شعر پر محتوا و زیبا
معنای زنده بودن من،
با تو بودن است
نزدیک ، دور
سیر، گرسنه
رها، اسیر
دلتنگ، شاد
آن لحظه ای که بی تو
سر آید مرا مباد!
شعرهاو دکلمه های کوتاه پر محتوا و زیبا
من نهایت کلامی هستم
که از تو سخن میگوید
نهایت واژه ایی ؛
که از لبان تو می چکد،
با بوسه ایی.
و چشمان تو ؛
نقدیست پست مدرن ؛
بر مدرنیته امروز .
رنگ های رفته دنیا ؛
با جهانی که به ما پشت کرده.
یادت نیست؟
عاشقانه های سپیده دم را میگویم ؛
که ماه بر گوش ستارگانش زمزمه میکرد.
و تو شعرهای مرا ؛
از پشت همین پنجره ؛
با صدایی عاشقانه برای ماه دکلمه می کردی ؛
ستارگان اشک می ریختند.
و دیگر کسی زمزمه های عاشقانه ماه را ؛
هرگز نشنید.
اشعار زیبا و ناب و جملات پر معنی
ما تماشاچیانی هستیم،
که پشت درهای بسته مانده ایم!
دیر آمدیم؛
خیلی دیر…
پس به ناچار
حدس میزنیم،
شرط می بندیم
شک میکنیم…
و آن سوتر
در صحنه زندگی
بازی به گونه ای دیگر در جریان است!
جملات زیبا
رفیق من …!
سرت را بالا بگیر
عزمت را جزم کن
محکم بمان
قدم بردار …
پشت سرت را نگاه کن
اما فقط برای تجربه …
نه افسوس … نه دلهره …
تمام حواست به رو به رو باشد ؛
به آینده …
به قدم هایت …
که یکی محکم تر از دیگری باشد
و هدفمندتر …
رفیق من …
سرت را بالا بگیر…
نگذار نداشته هایت راهت را سد هم بکنند!
و بدان که داشته هایت ؛
برای خیلی از آدم های دیارمان
افسوس است
غبطه است
حسرت است …
رفیق من …!
جاده ها ازآن توست
سفر به سلامت …!
دکلمه های رسمی
صبح ها
یکی از خاطراتت
که بیشتر از همه دوستش دارم
برایم شعرِ جدید دَم می کند!
می نوشم…
دوستت می دارم…
و
زندگی شروع می شود!
عکس های مفهومی زیبا
خدانگهدار گل لادن .تموم عاشقا باختن
ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن
خدانگهدار گل پونه .گل تنهای بی خونه
لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه
یکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند
یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوند
تو این شب های تو در تو . خدانگهدار گل شب بو
هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو
خدانگهدار گل مریم .گل ستمدیده پر دردم
نشد با این تن مجروح به آغوش تو برگردم
نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارم
نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی
تو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی
تو این رویای سر در گم .خدانگهدار گل گندم
تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم
خدانگهدار گل پونه . که بارونی نمی تونی
طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه
خدانگهدار…
خدایا! من دلم قرصه! کسی غیر از تو با من نیست
خیالت از زمین آسان که حتی روز، روشن نیست
کسی این جا نمی بینه که دنیا زیر چشماته
یه عمر یادمون رفته که زمین دار مکافاته
فراموشم شده گاهی که این پایین چه ها کردم
که روزی باید از اینجا پیش تو برگردم
خدایا وقت برگشتن یه کم با من مدارا کن
شنیدم آغوشت گرمه اگه میشه منم جا کن…
دکلمه های کوتاه و عاشقانه زیبا
همیشه جایی در حوالی دلتنگی من جاری می شوی…
جاری می شوی در ابریِ چشمانم…
و می باری آنقدر … تا زلال شوم…
تا آسمانی شود هوایِ دلم…
آنقدر که با همه روحم حس کنم…
داشتن تو …
می ارزد…
به تمام نداشته های دنیا…
شعر و دکلمه احساسی
عطر تن درخت
اندام نازنین بلندش
گرمای عاشقانه ی خونش
پستان غنچه اش
ساق خوش کشیده ی موزونش
درمن ؛ بهار سبز نوازش را
بیدار میکند
گویی در انحنای کمرگاهش
در تنگنای جامه ی کوتاهش
یک چشم یا دهان
یا زین دو مهربانتر : یک دل
یک آشیان کوچک پنهان
سرچشمه ی طلوع و تولد
لبریز از محبت خورشید
با من حدیث شیفتگی را
تکرار میکند
من ؛ عاشق جمال درختم
دردش بهجان عاشق
من باد
اندیشه اش موافق من باد
عکس و نوشته عاشقانه
حرف کمی نبود قرار و مدار عشق
اما چه فایده …
که نفهمیم یار را!
