فیلم های پیشنهادی برای تعطیلات نوروز5
باز هم نوروز از راه رسید و وقت تعطیلات،امسال با توجه به شرایط جامعه به خاطر ویروس کرونا بیشتر ما تمایل داریم به بهترین شکل از لحظه های این تعطیلات استفاده کنیم و خوش بگذرانیم یکی از راه های تفریح کم هزینه و بدون رفت آمد دیدن فیلم هست اما چه فیلم هایی باید ببینیم !ما در این قسمت از مجله انعکاس برای شما یک لیست پیشنهادی داریم با ما همراه باشید/بخش پنجم
۱۷- فیلم System Crasher
فیلم سیستم شکن
کارگردان: نورا فینگشایت
بازیگران: هلنا زنگل
میانگین امتیازات System Crasher در IMDB: ۷/۸ | امتیاز متاکریتیک: ۹۰
خلاصه داستان: بنی دختر بچه ۹ سالهایست که مادرش او را به خانههای گروهی آلمان سپرده است. اما این دختربچه در این خانهها مهار نشدنی به نظر میرسد.
دختر بچهای به نام بنی، که به ظاهر ۹ ساله است اما بسیار فراتر از سنش میفهمد، تصمیم دارد که سیستم تربیتی خانههای گروهی آلمان را به بازی بگیرد. بنی مرتبا میگوید که برای ادامه زندگی باید پیش مادرش باشد اما مادرش بعضا از او یک هیولا ساخته و نمیخواهد مسئولیتش را بپذیرد. یک دوربین روی دست، هم تراز با قد بنی، به دنبالش میدود تا هم لحظات جذاب بچهگانه را به تصویر بکشید و هم گاهی ما را به وحشت بیندازد. احتمالا کسانی که فیلم The Florida Project را دیده باشند، در انتها احساس بغض و حتی خشمی نسبت به سیستم پرورشگران داشتند. حال در ادامه همان فیلم، این بار بنی در فیلم سیستم شکن، این بغض را برایتان میترکاند. از هلنا زنگل، دختر بچه نقش اول این فیلم نیز، حالا حالاها خواهید شنید.
۱۶- فیلم First Cow
فیلم نخستین گاو
کارگردان: کلی رایکارد
بازیگران: جان ماگارو، اُریون لی
میانگین امتیازات First Cow در IMDB: ۷/۱ | امتیاز متاکریتیک: ۸۹
خلاصه داستان: در سال ۱۸۲۰ و در سرزمینی که برای اولین بار در آن یک گاو دیده میشود، کاراکتری به نام کوکی، مهاجری چینی به نام کینگ لو را از خطر مرگ میرهاند. در ادامه رفاقتی میان این دو شکل میگیرد تا اینکه ایدهای بکر برای پول در آوردن از این سرزمین به ذهنشان میرسد…
روایتی ساده از رفاقتی مردانه میان دو نژاد مختلف. کلی رایکارد، که او را با فیلمهای شاخصی همچون Certain Woman و Wendy and Lucy میشناسیم، باز هم با همان ریتمِ آرام و با رگههایی از وسترن بازگشته است تا حال و هوای رفاقتی از جنس فیلم اولش یعنی Old Joy را به تصویر بکشد. اما این بار این رفاقت در سایه ایدههایی برای پول در آوردن و بهره گیری از طبیعت بکرِ دهکدهای در حوالی سال ۱۸۲۰، قرار میگیرد و به شکل گیری نخستین جرقههای سرمایهداری میانجامد. ممکن است ریتم آرام فیلم و قصه بسیار سادهاش که دیر هم شروع میشود، قدری شما را دلسرد کند. اما صبور باشید و تا پایان آن را ببینید. به یکبار دیدنش در بین بهترین های فیلم ۲۰۲۰ میارزد.
