به گزارش راگامگ؛ دیشب «استن لی» (Stan Lee) کبیر در سن ۹۵ سالگی درگذشت؛ مردی که بزرگترین اسطوره و نماد کمیک بوک های ابرقهرمانی در جهان شناخته میشد و خواهد شد.
نام واقعی او «استنلی مارتین لیبر» (Stanley Martin Lieber) بود ولی برای خودش اسم مستعار Stan Lee را انتخاب کرده بود.
او به همراه برخی از بهترین طراحان تاریخ تونست در دهه ۶۰ میلادی بسیاری از قهرمانان مارول را همچون مرد عنکبوتی، مرد آهنی، چهار شگفت انگیز، دکتر استرنج، مردان ایکس، گروه اونجرز، هالک، دردویل و …. خلق کنه.
اما گفته میشه بزرگترین دستاورد او برای دنیا کمیک این بود که برای اولین بار در تاریخ کاری کرد که شخصیت های کمیک بوکی از حالت تک بعدی خارج شوند.
تا قبل از استن لی، قهرمانان دنیای کمیک از حالتی تک بعدی رنج میبردند و انگار همگی یک شخصیت پردازی یکسان داشتند .
اما استن لی با فاصله گرفتن از کلیشه های دنیای کمیک بوک، به آنها عمق و پیچیدگی های شخصیتی داد و باعث شد تا خوانندگان دنیای کمیک باهاشون همذات پنداری کنند و بتونند خودشون را جای آنها بگذارند.
در هر حال این مقاله اطلاعات جالبی را درباره این بزرگمرد بهمون میده که احتمالا قبلا نمیدونستید.
۱۵- استن لی بود که باعث شد کاپیتان آمریکا سپر خودش رو پرتاب کنه!
وقتی کاپیتان آمریکا برای اولین بار توسط «جو سایمون» و «جک کربی» در سال ۱۹۴۰ خلق شد ، سپری سه گوش داشت (چون اونا سپرش رو از لباس یک قهرمان دیگه به نام Shield که قبل از کاپیتان آمریکا خلق شد بود، الهام گرفته بودند. این شخصیت را انتشارات MLJ خلق کرده بود).
اما در شماره دوم کمیک کاپیتان آمریکا، کربی و سایمون تصمیم گرفتند سپر کاپیتان آمریکا را به شکل گرد و دایره در بیاورند. از اون موقع تا الان هم این سپر این شکلی بوده.
اما جالبه که در شماره های ابتدایی Cap سپرش رو به سمت حریفان پرت نمیکرد و ازش فقط به عنوان محافظ استفاده میکرد.
اما در شماره ۳ کمیک Captain America Comics، استن لی که اون موقع فقط ۱۹ سالش بود، در داستان متنی به نام The Traitors’ Revenge، نوشت که کاپیتان آمریکا سپرش رو به سمت دیگران پرت میکنه.
و بنابراین از اون موقع به بعد پرت کردن سپر به یکی از ضربات خاص او تبدیل شد. در ضمن جالبه که بدونید این داستان، اولین داستانی بود که استن لی در دنیای کمیک نوشت .
۱۴- استن لی در جنگ جهانی شرکت کرده بود
استن لی سال ۱۹۴۲ به ارتش آمریکا پیوست و در بخش ستاد پیام رسانی خدمت کرد.
بنابراین بیشتر با تجهیزات مخابراتی و تلگراف کار داشت . سپس به بخش آموزش فیلم منتقل شد و روی کتابچه های آموزشی و یا دفترهای کاریکاتور کار کرد.
میگن بهش عنوان “نمایشنامه نویس” را در ارتش داده بودند. اون موقع فردی به نام «وینسنت فاگو» جای استن لی را در انتشارات تایملی گرفت تا استن از جنگ برگرده
(تایملی نام قدیمی مارول هستش. بعدش به اطلس تغییر نام داد و. در دهه ۶۰ میلادی بلاخره اسمش مارول شد).
۱۳- استن لی در دهه ۵۰ میلادی تا مرز ترک دنیای کمیک رفت
در اوایل دهه ۵۰ میلادی انتشارات “اطلس” (که بعدا به نام مارول تغییر نام داد)، کمیک هایش را خودش توزیع میکرد.
اما در سال ۱۹۵۶ «مارتین گودمن» (که صاحب اطلس بود) تصمیم گرفت که دیگه این کار رو نکنه. اون سال در ضمن فروش کمیک بوک بسیار افت کرد چون سانسورهایی شدیدی روی محتوای کمیک بوک ها اعمال میشد که بهش Comics Code میگفتند.