ای روح های ناب !
دوباره به پا کنید
قدری برای اهل زمستان
بهار را !
انگار بخشڪد در گلو ؟!
چیزے چنگ بزند تہ وجودت را
و تو از درون آرام آرام بسوزے …
بے آنڪہ دودے بلند شود از اندامت ؟
بے آنڪہ حتے بہ فڪر ڪسے خطور ڪند
ڪه دارے تہ مےڪشے؟!
مرا ببین !
شاید تو ببینے در من
ڪہ چگونہ دارم مے سوزم …
حالا ڪہ ڪارے از دست ڪسے بر نمےآید
ڪاش خدا دست هایش را بہ من قرض مےداد
تا ڪارے ڪنم برے دلهایمان …
میگه مرده نفس نمی کشه ؟
کی میگه نبض پیکر نمی زنه ؟
چشمات رو به دم این آینه بدوز
ببین این مرده چقدر شکل منه
من که با هر
نفسم ده تا دریچه وا می شد
با صدای زمزمه م قله ها جابهجا می شد
حالا خیلی وقته مردم زیر ماسک زندگی
آخ ! اگه دوباره چشمام از قفس رها می شد
من مثه زمین لرزه ام ‚ شبیه طوفان تبس
دم عیسی رو نمی خوام ‚ تو غروب این قفس
نفس منه که قبرستون رو زنده می کنه
من خودم
یه پا مسیحم اما بی تو ‚ بی نفس
می دونم خوب می دونم ترانه عاشقانه نیست
رنگ واژه های من به رنگ این زمانه نیست
وقتی بین مرده ها زندگی رو صدا کنی
دیگه هیشکی گوش به زنگ تپش ترانه نیست
ها با تو میشه از رو سر تقویما پرید
تنها با تو میشه از عمق گلایه قد کشید
بی تو این حافظه ی گریه شمار رو نمی خوام
بیا ! از تو میشه شعر ناب زندگی شنید
من مثه زمین لرزه ام ‚ شبیه طوفان تبس
دم عیسی رو نمی خوام ‚ تو غروب این قفس
نفس منه که قبرستون رو زنده می کنه
من خودم یه پا مسیحم اما بی تو ‚ بی نفس
شعر زیبا و ناب و جملات پر معنی
همه ی ما
فقط حسرت بی پایان یک
اتفاق ساده ایم
که جهان را بی جهت ؛
یک جور عجیبی جدی گرفته ایم … !
سخنان کوتاه اما عمیق و پر معنی
خدایا!
بفهمانم که بی تو چه میشوم ؛ اما نشانم نده …
دکلمه های زیبا و کوتاه
مهربانا!
هم بفهمانم و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد …!
متن دکلمه های زیبا و کوتاه
طفلک زندگی !!!
هنگامیکه همه ی چیز به کاممان است
تک است و تعریف که،
نمیدانی چقدر زندگی زیباست !
شیرین است …!
وای به روزی که کمی سختمان شود
کاسه کوزه هاست که بر سرش شکسته میشوند
و سرزنش پشت سرزنش که،
عجب اجباریست این زندگی …
وه ! که چه منطقی دارد این اشرف مخلوقات …
متن دکلمه های زیبا و عاشقانه
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق …
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق …!
شعر و دکلمه های زیبا و عاشقانه
چه سخت است ؛
دلتنگ قاصدک بودن …
در جاده ای که در آن ؛
هیچ بادی نمی وزد … !
دکلمه های عاشقانه
در انتظار تو …
کاسه صبر که هیچ ؛
صبر کاسه هم لبریز شد …!
شعرهای زیبا و مفهومی
اگرکسی را نداشتی که به او بیندیشی؛
به آسمان بیندیش!
زیرا در آسمان کسی هست که به تو می اندیشد…
دکلمه های زیبا و اموزنده
دورباش … اما نزدیک!
من از نزدیک بودن های دور میترسم…!
مجموعه متن های بلند و زیبا در مورد زندگی
کفش های کهنه را دور نیاندازیم،
شاید دوباره به کوچه های قدیمی برگشتیم …
خدایا!
