روزنامه ایران – مجتبی شهرآبادی، دانشجوی دکترای تاریخ: ابراهیم حکیمی (حکیمالملک) از رجال نامدار سیاست ایران معاصر است که قریب به نیم قرن در وادی سیاست ایران نقشآفرینی داشت. حکیمی، پزشکی بود که بسیار زود از پیشه تخصصی خود دست کشید و بهدنیای سیاست گام نهاد.
زندگی سیاسی طولانیای که نام حکیمی را برای عدهای با مفاهیمی چون مسالمت، مدارا، پاکدامنی و ایراندوستی و برای برخی دیگر با آرامشطلبی، انفعال، بیعملی و بیکفایتی عجین ساخت.
در آغاز راه
ابراهیم حکیمی ۱۲۵۰ هجری شمسی در تبریز زاده شد. پدرش، ابوالحسنخان حکیمباشی و عموی وی میرزا محمودخان حکیمالملک، از پزشکان بزرگ دربار مظفرالدین میرزای ولیعهد و از نزدیکان و مشاورین او بودند.ابراهیم، تحصیلات مقدماتی را در مدرسه مظفری تبریز به اتمام رساند و برای تکمیل تحصیلات روانه تهران و دارالفنون شد. در سال ۱۲۷۳ شوق تحصیل در اروپا او را به فرانسه کشاند تا در دانشگاه پاریس، حرفه پزشکی را که پیشه خاندانش بود، فرا گیرد.
سالهای پاریس
ابراهیم حکیمی، ۹ سال را در پاریس گذراند. از مظفرالدینشاه قاجار در نخستین سفر او به اروپا در سال ۱۲۷۸ نشان شیر و خورشید دریافت کرد. در همین سالها با محمد غفاری (کمالالملک) نقاش نامدار ایرانی آشنا شد. آشنایی که به رفاقتی نزدیک انجامید که تا مرگ کمالالملک نیز ادامه یافت. چنانکه سالها بعد در ۱۲۸۹ زمانی که حکیمی وزیر علوم و اوقاف (معارف) کشور بود، کمالالملک را در افتتاح مدرسه «صنایع مستظرفه» صمیمانه یاری کرد.
عاقبت در سفر دوم مظفرالدین شاه به اروپا در ۱۲۸۲ بهعنوان پزشک دربار، ملتزم رکاب شاه شد و به ایران بازگشت. با درگذشت میرزا محمود خان حکیمالملک در سال ۱۲۸۳ لقب او به برادرزادهاش ابراهیم رسید.
خداحافظی با پزشکی
حکیمالملک، چندی را بهعنوان پزشک شاه در دربار مظفری گذراند. اما یک حادثه سبب شد تا برای همیشه از پیشه خانوادگی خود دست بشوید. مظفرالدین شاه که به پادشاه بیمار نیز شهرت دارد، غالب ایام زمامداریاش را به دست و پنجه نرم کردن با انواع بیماریها میگذرانید. از اینرو پزشک دربار، فردی پر مشغله و البته در معرض خطر بود.
در یک معاینه، حکیمالملک برای شاه دارویی تجویز کرد. اما گویا در تجویز دوز دارو دچار خطا شد. حال شاه به هم خورد و به اغما رفت. اطرافیان گمان کردند که شاه مرده است. اهل حرم بر سر حکیمالملک ریختند. نزدیک بود حکیمالملک زیر ضربات حرم مظفرالدین شاه به قتل برسد که ناظمالاطبا کرمانی(پزشک دیگر دربار) خبر زنده بودن شاه را رساند. حکیمالملک، از مرگ گریخت، اما از دربار اخراج شد و البته پیشه پزشکی را نیز برای همیشه کنار گذاشت.
در وادی سیاست
حکیمالملک که سالهای پر شور جوانی را در پاریس، مهد روشنفکری و افکار آزادیخواهانه اروپا گذرانده و با این افکار و اندیشهها همدلی یافته بود، با آغاز زمزمههای مشروطهخواهی در ایران، به خیل مشروطهخواهان پیوست و قدم به وادی سیاست نهاد.