بنابراین شرکت های کمیک خودشون هم نمیدونستند که چی چاپ کنند که تایید بشه! در هر حال اطلس مسئولیت توزیع کمیک های خودش را به American News Company سپرد .
ولی اندکی بعد دولت فدرال آمریکا از این شرکت به خاطر اینکه دکه های روزنامه فروشی زیادی داره شکایت کرد چون به نظرش همه چیز رو در انحصار خودش درآورده بود.
بنابراین اطلس دیگه توزیع کننده ای برای کمیک های خودش نداشت. اوضاع مالی اطلس به شدت به هم ریخته بود و مارتین گودمن چاره ای نداشت جز اینکه خیلی ها را اخراج کنه.
استن لی هم یکی از اون افرادی بود که نزدیک بود نه تنها از اطلس بلکه از کل دنیای کمیک بره.
ولی خوشبختانه مارتین گودمن با دی سی کامیکس قراداد بست تا از طریق شرکت توزیع کننده اش به نام Independent News Distributors بتونه کمیک هاش رو توزیع کنه (البته دی سی با زرنگی تمام به مارول گفته بود در ماه فقط میتونه ۸ کمیک اش رو توزیع کنه!).
در نتیجه استن لی در اطلس باقی موند و تبدیل شد به ناظر نویسندگان و طراحان.
ضمن اینکه به تدریج از سال ۱۹۵۸ به بعد با بازگشت جک کربی به اطلس و آمدن طراحان تازه نفس و نابغه ای مثل استیو دیتکو ، این شرکت تونست خودش رو جمع و جور کنه و برای انقلاب بزرگ مارول در ابتدای دهه ۶۰ میلادی زمینه چینی کنه.
۱۲- استن لی گاهی اوقات اسم شخصیت های مارول را یادش میرفت!
در اوایل دهه ۶۰ میلادی و زمانی که اطلس به مارول تغییر نام داده بود و مارول هم با قهرمان های جدیدش کولاک کرده بود، استن لی تقریبا تمام کمیک های مارول را مینوشت (برادرش «لری» هم البته بهش کمک میکرد).
بنابراین چون خیلی سرش شلوغ بود گاهی اوقات جزئیات مربوط به شخصیت ها را یادش میرفت. ضمن اینکه استن همیشه اعتراف کرده که حافظه خیلی داغونی داره!
میگن به خاطر همینه که سعی میکرده تا از “جناس” (alliteration) استفاده کنه (جناس یک صنعت ادبی است که در آن حرف اول اسامی یکسان است)
به همین خاطره که مثلا اسم اسپایدرمن Peter Parker یا اسم دردویل Matt Murdock است و اسم دکتر استرنج Stephen Strange است و …. یعنی نام و نام خانوادگی شون با یک حرف یکسان شروع میشه.
این ترفند بهش کمک میکرده تا اسامی رو بهتر به خاطر بسپره. اما استن لی چند بار اون اوایل سوتی داد و اسم پیتر پارکر به اشتباه Pater Palmer و اسم بروس بنر را هم Bob Banner نوشت!
۱۱- استن لی یادش رفته بود که مری جین باید خوشگل باشه!
حافظه داغون استن چند باری روی کمیک های مرد عنکبوتی هم تاثیر گذاشته بود! البته اجازه بدید کمی توضیح بدم.
از همون ابتدا استن لی و استیو دیتکو (خالقین مرد عنکبوتی) اینجوری با هم همکاری میکردن: داستان و تم ها را با هم مشورت میکردند.
بعدش دیتکو میرفت و داستان رو طراحی میکرد. اون وقت به استن میدادش تا دیالوگ بهش اضافه کنه.
بعد از مدتی استن لی سرش اونقدر شلوغ شد که وقت نداشت درباره داستان به استیو مشاوره بده و بنابراین استیو از شماره ۲۵ مرد عنکبوتی شگفت انگیز ، خودش هم داستان را شکل میداد و هم اون رو طراحی میکرد.
بعدش یه سری توضیحات پایین هر صفحه مینوشت و میدادش دست استن تا بهشون دیالوگ اضافه کنه.
اما سال آخری که استیو دیتکو روی کمیک مرد عنکبوتی کار کرد، رابطه اش با استن سر هویت مخفی گرین گابلین شکر آب شده بود (استن میگفت باید کسی زیر ماسک گرین گابلین باشه که پیتر اون رو قبلا دیده و به پیتر ربط داره . مثل نورمن آزبورن. اما دیتکو اصرار داشت که زیر ماسک باید کسی باشه که خواننده هیچ سابقه ذهنی ازش ندارند).