نمیگویم که دستم را بگیر …
عمریست گرفته ای …
مبادا رها کنی !
بگذار
بگذار سپیده سر زند
چه باک که من بمیرم و شبنم فرو خشکد
و شبگیر خاموش شود و شباهنگ گنگ گردد
و مهتاب رنگ بازد و ستاره ی سحری باز گردد
و راه کهکشان بسته شود…
بگذار سپیده سر زند و پروانه به سوی آفتاب پر کشد
پزشک شریعتی
تازه می فهمم بازی های کودکی حکمتی داشت …!
زوووو …
تمرین روزهای نفسگیر زندگی بود …
عکس های معنی دار
جهآن در اول دایره بود
بعد از تص آدُف با یک کفشدوزک
ذوزنقه ش ُد !
تا در چهآر گوشه ے ناهمگون ِ آن بنشینیم
و براے هم پاپوش بدوزیم !
نوشته های کوتاه معنی دار
روح گاهی
مانند قاصدکی
با تلنگری
از هم می پاشد …
با نسیمی
که
دیگر
از بادی
سهمگین نیز
خطرناک تر است …
نوشته های کوتاه و زیبا
بیائیم نخندیم . . .
بیائیم نخندیم . . .
به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو میگوید،ارباب
نخند
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری.
نخند
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه میرود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند.
نخند
به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده…
مثل رگبار ستاره رو تن خشک کویره
لحظه های عاشقانه تو چشای تو اسیره
انگاری من و تو امشب روی ابرا خونه داریم
واسه ی خوندن از عشق ما هزار بهونه داریم
دوباره قلب من و تو از تو سینه پر می گیره
هر چی بود از غم غصه با نگاه تو می میره
بزار تا سپیده ی صبح صد تا شعر از تو بسازم
زندگیم رو با یه بوسه پای عشق تو ببازم
با تو بودن نه یه رویا نه دیگه مثل سرابه
این دل من تاقیامت واسه چیدنت خرابه
دلنوشته های زیبا
تنها، تنهایی عامل نا امیدیست،
تنها، خستگی روح، عامل کناره گیریست،
و تنها، بی همزبانی عامل همٌ و غم و درد است…
پس
دنبال کسی باش که شادی را در دلت جریان بیندازد، دردهایت را بفهمد و تو را درک کند…
دنبال کسی نباش که همیشه امیدت را نا امید کند، همیشه تو رابه سخره بگیرد و از همه ی بدتر غرورت را زیر پا له کند…
حواست باشد، حواست باشد که بازی زمانه، گرفتار اندوهت نکند…
عکس های عاشقانه
ما را از کودکی
به جدایی ها عادت داده اند
همان جاییکه روی تخته سیاهمان نوشتند:
خوب ها / بدها
مرا از شروع شب این زمانه
کشاندی به اوج ستاره، ترانه
تو ای زندگی را بهانه، تو ای نور
تو اویی و یا یک نشانه؟!
همین دانم این نظم از توست
تو موزیک موزون رشد جوانه
تو در انتهای غزل روشن و گرم
وجودم به سویت روانه
تو وزنی برای غزلها
غزلهای ناب،
عاشقانه!
دکلمه عاشقانه و زیبا
من آدم مهمی بودم !
خیلی مهم…
و بیشتر از آن چیزی که فکرش را بکنید دوستم داشت…
آنقدر که همیشه نگران از دست دادنم بود …
میگفت سخت هوایم را دارد و برای به دست آوردنم می جنگد …
و اگر یک روز من نباشم او هم دوام نمی آورد،
می میرد…
روزهای خوبی بود، همه چیز بینمان به بهترین شکل میگذشت
و من آدم مهمی بودم …!
تا اینکه، یک دوری اجباری پیش آمد
یک دوری تلخ اجباری …
آنوقت بود که فهمیدم برای بعضی آدم ها تا زمانی اهمیت داری که جلوی چشمشان باشی، که دم دستشان باشی …
همین که دور شوی حتی برای چند قدم، فراموش میشوی، دنبال جایگزین میگردند و دیگر هرگز مهم نیستی …!!
در آن روزهایی که دلم میخواست خودش را برایم به آب و آتش بزند، سکوت کرد،
حتی سراغم را نگرفت …
و من ماندم و تنهایی !
راستش دوری اجباری یادم داد
آدم ها در عمل خودشان را ثابت می کنند
نه در حرف …!!