۱۵- فیلم Martin Eden
مارتین ایدن
کارگردان: پیترو مارسلو
بازیگران: لوکا مارینلی، جسیکا کرِسی
میانگین امتیازات Martin Eden در IMDB: ۶/۸ | امتیاز متاکریتیک: ۷۴
خلاصه داستان: مارتین ایدن از طبقه پرولتاریا، به طور خود آموز خواندن و نوشتن را یاد میگیرد و در تلاش است که با سلاح نویسندگی، بتواند از طبقه فعلیاش فراتر رود و به جایگاه والا در میان نخبگان ادبی برسد. اما به چه قیمتی؟
فیلم مارتین ایدن، اقتباسیست از رمان «مارتین ایدن» نوشته جک لندن. جک لندن در این رمان، کاراکتری در نقطه مخالف خود به لحاظ گرایشهای سیاسی پدید آورد. لندن خودش گرایش به سوسیالیست داشت اما کاراکتر مارتین ایدن در کتاب، از فرد گرایی دفاع میکند. دو راهیِ پیش روی مارتین، تا همین امروز که این جهان پا برجاست ادامه دارد. اینکه هر فرد در هر حرفهای که باشد بسیار پیش میآید که باید تعادلی را میان مخاطبان، سرمایه گذاران و دغدغههای شخصیاش برقرار کند. شهرت و نفوذ در جامعه سرمایه داران، همچون تابلوی نقاشی ابتدای فیلم، از دور قشنگ است. اما از نزدیک جز لکههای رنگی بیش نیست. مارتین که خود از طبقه کارگران است، در ادامه با دختری از طبقه بورژوا آشنا میشود.
مارتین احساس میکند که با نفوذ در این خانواده و ازدواج با این دختر میتواند هموارتر به آروزهایش دست پیدا کند. اما لنزهای واید در پلانهایی که مارتین را در آن خانه عظیم نشان میدهند، کاملا گویای سر در گمی او در این فضاست. صحنههایی که مارتین بر سر میز شام، در کنار آن اشرافیان مینشیند و احساس انزجاری که نسبت به آنها پیدا میکند، فکر میکنم برای بسیاری از مخاطبان قابل لمس باشد. برای لمس بیشتر این احساسات، فیلم مارتین ایدن را از دست ندهید. فیلمی که ما آن را امسال تماشا کردیم و به همین دلیل در بین بهترین فیلم های ۲۰۲۰ قرارش دادهایم.
۱۴- فیلم The Whistlers
فیلم سوت زنها
کارگردان: کورنلیو پرومبیو
بازیگران: کاترینل منقیا، ولد ایوانو
میانگین امتیازات The Whistlers در IMDB: ۶/۳ | امتیاز متاکریتیک: ۷۶
خلاصه داستان: کریستی یک مامور پلیس است که در یکی از ماموریتهایش در جزایر قناری، با چالش سخت و عجیبی روبرو میشود. او باید برای ارتباط برقرار کردن با اهالی آن منطقه، با زبان سوت سخن بگوید.
کاراکتر پلیسی که قبلا در یکی از فیلمهای کورنلیو پرومبیو به نام Police,Adjective توانایی آن را نداشت که به مافوق خود بگوید وقتی از وجدان صحبت میکند دقیقا منظورش چیست و کلمه وجدان چه معنایی دارد؟، نخستین دغدغههای پرومبیو نسبت به مقوله زبان را به خوبی آشکار میکند. او بعدتر هم کم و بیش در فیلمهای East of Bucharest 12:08 و فیلم The Treasure این نگاه را دنبال کرده است. اما دیگر در فیلم سوت زنها، این نگاه را به اوج خود رسانده است. گویی وقتی که آدمهای فیلمهایش نمیتوانند با زبان رومانیایی منظورشان را به یکدیگر منتقل کنند، پس چه میشود اگر به زبان دیگری هم چون زبان سوت با هم سخن بگویند؟ همچنین اگر دستگاه پلیس بخواهد با تبهکاران مسلط به زبان سوت روبرو شود، شرط اول آن است که ابتدا ادبیات آنها را درک کند. یک سایه هجو آمیز مانند همیشه بر پیکره فیلم جدید پرومبیو افتاده است. فیلمیست که قطعا به یادتان خواهد ماند.