بنابراین اونا با هم قهر بودن و استیو دیگه حتی اون توضیحات رو پایین صفحات نمینوشت. در هر حال … وقتی دیتکو از مارول رفت ، جان رومیتا جایش را گرفت.
ظاهر مری جین هم هنوز فاش نشده بود. یعنی مری جین شماره ۲۵ مرد عنکبوتی شگفت انگیز برای اولین بار خلق شد ولی دیتکو صورتش رو به خواننده ها نشون نداد.
ولی به استن توضیح داده بود که قراره خیلی خوشگل باشه. اما استن یادش رفته بود. بنابراین به جان رومیتا گفت باید مری جین رو زشت بکشه!
جان رومیتا هم که تخصصش در طراحی صورت های زیباست، باهاش حرف زد و متقاعدش کرد مری جین باید خوشگل باشه.
۱۰- استن لی باعث شد تا چیزی به نام “آرک” در دنیای کمیک به وجود بیاد
همانطور که گفته شد استن لی اون اوایل خیلی سرش شلوغ بود و نمیرسید به طور دقیق و کامل همه داستان ها را بنویسه. بنابراین روشی را اختراع کرد که بهش Marvel Method میگن.
یعنی خط کلی داستان به ذهنش میرسید. بعد با طراح جلسه میزاشت و دوتایی داستان را شکل میدادن. اونوقت طراح میرفت و خودش داستان رو طراحی میکرد و به استن عودت میداد تا فقط به پانل ها دیالوگ اضافه کنه.
البته پس از مدتی از میزان مشاوره استن لی کاسته شد و کسانی مثل استیو دیتکو یا جک کربی بدون هیچ مشورتی با استن خودشون یه داستانی به ذهنشون میرسید و بعد طراحیش میکردن و فقط برای دیالوگ نویسی مزاحم استن میشدن!
البته استن همچنان در برخی عناوین مارول سعی میکرد بیشتر به عنوان نویسنده وقت بزاره . مثلا برای کمیکی مثل Iron Man که ابتدا «دان هک» و بعد «جین کولان» طراحش بودن.
بنابراین استن برای اینکه تو وقتش صرفه جویی کنه سعی میکرد داستان هایی خلق کنه که بشه تو چند شماره آن را کش داد! بعدش هم میدادش دست طراح تا بره و مثلا تو ۴ شماره اون رو طراحی کنه.
این مساله رفته رفته باعث شد مارول در خلق داستان های چند قسمتی تخصص پیدا کنه و در نتیجه چیزی به نام “آرک” (arc)در عالم کمیک به وجود بیاد که الان خیلی مرسومه.
این در حالیه تا قبل از اون دی سی خیلی به ندرت داستانی چاپ میکرد که در یک شماره تموم نشه. ولی بعد از مدتی دی سی هم از همین روش مارول استفاده کرد.
۹- همسر استن لی بازیگر و صداپیشه انیمیشن بود
همسر استن لی، Joan نام داشت که بازیگر بود. استن لی عاشق همسرش بود و همیشه ازش تعریف میکرد.
ضمنا همسرش صداپیشه شخصیت “مادام وب” در سریال “مرد عنکبوتی: مجموعه کارتونی” هم بود!
استن لی یک بار در جواب کسی که بهش گفته بود چرا داستان زندگیش رو نمینویسه، به شوخی گفته بود: ” آخه کی میاد داستان مردی رو که ۶۰ ساله با یه زن زندگی میکنه رو بخونه؟! اونا داستان کسی رو دوست دارن که بارها و بارها زن گرفته بشه!!! “.
به علاوه شاید براتون جذاب باشه که بدونید استن لی هرگز بعد از ازدواج سلمانی نرفت چون همیشه زنش موهاش رو کوتاه میکرد!
استن درباره مادرش هم گفته که اعتماد به نفس بالایی که داره رو از مادرش به ارث بده. چون در کودکی هر کاری میکرده ازش تعریف میکرده.
مثلا بچه که بوده با صدای بلند کتاب های «مارک تواین»، «آرتور کانن دویل» و «ادگار آلن پو» و .. رو میخونده و مادرش هم مدام میگفته : به به چه صدای قشنگی!
۸- استن لی فقط خودش اجازه داشت سیلور سرفر رو بنویسه!
«سیلور سرفر» شخصیتی بود که به اصرار «جک کربی» در شماره ۴۸ کمیک چهار شگفت انگیز خلق شد چون کربی به نظرش رسید «گالاکتوس» بهتره که یک دستیار داشته باشه.