پس از پیروزی انقلاب مشروطه و افتتاح مجلس، حکیمالملک بهعنوان نماینده تهران به مجلس اول راه یافت. یک سال بعد، با به توپ بستن مجلس توسط محمد علیشاه قاجار در ۲ تیر ۱۲۸۷ و انحلال مجلس اول، حکیمالملک به سفارت فرانسه پناهنده شد و به پاریس گریخت.
پس از فتح تهران توسط مجاهدان مشروطهخواه در ۲۲تیر ۱۲۸۸ حکیمی نیز به ایران بازگشت و این بار بهعنوان نماینده آذربایجان وارد مجلس دوم شد. کرسیای که در دوره سوم مجلس نیز آن را حفظ کرد. از اواسط سال ۱۲۸۹ تا آبان ۱۳۰۲ حکیمی در کابینههای حسن مستوفیالممالک، محمدولی خان خلعتبری (سپهدار تنکانبی)، محمدعلیخان علاءالسلطنه، نجفقلیخان بختیاری (صمصام السلطنه)، عبدالمجید میرزا عینالدوله و حسن پیرنیا (مشیرالدوله) پستهای وزارتی متعددی را عهدهدار شد. وی در این فاصله سیزده ساله، مجموعاً ۱۰ بار وزیر علوم و اوقاف (معارف)، ۵ بار وزیر مالیه، یک بار وزیر عدلیه و یک بار وزیر امور خارجه شد.
از مهمترین فعالیتها و خدمات او در این دوران میتوان به تأسیس مدرسه حقوق، تأسیس مدرسه صنایع مستظرفه، تصویب قانون اعزام دانشجو به خارج از کشور و تأسیس دارالمعلمین، تنظیم لایحه تشکیل دیوان محاسبات و… اشاره کرد.
روزگار انزوا
در جریان کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ حکیمی نیز از جمله کسانی بود که به دستور رهبران کودتا مدتی را در حبس گذراند. ابراهیم حکیمی بین سالهای ۲-۱۳۰۰ در مجلس چهارم شورای ملی بهعنوان نماینده تهران و در مجلس پنجم ۴-۱۳۰۲ بهعنوان نماینده تبریز عضویت داشت. در این سالها حکیمالملک با پیوستن به طیف سیاستمداران جوان و تازه کاری چون عبدالحسین تیمورتاش و علی اکبر داور در تأسیس حزب تجدد مشارکت و همکاری داشت.
با خلع قاجاریه و روی کارآمدن رضا شاه، ابراهیم حکیمی که دورنمایی تیره برای فعالیت سیاسی در ایران پیش رو میدید، بهطور کامل صحنه سیاست ایران را ترک کرد. حکیمی از ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ دورهای از انزوای کامل را پشت سر گذاشت. انزوایی که بعدها در خوشنامی او در میان مردم بسیار مؤثر بود. در این سالهای انزوا، حکیمی به تحقیق و تألیف یک دایرهالمعارف پزشکی پرداخت. هرچند که هیچ گاه آن را منتشر نکرد.
بازگشت به دنیای سیاست
با استعفای رضا شاه و ایجاد فضای باز سیاسی در کشور، موقعیت شروع مجدد فعالیت سیاسی برای حکیمی ایجاد شد. در سال ۱۳۲۱ با وجود تمایل تعدادی از نمایندگان مجلس سیزدهم به نخستوزیری او، این احمد قوام بود که در مرداد ۱۳۲۱ به نخستوزیری رسید. حکیمی در کابینه هفت ماهه قوام، پست وزیر مشاور را در اختیار داشت.
ابــراهیــم حکیــمــی عــاقــبــت در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۲۴ برای نخستین بار ردای نخستوزیری را در ۷۴ سالگی بر تن کرد. اکثریت نمایندگان مجلس چهاردهم که در آن برهه بهدنبال سیاستمداری خوشنام و در عین حال کمتر وابسته به سیاست خارجی میگشتند، با اکثریت آرا به ابراهیم حکیمی، مشروطهخواه قدیمی ابراز تمایل کردند. نمایندگان میپنداشتند که تحمیل خواستههایشان به حکیمی مسن، دموکرات و آرام سادهتر از سر و کله زدن با نخستوزیرانی چون قوام خواهد بود.