۱۳- فیلم The Traitor
فیلم خائن
کارگردان: مارکو بلوکیو
بازیگران: استلان اسکارشگورد
میانگین امتیازات The Traitor در IMDB: ۷/۱ | امتیاز متاکریتیک: ۶۴
خلاصه داستان: فیلم خائن، به روایت زندگی توماسو بوشتا به عنوان اولین عضو مافیا که حاضر میشود برای پلیس خبرچینی کند، میپردازد.
مارکو بلوکیو ۸۱ ساله، فیلمساز سرشناس ایتالیایی که بیشتر او را با فیلمهای شاخصی همچون Dormant Beauty، Sweet Dreams و Blood of My Blood میشناسیم، در جدیدترین ساخته خود یعنی فیلم The Traitor، به سراغ ابعاد متنوع زندگی توماسو بوشتا رفته است. یک نگاه کلان و صریح به جزییات زندگی بوشتا، به عنوان اولین خائن دستگاه مافیا. از یک سو پلانهایی مثل آویزان شدن خانواده بوشتا بر فراز آسمان از هلی کوپتر، ما را به همراهی با او در مسیر خیانت کردنش نزدیک میکند و از سوی دیگر منفعت طلبی، میل به شهرت و دست یافتن به موقعیتی مطمئن، پرسشهای ابهام بر انگیزی را در مواجهه با انگیزه واقعی بوشتا به ذهن میآورد. در نگاه اول با شنیدن اسم خائن، پیش فرضی منفی در ذهن همه ما شکل میگیرد. اما از خودتان بپرسید که اگر کسانی مثل بوشتا در تاریخ نبودند، مافیا تا کجا قدرت میگرفت و چگونه توان مقابله با آن بود؟ بلوکیو در این فیلم، به برداشتهای مختلفی از واژه خائن میپردازد. هواداران فیلمهای مافیایی؛ به یک نگرش تازه دعوتید. این فیلم را از دست ندهید.
۱۲- فیلم The Trial of Chicago 7
فیلم محاکمه شیکاگو ۷
کارگردان: آرون سورکین
بازیگران: ساشا بارون کوهن، ادی رد ماین
میانگین امتیازات The Trial of Chicago 7 در IMDB: ۷/۸ | امتیاز متاکریتیک: ۷۷
خلاصه داستان: روایت یک داستان واقعی در دهه ۶۰ آمریکا. چند جوان که رهبری جنبش مخالف با جنگ ویتنام را بر عهده داشتند، به اتهاماتی نظیر بر هم زدن نظم عمومی و درگیری با پلیس متهم شده و به محاکمه در دادگاه فراخوانده میشوند.
قطعا وقتی نام آرون سورکین پای فیلمنامهای باشد، انتظار آنکه دیالوگهای قدرتمند در یک روند دقیق، عنصر مهم پیش برنده در اکثر صحنهها باشد، انتظار کاملا به جاییست. باز هم جنس دیالوگ نویسی ناب آرون سورکین، لحظات زیادی از صحنههای دادگاه فیلم را جذاب کرده است. محدود نماندن به دادگاه و ریتم بخشیدن به فیلم با نمایش پشت پرده اعتراضات این جنبش و شکل گیری آن، در اجرا نیز نمره قبولی را برای سورکین به ارمغان آورده است. اگرچه که این ریتم در تمام طول فیلم حفظ نمیشود و جاهایی نیز میتواند مخاطب را خسته کند. در کنار بازی خوب تیم بازیگران، یک لایه از فیلم نیز بسیار ارزشمند است. آن هم نگاه سورکین به ماهیت اعتراضهای خیابانیست. در مجموع فیلم، یک درام دادگاهی خوب در میان بهترین فیلم های ۲۰۲۰ است.