بعد از اون بود که استن علاقه خاصی به این شخصیت پیدا کرد چون به نظرش میتونست از دید سیلور سرفر به مشکلات بشر و وضعیت انسان های روی زمین بپردازه و داستان های فلسفی بنویسه.
بنابراین وقتی قرار شد که کمیک اختصاصی سیلور سرفر چاپ بشه، استن گفت هیشکی به جز خودش حق نداره اون رو بنویسه!
میگن کربی خیلی از این مساله ناراحت شده چون ایده ای برای اریجین سیلور سرفر تو ذهنش داشته ولی استن لی خودش براش اریجین نوشت.
میگن حتی در دهه ۸۰ میلادی هم اگه نویسنده شخصیت های دیگر مارول میخواستن از سیلور سرفر به عنوان شخصیت مهمان استفاده کنند، باید از استن اجازه میگرفتن!
اما رفته رفته استن دیگه انگار براش مهم نبود کی کمیک سیلور سرفر رو مینویسه. بنابراین سال ۱۹۸۷، استیو انگلهارت نویسنده سری جدید این کاراکتر شد.
۷- استن لی برای «آلن رنه» فیلمنامه نوشت!
آلن رنه (Alan Resnais) کارگردان و فیلمنامهنویس مشهور فرانسوی بود که سال ۲۰۱۴ درگذشت.
او سال ۱۹۵۵ یک فیلم مستند درباره اردوگاه های کار اجباری در زمان آلمان نازی ساخت به نام Nuit et Brouillard (شب و مه) که بسیار مورد تحسین واقع شد.
بعدش سعی کرد فیلم های سینمایی بسازه و با Hiroshima mon amour به عنوان یکی از برترین فیلمساز های موج نو سینمایی فرانسه شناخته شد. سال ۱۹۶۱ و با فیلم L’Année dernière à Marienbad (آخرین سال در مرین باند) هم خوش درخشید.
جالبه که بدونید آلن رنه علیرغم موضوعات جدی فیلم های خودش ، عاشق کمیک بوک بود و حتی زمانی قصد داشت کتاب “جزیره سیاه” تن تن را به صورت فیلم دربیاره.
رنه وقتی در اوایل دهه ۷۰ میلادی به نیویورک سفر کرد با استن لی ملاقاتی داشت و بهش گفت که از طریق خواندن کمیک های مارول بوده که زبان انگلیسی یاد گرفته. سپس تصمیم گرفتند با هم همکاری کنند و روی دو فیلمی کار کردند که هرگز ساخته نشدند .
اولی “زندانی ها” (inmates) داشت که استن ایده اولیه اش رو نوشت. دومی هم “هیولا ساز” (The Monster Maker) بود که استن براش یک فیلمنامه کامل نوشت .
میگن وقتی استن شنید که پروژه کنسل شده اونقدر ناراحت شد که تصمیم گرفت دیگه هیج وقت در آینده برای فیلمی فیلمنامه ننویسه.
۶- استن لی استفاده از علامت تعجب را در کمیک ممنوع کرد!
اوایل دهه ۷۰ میلادی ، استن لی معروف تر و شناخته شده تر شد . او مدام به جاهای مختلف مثل جشنواره های دنیای کمیک و کنفرانس ها میرفت و سخنرانی میکرد.
همون موقع هم آلن رنه بهش پیشنهاد نوشتن فیلمنامه داده بود. بنابراین یه جورایی مغرور شده بود. این موقع بود که یه سری تصمیمات عجیب گرفت.
مثلا به نویسنده های مارول گفت دیگه آخر هر جمله از علامت تعجب (!) استفاده نکنند چون کار بچه گانه ای هستش! البته نویسنده ها بهش توجه نکردند.
ولی خودش اون موقع هنوز داشت دو کمیک مینوشت: مرد عنکبوتی شگفت انگیز و چهار شگفت انگیز. بنابراین دستور داد که ادیتور تمام علامت تعجب ها را از اون دو کمیک حذف کنه.
بیچاره ادیتور هم گیج شد و بنابراین برای سه ماه اشتباهات عجیبی از نظر نشانه گذاری (punctuation) در این دو کمیک به چشم میخورد.
چون ادیتور وقتی علامت تعجب را حذف میکرد، یادش میرفت که باید آخر جملات داخل حباب نقطه بذاره! ولی در هر حال بعدش استن لی بی خیال قضیه شد!
۵- استن به طور اتفاقی به آیرون من دماغ داد!
استن لی در طراحی تخصصی خاصی نداشت ولی خیلی وقتها از طراحی ها ایراد میگرفت و به قول معروف بهشون گیر میداده.
