روزنامه خراسان – مصطفی نجمی: ممکن است که شما هم بارها در جمع های دوستانه یا از زبان بعضی بزرگ ترهای تان شنیده باشید که مغز انسان پس از تولد تغییر نمی کند و آدم یا از کودکی باهوش است یا فردی معمولی.
البته در گذشته نه چندان دور هم بسیاری از دانشمندان اعتقاد داشتند که مغز بعد از دوران کودکی تغییر نمی کند یعنی معتقد بودند که مغز مانند یک سیستم کامپیوتری از پیش طراحی شده است که با ورود انسان به دوره بزرگ سالی ثابت می ماند و امکان افزایش توانمندی هایش وجود ندارد.
با این حال و با پیشرفت های انجام شده دهه اخیر، مشخص شده که این موضوع صحت ندارد. مغز می تواند در طول عمر انسان چیزهای جدید یاد بگیرد و خودش را با شرایط هماهنگ کند.
متخصصان مغز و اعصاب این فرایند را انعطاف پذیری عصبی نامیده اند که در ادامه بیشتر درباره اش خواهید خواند.
انعطاف پذیری عصبی یعنی چه؟
مغز انسان به طور قابل توجهی انعطاف پذیر است به این معنی که توانایی تغییر و واکنش به محیط و تجارب شما را دارد و می تواند خودش را به روز کند.
هر زمان که انسان شروع به فکر کردن یا یادگیری یک موضوع جدید می کند، ارتباطات جدیدی بین نورون های موجود در مغز او برقرار می شود. این ارتباطات وابسته به تجربه هم هستند و در سراسر طول زندگی فرد، به روز می شوند.
این فرایند فوق العاده پویاست زیرا افزایش همکاری فعال بین دو نورون(سلول عصبی) باعث تقویت اتصالات آن ها و بیشتر شدن توانایی یادگیری خواهد شد.
انعطاف پذیری عصبی چطور کار می کند؟
اگر مغز را مانند یک شبکه برق در نظر بگیریم، در آن میلیاردها مسیر عصبی و راه ارتباطی وجود دارد. هر بار که شما فکری می کنید، تلاش برای یادگیری موضوع جدیدی را شروع می کنید یا کاری انجام می دهید، این مسیرهای عصبی به کار می افتند.
بعضی از این مسیرها به راحتی طی می شوند مانند عادت ها، اعتقادات و باورهای قدیمی، احساسات و کارهایی که هم اکنون انجام می دهیم.
هرگاه به افکار، اعمال و احساسات قدیمی مان می اندیشیم، این مسیر را قوی تر می کنیم و تردد در این مسیرهای عصبی برای مغز آسان است. در این بین در زمانی که به چیز جدیدی فکر می کنیم یا کار جدیدی یاد می گیریم یا احساس جدیدی را تجربه می کنیم، مغز شروع به ساختن مسیر عصبی جدیدی می کند.
وقتی این اتفاق چندین بار بیفتد، مغز ما به ساختن و استفاده بیشتر از این مسیرهای عصبی جدید عادت می کند و این مسیرهای عصبی جدید به هویت جدید در مغز تبدیل می شوند.
به این ترتیب مسیرهای قبلی به مرور کم رنگ تر و ضعیف می شوند. این روند برنامه ریزی مجدد مغز که با ساخت مسیر عصبی جدید، فعال شدن مغز و ضعیف شدن مسیرهای قبلی همراه است، انعطاف پذیری عصبی نامیده می شود.
خبر خوب این که همه ما توانایی یادگرفتن چیزهای جدید و تغییر دادن مغز را با برنامه ریزی کردن داریم. اگر تا به حال عادت بدی را تغییر داده اید یا در شرایط تان تغییر ایجاد کرده اید، شما یک مسیر عصبی جدیدی را برای اولین بار در مغزتان به وجود آورده اید.
بنابراین ما می توانیم با قدرت تکرار افکارمان به تغییراتی که دوست داریم دست یابیم و می توانیم مغزمان را مجدد برنامه ریزی کنیم.
تاثیر محیط بر عملکرد مغز
امروزه با استفاده از تصویربرداری رزونانس مغناطیسی (MRI) ما می توانیم اثرات محیط و تجربه بر هر دوی ساختار و عملکرد مغز را ببینیم.
در پژوهشی که در انگلیس انجام شد محققان، مغز ۱۶ راننده تاکسی در لندن را بررسی کردند تا اثرات تجربه ناوبری گسترده را بر ساختار مغز بررسی کنند
. از آن جایی که رانندگان تاکسی در لندن باید تست دانش را که درباره مسیرها و مکان های متعدد است بگذرانند، محققان با مقایسه مغز این رانندگان تاکسی با گروه رانندگان غیر تاکسی دریافتند که رانندگان تاکسی، دارای ماده خاکستری بیشتری در هر دو طرف مغزشان هستند، ماده ای که دارای عملکردهای متعددی در مغز است اما به ویژه درگیر ذخیره سازی و بازنمایی فضای محیط اطراف فرد است.
علاوه بر این نشان داده شد که رانندگان قدیمی تر نسبت به رانندگان جدید تر ماده خاکستری بیشتری در این منطقه دارند.
مطالعه جالب توجه دیگری در آلمان انجام شد که در آن مغز شرکت کنندگان قبل و بعد از دستیابی به یک مهارت جدید اسکن شد. محققان، مغز داوطلبان را قبل و بعد از سه ماه تمرین های مداوم و منظم تردستی اسکن کردند.
برای شعبده باز موفق شدن، نیاز است که فرد به هماهنگی و تمرکز خوب دست و چشم برسد.
مطالعات پژوهشگران نشان داد که بعد از تمرینات منظم تردستی، افزایش قابل توجهی در ماده خاکستری منطقه ای از مغز که در پردازش حرکات پیچیده بصری درگیر است، برای همه افراد روی داده است.
همچنین پژوهش های اخیر در حوزه عصب شناختی نشان می دهد که بازی با اسباب بازی هایی که بیشترین حواس کودک را درگیر می کند، باعث اتصالات عصبی بیشتر و در نتیجه یادگیری بهتر می شود.
مثلا بازی با اسباب بازی هایی که علاوه بر داشتن صدا، دیدن و تعاملات اجتماعی را درگیر می کند و با ایجاد راه های عصبی جدید باعث یادگیری مفاهیم غنی تر می شود.
قربانی ژن ها نیستیم اگر…
فکر کردن، یاد گرفتن و عمل کردن یا برعکس این سه مورد رفتار کردن، می تواند عصب های مغز ما را فعال یا غیر فعال کند و از این راه ساختمان مغز و رفتار ما را شکل دهد.
ما آمادگی های ژنتیکی زیادی داریم و مغز از سن جوانی گرفته تا پیری می تواند به شیوه شگرفی تغییر کند و به روز شود.
ما قربانی ژن ها یا نورون های مان نیستیم بلکه ما مبدعان و خالقان توانمند وضعیت روانی خود هستیم.
این باور نادرست که مغز ما همانند نوشته روی سنگ ثابت یا تغییر ناپذیر است، می تواند افراد را از تلاش برای تغییر باز دارد و مسئولیت پذیری برای بهبود وضعیت خود را از آن ها دور کند.
بر اساس تئوری انعطاف پذیری عصبی، مغز انسان این توانایی را دارد که در حضور محرک مناسب، نورون های جدید بسازد.
بنابراین با توجه به قدرت بی بدیل مغز آدمی، می توان با ایجاد محیط های غنی، زمینه را برای انعطاف پذیری هر چه بیشتر مغز فراهم کرد و بهره بیشتری از این نعمت خدادادی برد.