۱۱- فیلم I’M Thinking of Ending Things
فیلم من به پایان دادن به اوضاع فکر میکنم
کارگردان: چارلی کافمن
بازیگران: جسی باکلی، دیوید دِولیس
میانگین امتیازات I’M Thinking of Ending Things در IMDB: ۷/۸ | امتیاز متاکریتیک: ۷۸
خلاصه داستان: لوسی به همراه دوستش جیک، عازم سفری به خانه والدین جیک که در یک مزرعه متروکه و خلوت قرار دارد میشوند. هنگام ورود به خانه والدین جیک، لوسی متوجه رفتارهای عجیب و مرموزانهای از سوی پدر و مادر جیک میشود…
اگر فیلمهایی که را که چارلی کافمن در مقام نویسندهشان حضور داشته است، یعنی فیلمهای Being John Malkovich «جان مالکوویچ بودن»، Adaptation «اقتباس» و Eternal Sunshine of the Spotless Mind «درخشش ابدی یک ذهن پاک» را دیده باشید و حتی دو فیلم قبلی کافمن در مقام کارگردان یعنی Synecdoche New York «نیویورک؛ جز به کل» و Anomalisa «آنومالیسا» را در یاد بیاورید، احتمالا دیگر برایتان دور از انتظار نخواهد بود که در فیلم جدیدی از این کارگردان، باز هم گرایشهایی به خلق فضای ذهنی و به طور کلی انتزاعی را ببینید.
آدمهای که ذهنشان بسیار درگیر است. مدام با خود صحبت میکنند. در روابطشان مستاصلاند. حتی در فیلم من به پایان دادن اوضاع فکر میکنم رگههایی از ژانر ترسناک را هم به ما القا میدهد. حال و هوایی متاثر از فیلم The Shining «درخشش» اثر کوبریک. اگرچه که شخصا از فصل پایانی فیلم رضایت ندارم، اما نمیتوان فیلم جدیدی از چارلی کافمن را، با آن شناختی که از آثارش داریم، نبینیم. قطعا یکی از بهترین فیلم های ۲۰۲۰ یا حتی مهمترین فیلم های ۲۰۲۰ لقب میگیرد.
۱۰- فیلم Never Rarely Sometimes Always
فیلم هرگز، به ندرت، گاهی، همیشه
کارگردان: الیزا هیتمن
بازیگران: سیدنی فلانیگان، تالیا رایدر
میانگین امتیازات Never Rarely Sometimes Always در IMDB: ۷/۸ | امتیاز متاکریتیک: ۹۱
خلاصه داستان: آتم که به طور ناخواسته باردار شده است، به همراه دوستش اسکایلر، بدون اطلاع خانوادههایشان عازم نیویورک میشوند تا آتم سقط جنین انجام دهد.
الیزا هیتمن، از فیلمسازان نو ظهور و مهم دهه ۲۰۱۰ آمریکاست و سینمایی را دنبال میکند که من نام آن را سینمای بدن میگذارم. اگر دو فیلم قبلی او یعنی It Felt Like Love «حسی شبیه به عشق داست» و Beach Rats «موشهای ساحل» را ببینید، متوجه خواهید شد که دوربین او غالبا کاراکترهای در آستانه بلوغ را رصد میکند که بدنشان حکم حریمی برایشان دارد. تحولات جسمی و گرایشهایشان به مسئلهای عمیق در ذهنشان بدل میشود. به گونهای که اگر به خوبی روی این موارد شناخت نداشته باشند، احساس بی هویتی میکنند.
آری گرایشهای آن در دوران بلوغ، بدل به شکل گیری هویتشان میشود. غالبا یک دوربینِ محدود به کاراکتر با عمق میدان کم، ذهنیت ما مخاطبان را به درونیات شخصیت اصلی نزدیک میکند. الیزا هیتمن این تمهید را در فیلم Never Rarely Sometimes Always هم در پیش گرفته است. به آتام محدود میشویم که به سادگی اعلام میکند که آماده پذیرش نقش مادر نیست، اما سیستم پزشکی این خواسته او را با سوالات کلیشهای، پیچیده میکند. احتمالا به یاد فیلم مشهور کشور رومانی یعنی ۴ ماه و ۳ هفته و ۲ روز هم میافتید. اما زود قضاوت نکنید. الیزا هیتمن خوب بلد است که حسابش را آن فیلم جدا کند.
۹- مستند Dick Johnson Is Dead
مستند دیک جانسون مرده است
کارگردان: کیرستن جانسون
بازیگران: کیرستن جانسون، دیک جانسون
میانگین امتیازات Dick Johnson Is Dead در IMDB: ۷/۵ | امتیاز متاکریتیک: ۸۹
خلاصه داستان: کیرستن جانسونِ کارگردان، مستندی را درباره پدر ۸۶ سالهاش که از زوال عقل رنج میبرد تهیه کرده است. او در این مستند، با موقعیتهای مختلفی که ممکن است برای پدرش پیش بیاید و منجر به مرگ او شود، شوخی میکند!