البته خیلی وقت ها هم طراح ها اصلا به حرفش توجه نمیکردن و کار خودشون رو میکردن. خیلی وقتها هم طراح ها حرفش رو اشتباهی متوجه میشدن.
میگن یه بار داشته از بغل طراح ایرون من رد میشده که بهش میگه “نباید الان یه دماغ رو ماسکش باشه؟” . در واقع منظورش این بوده که چرا ماسکش اینقدره کوچیکه که برای دماغش جا نیست.
ولی طراح فکر میکرده میگه چرا روی ماسکش جای دماغ نیست! بنابراین از اون به بعد ماسک آیرون من در عالم کمیک دماغ دار شد!
۴- استن لی استفاده از رنگ سبز را روی کاورهای مارول ممنوع کرده بود!
در دهه ۷۰ میلادی ، «جیم شوتر» سردبیر ارشد مارول شد. او روی خیلی چیزها نظارت میکرد. اون موقع George Roussos مسئول رنگ آمیزی کاورهای مارول بود.
گفته میشه اونا یه بار شدیدا با هم جر و بحث کردند چون شوتر برای کاور شماره ۶۸ کمیک Master of Kung Fu اصرار داشت از رنگ سبز استفاده بشه ولی George Roussos میگفت که استن لی استفاده از رنگ سبز رو روی کاور ممنوع کرده!
بعدش شوتر میخواد که کاور کمیک مذکور به دو صورت جداگانه چاپ بشه، یکی با پس زمینه سبز و دیگری با پس زمینه زرد. بعد میبرتشون پیش استن لی و میگه کدوم بهتره؟
استن هم میگه اونی که سبزه! این نشون میده که استن یه چیزهایی میگفته بعد خودش فراموش میکرده!!!
۳- استن لی عکس **** داره!
Marvel Fumetti Book دهه ۸۰ چاپ میشد و در اون به صورت عکس مطالبی درباره وضعیت و حال و هوای داخلی مارول چاپ میشد. در این مجله میدیدم که چطور نویسندگان و طراحان و کارکنان مارول با هم شوخی میکنند یا سر به سر هم میگذارند.
استن لی یک روز به ناشر این مجله گفت که میخواد عکس اونجوری بندازه! بعد عکس را انداخت که البته از کمیک مشترک بتمن و هالک به عنوان کاور خودش استفاده کرده بود!
ولی بعدش مارول حس کرد بهتره این عکس رو چاپ نکنه بنابراین عکس زیر را جایگزینش کرد:
۲- استن لی اجازه نداد مارول از اسم Excelsior استفاده کنه
یکی از اصطلاحات مورد علاقه استن لی، Excelsior بودش که در واقع شعار ایالت نیویورک هم هست و یه کلمه لاتینه که معنیش میشه “همیشه رو به بالا حرکت کن”.
استن لی خیلی از این کلمه در نوشته های خودش برای مارول استفاده میکرد چون بهش خیلی اعتقاد داشت. اما زمانی که چند سال پیش کمپانی خودش یعنی Pow! Entertainment را تاسیس کرد ، این کلمه را در انحصار خودش درآورد.
حتی نام بیوگرافی استن هم Excelsior هستش. تا اینکه در یکی از کمیک های مارول به نام Runaways گروهی از نوجوانان ابرقهرمان معرفی شدند که Excelsior نام داشتند.
استن لی با این قضیه مشکل نداشت ولی بعدش که مارول تصمیم گرفت کمیک اختصاصی اونا رو چاپ کنه مجبور شد اسمشون رو به Loners تغییر بده چون استن لی تهدید کرد از مارول شکایت میکنه.
۱- استن لی در فیلم های غیر از مارول هم حضور داشته!
استن لی رو همه میدونن که در همه فیلم های مارول حضور افتخاری (cameo) داشت. دلیلش اینه که قراردادی بسته بود که طبق اون هر استودیویی که از روی شخصیت های مارول فیلم بسازه باید استن هم در اون باشه!
ولی آیا میدانستید که استن لی در فیلم های غیر مارولی هم بوده؟ به طور مثال او در فیلم Mallrats که کوین اسمیت سال ۱۹۹۵ ساخت، حضور داره. ضمنا سال ۲۰۰۴ در فیلم The Princess Diaries 2 هم نقش کوتاهی داشت.
در این فیلم نقش یک مقام دولتی خارجی بلند پایه رو بازی میکنه که حتی با «جولی اندروز» نیز هم صحبت میشه! میگن این عجیب ترین cameo استن لی هستش. البته دلیلش هم این بوده کارگردان این فیلم یعنی Garry Marshall از دوستان استن لی هستش.