دهند. علاوه بر این رهبر باید استراتژی را مجددا و با کمک دیگران تعیین نماید. زیرا هنگامی که کارکنان بدانند که سازمان به کدام سمت می رود، هدف خود را درک کرده و به سوی موفقیت گام بر می دارند و این همان چیزی است که رهبران بزرگ به دنبالش هستند.
-
توانایی متمرکز نمودن افراد بر روی هدف
اهداف مناسب برای پیروان باید به صورت روزانه تعیین شوند. آنها باید وظایفی را انجام دهند که برای آن روز یا هفته یا حتی سه ماه بعد مرتب شده است. رهبران متفاوت هستند اما همه ی آن ها یک هدف دارند و آن هم دستیابی به موفقیت است.
آنها می دانند که سازمان جایی است که بیشتر عمرشان را در آنجا سپری می کنند و به همین علت، باید چشم اندازشان مبتنی بر سازمان و افراد باشد. رهبران باید بدانند که نقطه ی پایان دقیقا کجاست. بنابراین، رهبری نه تنها شامل امروز است، بلکه باید به برنامه ریزی آینده نیز بپردازد.
رهبران ماهر نه تنها برای پیروانشان الهام بخش هستند بلکه چشم اندازها را نیز مشخص می کنند تا پیروانشان با دنبال کردن آن چشم اندازها مصائب و مشکلات را یکی یکی پشت سر گذاشته و بتوانند به هدفی که هم برای خودشان و هم برای سازمان حیاتی است دست یابند.
بنابراین وظیفه ی یک رهبر بزرگ این است که تا جایی که می تواند پیروانش را بر روی هدف متمرکز کند و به آن ها انگیزه ی لازم برای دستیابی به موفقیت را چه مادی باشد و چه معنوی بدهد.