بعد از تجربه موفق و بی نظیر کیرستن در مستند قبلیاش یعنی Cameraperson، حال او در مستند جدیدش، روی به مومیایی کردن سالهای پیری زندگی پدرش به وسیله جادوی سینما آورده است. کیرستن ما را در مواجهه صریحِ تقابل مرگ و زندگی میگذارد و همین مواجهه بی واسطه، رگههای طنز آمیزی از واقعیت را ناخواسته نشان میدهد. در جهان این مستند، رویدادها از نزدیک تلخ و هولناک به نظر میرسند اما در مقیاسی کلانتر و نگاهی دورتر به ماجرا، سایهای کمدیوار تمام این واقعیت را بلیعده است. در چنین نگاهی، کاملا بستر شوخی با دردناکترین وقایع زندگی فراهم شده است. شوخی با راههای مختلف مردن، شوخی با مراسم سوگواری در کلیسا، شوخی با عالم بعد از مرگ و غیره. همه اینها را که کنار بگذاریم، یک رابطه پدر و دختری درجه یک هم در لایههای زیرین فیلم، آرام آرام خودش را در دلمان جا میکند. بدون شک بهترین مستند ۲۰۲۰ به حساب میآید که باید در بین بهترین فیلم های ۲۰۲۰ جایش داد.
۸- فیلم The Assistant
فیلم دستیار
کارگردان: کیتی گرین
بازیگران: جولیا گارنر
میانگین امتیازات The Assistant در IMDB: ۶/۳ | امتیاز متاکریتیک: ۷۹
خلاصه داستان: جین به عنوان دستیار در یک کمپانی تولید فیلم استخدام میشود. او رویاهای زیادی را برای خود متصور است که در این سازمان پیشرفت کرده و به مراتب بالاتری برسد. اما نشانههایی از یک فضای مسمومِ کاری، رفته رفته او را خفه میکند…
کیتی گرینِ فیلمساز، در اولین تجربه خودش برای فیلم بلند داستانی، زاویه دید خوبی نسبت به حواشی نگاه جنسی در محیط کار انتخاب کرده است. همین زاویه دید است که ارزش فیلمش را دربرابر نمونه مشابه و ضعیف دیگری یعنی فیلم Bombshell نشان میدهد. آن هم اینکه کیتی گرین، بهجای یک پرداخت مستقیم و بیان صریح مسئله سو استفاده از زنان در محیط کار، به نشانهها و فضا سازی تدریجی روی میآورد. انتخاب کرده است که هیچ صحنه آشکاری را نشان ندهد اما فضای مسمومِ آن محیط را، در سراسر فیلم القا کند. برای فهم این فضا، باید به سهم زیادِ خطوط افقی و عمودی در قابها توجه کنید. باید به زوایای دوربین، قابهای نامتوازن، رنگبندی سرد و بی روح و بهطور کلی به تمام المانهایی چشم بدوزید که جِین را تحت فشار قرار میدهند.
