هر آنچه که نیاز است درباره فال حافظ باید بدانید
به نظر میآید با توجه به اعتقاد ایرانیان به استخارهکردن با قرآن (اگر بتوانیم آن را نوعی تفأل به حساب بیاوریم) تفأل زدن در فرهنگ ایران سابقهای دیرینه دارد. جدا از کتب دینی، آیا تفأل زدن به دیوان شاعران تنها محدود به دیوان حافظ بوده است؟ قدیمیترین سندی که نشان از تفأل به دیوان حافظ دارد، کدام است؟
فال زدن به کتاب یکی از اقسام تفأل بوده که شواهدی از ایران باستان هم دارد. بلعمی از کتاب فال یاد میکند که در میان عجم رواج داشته. بعد از ظهور اسلام هم فال زدن به قرآن یکی از متداولترین روشها برای اطلاع یافتن از عاقبت نیک و بد کارها شد. گزارشهای متعددی از فال زدن به متون دیگر مانند دیوان سید حسن غزنوی، دیوان قاسم انوار، مثنوی معنوی، غزلیات شمس، دیوان جامی و… در دست است؛ اما اندکی بعد از درگذشت حافظ رفتهرفته شعر و شخصیت او برای مخاطبانش حالت قدسی پیدا کرد و تفأل به شعر او رواج یافت. نمونههای فال حافظ به دواوین دیگر بعد از حافظ بسیار اندک است. چون مخاطبان اشعارش به آسمانی بودن او اعتقاد پیدا کردند. درحالیکه اسناد نشان میدهد معاصران حافظ او را غزلسرای خوبی میدانستند که در خمریهسرایی مبالغه کرده است. اصلا یک علت اینکه حافظ جرئت نکرده اشعارش را در زمان حیاتش جمع کند هم همین است. قدیمترین مأخذی که در آن از تفأل به دیوان حافظ یاد شده کتاب تاریخ دیار بکریه است که ابوبکر طهرانی در نیمه دوم سده نهم آن را تألیف کرده است؛ اما قدیمترین نشان تفأل به دیوان حافظ که در کتاب مفتوح القلوب و بعضی منابع دیگر هم آمده مربوط به سال 830ق است که بر جان شاهرخ تیموری سوءِقصد شد و به دست احمد لر کارد خورد و بسیاری از نزدیکان او را دستگیر کردند و بایسنقرمیرزا، فرزند شاهرخ، حکم به اخراج قاسم انوار از شهر هم داد و قاسم ابتدا به دیوان خود و سپس به دیوان حافظ تفأل زد و این بیت آمد: ما آزمودهایم درین شهر بخت خویش/ بیرون کشید باید ازین ورطه رخت خویش.
آیا انتساب لقب «لسانالغیب» به حافظ از همین مسئله تفأل زدن سرچشمه گرفته است؟
قدسی شدن زودهنگام شعر حافظ بعد از درگذشتش باعث شد به خود او و شعرش لقب لسانالغیب داده شود. طبعا کسی که میخواهد تفألی بزند، میپندارد که اگر به دیوان لسانالغیب تفأل بزند پاسخ درستتری مییابد. لسانالغیب دانستن حافظ و شعرش باعث شده خوانندگان غزلیاتش به او ایمان بیاورند و کلامش را از جانب خداوند بدانند. حاجی خلیفه نوشته علت لسانالغیب نامیدن حافظ آن است که به دیوانش فال میزنند و ابیاتی که در فال میآید اغلب مطابق اقتضای حال فالگیرنده است. در هرحال این لقب لسانالغیب را هم بعد از درگذشت حافظ به او و شعرش دادهاند. مثلا در جواهرالاسرار آذری طوسی، که کمتر از پنجاه سال بعد از مرگ حافظ نوشته شده، این لقب به حافظ داده شده؛ اما مأخذ بعدی یعنی تاریخ دیار بکریه این لقب را برای دیوان حافظ قائل شده است.
تا کنون تفاسیر بسیاری بر دیوان حافظ نوشته شده است و هرکدام سعی داشته است به وجهی از وجوه شعر او اشاره کند. نظر شما درباره تأویلپذیری شعر حافظ چیست؟ آیا میتوان این ویژگی را یکی از دلایل تفأل زدن به دیوان او دانست؟
حتما شعر حافظ شعر تأویلپذیری بوده که توانسته به خواست بسیاری از فالگیرندگانش پاسخ دهد و این امکان را به آنان داده که پاسخشان را در این اشعار بیابند. قدما هم به تأویل گرایش داشتهاند؛ زیرا با تأویل میتوانستهاند ابهامات را مطابق عقیده خود برطرف کنند. ایهامهای خاص دیوان حافظ و استقلال ابیات در هر غزل هم این ظرفیت را ایجاد کرده. برای همین است که مکاتب مختلف فکری حافظ را از خودشان دانستهاند. درحالیکه حافظ اصلا به هیچ طریقت صوفیه گرایش نداشته و جامی هم به این موضوع اشاره میکند که هرچند شعرش موافق مشرب اهل تصوف افتاده، خودش صوفی نبوده است.
آیا تفأل زدن به دیوان حافظ امری همهگیر در فرهنگ ایران بوده است یا تنها در محل زندگی او رواج داشته است؟
بله نهتنها در ایران بلکه در تمام سرزمینهایی که زبان فارسی در آنجا رونق داشت، مثل شبهقاره یا آسیای صغیر، تفأل به دیوان حافظ دیده میشود. اصلا رسالهای به ترکی در شرح حدود 140 تفأل به دیوان حافظ در دست هست، به نام رازنامه از حسین کفوی در قرن دهم که همه در عثمانی یا ایران واقع شده است. شیخ محمد هروی هم که چنانکه از نامش پیداست، اصل هراتی داشته، در حدود سال 900ق رسالهای از فالهای حافظ به فارسی جمع کرده که بسیار جالب است. البته کفوی در کتاب خودش از این رساله اخیر بهره برده و بعضی را به ترکی عثمانی برگردانده؛ اما بعضی حکایتها را هم خود افزوده است.