وبسایت دیجی کالا – صوفیا نصرالهی: شاید اسم رابرت اوانز به تنهایی برایتان آشنا نباشد اما قطعا یکی دو تا از فیلمهایی را که او تهیهکنندهشان بوده دیدهاید یا اسمشان به گوشتان خورده است. فیلمهایی مثل «محلهی چینیها» یکی از مهمترین ساختههای رومن پولانسکی یا شاهکار فرانسیس فورد کوپولا «پدرخوانده».
سال ۲۰۰۳ برت مورگن و نانت برنستاین مستندی دربارهی اسطورهی کمپانی پارامونت، رابرت اوانز، تهیهکنندهی مشهور ساختند. اسم فیلم را از روی کتابی برداشتند که خود اوانز سال ۱۹۹۴ خاطراتش را در آن نوشته بود: «کودکی که در تصویر ماند». مثل خیلی دیگر از مستندهای پرترهی این فیلم هم روی دوش جذابیت کاراکتر محوریاش یعنی رابرت اوانز میگذشت. منتقد اینترتینمنت ویکلی پربیراه نگفته بود که: «این فیلم مثل یک آبنبات فروشی برای خورهی فیلمهاست.»
رابرت اوانز در این فیلم خاطرات عجیب و غریبی تعریف میکند. استفانی زاخارک میگوید: «چهقدر از حرفهایی که اوانز در این مستند میزند حقیقت دارد؟ اهمیتی ندارد چون در عوض بسیار سرگرمکننده است.»
فیلمهایی که اوانز پشتشان بود هم همین ویژگی را داشتند. اوانز متولد سال ۱۹۳۰ در نیویورک بود و چند روز پیش در سن ۸۹ سالگی درگذشت. نگاهی داریم به مهمترین فیلمهایی که به عنوان میراث اوانز از او به جای ماندند.
پدرخوانده یک و دو
عنوان اصلی: The Godfather
محصول: ۱۹۷۲ و ۱۹۷۴
کارگردان: فرانسیس فوردکوپولا
در هر دو قسمت «پدرخوانده» رابرت اوانز به عنوان تهیهکنندهی اجرایی از طرف استودیو حضور داشت. دو شاهکار تاریخ سینما که نیازی به معرفی ندارند. قسمت اول امتیاز ۱۰۰ از ۱۰۰ را از منتقدان گرفته و امتیاز قسمت دوم هم در سایت متاکریتیک ۹۰ از ۱۰۰ است. فیلم داستان یک خاندان مافیایی سیسیلی در آمریکا را روایت میکند. دون ویتو کورلئونه پدرخوانده است و از میان همهی پسرهایش که در دم و دستگاه پدر هستند هیچکدام به اندازهی مایکل که خودش را همیشه از کسب و کار خانوادگی دور نگهداشته محبوب پدر نیستند.
مایکل به دلایلی مجبور میشود جای پدر را بگیرد و اتفاقا شایستهترین فرد برای پدرخوانده شدن است.
قسمت اول «پدرخوانده» برندهی سه جایزهی اسکار شد و قسمت دوم شش جایزهی اسکار به خانه برد. در هر فهرست تاریخ سینمایی میتواند نامی از «پدرخوانده» پیدا کنید. فیلمی که باعث شد رابرت اوانز در اوج به کسب و کار تهیهکنندگی سینما راه پیدا کند.
محلهی چینیها
عنوان اصلی: Chinatown
محصول: ۱۹۷۴
کارگردان: رومن پولانسکی
اولین فیلمی که نام اوانز را به عنوان تهیهکننده بر سر زبانها انداخت. داستان یک کارآگاه خصوصی به نام جیک گیتس که توسط زنی استخدام میشود تا شوهرش را تعقیب کند. بعدتر گیتس متوجه میشود که برایش پاپوش دوختهاند. بعد هم پای زنی وسط میآید که معادلات را پیچیدهتر میکند.
سال ۱۹۷۱ بود که رابرت اوانز به رابرت تاونی ۱۷۵ هزار دلار پیشنهاد داد تا فیلمنامهای براساس رمان «گتسبی بزرگ» بسازد. اما تاونی احساس کرد که نمیتواند کاری بیشتر از آن چه اسکات فیتزجرالد در رمانش انجام داده بود، با فیلمنامه پیش ببرد. به جایش تقاضای دستمزد ۲۵ هزاردلاری کرد که داستان خودش را به نام «محلهی چینیها» بنویسد. اوانز آنقدر باهوش بود که با درخواست او موافقت کند.
منتقدان عاشق این فیلم نوآر شدند و بازیهای جک نیکلسون و فی داناوی و فیلمنامهی رابرت تاونی را ستایش کردند. رابرت اوانز اولین نامزدی اسکارش را برای این فیلم کسب کرد و رابرت تاونی برندهی جایزهی اسکار شد. فیلم تقریبا در همهی بخشهای اصلی نامزد جایزهی اسکار شد اما مهمتر از آن میراثی است که «محلهی چینیها» در سینما به جا گذاشت.
دوندهی مارتون
عنوان اصلی: Marathon Man
محصول: ۱۹۷۶
کارگردان: جان شلهزینگر
رابرت اوانز برای این فیلم از یک جشنوارهی ایتالیایی برندهی جایزه شد. یکی از معدود جوایزی که در عمرش برنده شد. عجیب است که چنین تهیهکنندهی بزرگی در هالیوود تا این حد چه در مقام تهیهکنندهی فیلمهای درجه یکی مثل «دوندهی مارتون» و «محلهی چینیها» و چه مدیر تولید فیلمهایی مثل «قصهی عشق» آرتور هیلر و «سرپیکو» سیدنی لومت نادیده گرفته شد.
«دوندهی ماراتون» تریلر تعلیقبرانگیزی بود که از روی یکی از رمانهای ویلیام گلدمن، یکی از بهترین نویسندگان و فیلمنامهنویسان هالیوود اقتباس شده بود. گروه بازیگران فیلم فوقالعاده بودند: داستین هافمن، سر لارنس الیویه، روی شیدر.
فیلم داستان یک دانشجوی فارغالتحصیل رشتهی تاریخ است که وسط یک توطئهی بینالمللی به صورت ناخواسته گیر میافتد. توطئهای که یک سر آن الماسهای دزدیده شده، یک سر مجرم جنگی تبعید شدهی نازی و سر دیگرش یک مامور یاغی دولت است.
آن زمان رابرت اوانز رقم هنگفت ۵۰۰ هزار دلاری به گلدمن پرداخت کرد که حق ساخت کتاب او را بخرد. اوانز معتقد بود که این کتاب خود سینماست و به همین دلیل ارزش خرید داشته. به گفتهی اوانز داستانهای کمی پیدا میشوند که قابلیت تبدیل شدن به فیلم را داشته باشند و این کتاب گلدمن یکی از آنها بود. اوانز میگفت بعد از کتاب «پدرخوانده» این بهترین رمانی بود که خوانده.
خشونت فیلم در آن زمان بحثبرانگیز شد. برخی از منتقدان آن را برای فیلم ضروری میدانستند و برخی دیگر معتقد بودند که میزان خشونت آن بیش از حد است.