ساختار فیلمنامهاش بیشتر به پیرنگ توصیفی نزدیک است. در پیرنگهای توصیفی، تمرکز نویسنده و کارگردان بیشتر بر توصیف زندگی و فضاییست که شخصیت در آن به سر میبرد و کمتر بهدنبال یک خط سیر داستانی مشخص است. توصیف یک روز کاری از زندگی جین. گویی کارگردان به ما میگوید: «این کاراکتر جین است. در این سازمان کار میکند و با این مشکلات روبروست. خوب به او نگاه کن. چه میبینی؟»
۷- فیلم Sound of Metal
فیلم صدای متال
کارگردان: داریوس مردر
بازیگران: ریز احمد، الیویا کوک، داکوتا جانسون
میانگین امتیازات Sound of Metal در IMDB: ۷/۸ | امتیاز متاکریتیک: ۸۱
خلاصه داستان: روبن، نوازنده درام، یک روز به طور ناگهانی شنواییاش را از دست میدهد. حالا باید دید با آینده موسیقی و حتی زندگی خود چه میکند؟
یک بازی حساب شده و به اندازه از بازیگر نقش اول فیلم یعنی ریز احمد. یک صداگذاری بی نظیر که حتما توصیه میکنم فیلم را یکبار تنها با تمرکز بر صدا و حساسیت نسبت به پخش صدای با کیفیت تماشا کنید. فیلمساز با تمهیدات ویژه، شما را به درونیات کاراکتری میبرد که مشکل شنوایی دارد. به خوبی همراه با او، حال و هوایش را حس میکنید. فیلمساز البته با تمام کاستیهای فیلم در فیلمنامه، یک تصمیم ویژه نیز گرفته است. ممکن است پس از تماشای حادثه محرک فیلم، چندین الگوی مشابه برای ادامه مسیر در ذهنتان بیاید. اما باید گفت که اگر تا انتها به تماشایش بنشینید خواهید دید که چندان مطابق با انتظاراتتان پیش نمیرود. یک صحنه بسیار دلچسب نیز در اواخر فیلم انتظارتان را میکشد.
۶- فیلم Mank
فیلم منک
کارگردان: دیوید فینچر
بازیگران: گری اولدمن، آماندا سایفرد، لیلی کالینز، تام برک، چارلز دنس و تاپنس میدلتون
میانگین امتیازات Mank در IMDB: ۷ | امتیاز متاکریتیک: ۷۹
خلاصه داستان: در سالهای دهه ۱۹۳۰، نویسنده دائم الخمری به نام هرمان منکوویچ، دارد به خوبی رفتار و نگرش صاحبان سرمایه در سینما و استودیوها را زیر نظر میگیرد تا در اوایل ۱۹۴۰ با نگارش فیلمنامهای به نام همشهری کین، انتقامش را از آنها بگیرد.
دیوید فینچر طی سالهای گذشته همکاری گستردهای با شبکه نتفلیکس داشته است. سه سریال شاخص House of Cards، Mindhunter و سریال Love, Death and Robots از مهمترین همکاریهای او با این غول استریم بوده است. فینچر پس از ۶ سال از زمان اکران فیلم Gone Girl یعنی سال ۲۰۱۴، فیلم جدیدش یعنی فیلم منک را هم با همکاری شبکه Netflix ساخت. احتمالا نام فیلم همشهری کین، به عنوان یکی از مهمترین فیلمهای تاریخ سینما، حداقل یکبار به گوشتان خورده است. فیلمی که غالبا با نام اورسن ولز به عنوان کارگردان، تهیه کننده، نویسنده و بازیگر آن، شناخته میشود. دیوید فینچر در این فیلم سعی میکند به پشت پرده پروسه ساخت این شاهکار ماندگار، به خصوص در مرحله نگارش فیلمنامهاش بپردازد. پرداختی که موجب میشود ما پس از تماشای فیلم، دیگر هرجا که نام اورسن ولز به عنوان صاحب این فیلم به میان آمد، نام هرمان منکوویچ نیز به عنوان نویسنده دیگر این اثر در کنار ولز، پسِ ذهنمان یادآوری شود.
از شیطنتهای فینچر مبنی بر چهرهای که از ولز نشان میدهد عبور کنیم، مهمترین وجه جذابیت فیلم این است که نشان میدهد، منکوویچِ فیلمنامه نویس، در چه فضایی از استودیوهای سینمایی آن دوران تنفس میکرده است که ماحصلش به خلق فیلمنامهای همچون همشهری کین بدل شده است. فیلمنامه و فیلمی پیشرو، با ساختار شکنیهای فراوان فرمی در ابتدای دهه ۱۹۴۰ که جرقههای ابتدایی داستان آن هم به نظر میرسد با نقد تندی علیه یکی از صاحبان رسانه آن دوران، شکل گرفته است. فیلم منک به خوبی از حال و هوای پشت صحنه فیلم پرده برمیدارد. فیلم منک، بغض فیلمنامه نویسان است که بر پرده سینما میترکد.