اما حکیمی که حاضر به زد و بند با نمایندگان مجلس نشده بود، تنها سه هفته در مقام جدید خود دوام آورد. حکیمی در ۱۴ خرداد اعضای کابینه را که بدون در نظر گرفتن تحمیلات برخی نمایندگان مجلس چیده شده بود، به مجلس معرفی کرد. با عدم رضایت نمایندگان مجلس از ترکیب کابینه او، دولت حکیمی بیآنکه رسماً شروع به کار کند، سقوط کرد.
چند ماه بعد در آبان ۱۳۲۴ مجلس برای دومین بار به نخستوزیری حکیمی ابراز تمایل کرد. حکیمی این بار هیأت دولت خود را تا حدی با هماهنگی مجلس انتخاب کرد و از مجلس رأی اعتماد گرفت. این دوره از نخستوزیری حکیمی که قریب سه ماه به درازا کشید، مصادف با بحران بزرگ آذربایجان و کردستان بود. حکیمی سعی کرد با سفر به شوروی و مذاکرات مستقیم با رهبران شوروی، بحران را خاتمه دهد. اما شورویها که حکیمی را گزینه مناسبی برای مذاکره نمیدیدند، با این سفر مخالفت کردند. حکیمی به ناچار، شکایت از شوروی را در سازمان ملل متحد طرح کرد.
اما گسترش و تعمیق بحران آذربایجان و مداخلات شوروی که خطر تجزیه ایران را بسیار نزدیک ساخته بود، نمایندگان مجلس را قانع کرد تا دولتی روی کار بیاورند که تا حدی مورد پذیرش شوروی بوده و رهبران شوروی نیز حاضر به مذاکره با آن باشند. به این ترتیب، دومین دوره نخست وزیری حکیمی نیز در بهمن ماه ۱۳۲۴ به پایان رسید و حکیمی، جای خود را به احمد قوام داد.ابراهیم حکیمی در دی ماه ۱۳۲۶ برای سومین و آخرین بار، به کرسی نخستوزیری دست یافت.
آخرین دوره نخستوزیری او نیز همچون دو دوره قبلی بسیار کوتاه بود و کمتر از شش ماه به طول انجامید. لغو حکومت نظامی، آزادی نسبی مطبوعات، لغو برخی انحصارات حکومتی و شخصی مثل انحصارات قند و شکر و… از جمله اقدامات مثبت دولت مستعجل حکیمی بود.
لایحه تشکیل مجلس سنا نیز در همین دوره به مجلس ارسال و تصویب شد.دولت حکیمی این بار برخلاف دو دوره گذشته، بیش از آنکه از بیرون دچار حمله و انتقاد باشد، از درون متزلزل بود. برخی اعضای دولت، همچون عبدالحسین هژیر که خود را برای نخستوزیری آماده میکردند، تلاشهایی را در مجلس برای ساقط کردن دولت حکیمی تدارک میدیدند. اختلافات وزیران کابینه همچون علی سهیلی، هژیر و ابوالقاسم نجم (نجمالملک) هم اوضاع داخلی دولت را متشنج میکرد.
به هر تقدیر آخرین دولت حکیمی نیز که دو بار از استیضاح، گریخته بود، در ۱۸ خرداد ۱۳۲۷ با رأی عدم اعتماد مجلس سقوط کرد. حکیمی، در آبان ۱۳۲۸ بهعنوان وزیر دربار منصوب شد. اما او که ظاهراً کار کردن با شاه جوان را چندان خوشایند نیافته بود، یکسال بعد در آبان ۱۳۲۹ از این سمت استعفا داد. از آن پس حکیمی بهعنوان سناتور انتصابی، وارد مجلس سنا شد و در ادوار اول و دوم این مجلس در آن حضور داشت. حکیمی چندی نیز ریاست مجلس سنا را برعهده داشت.
پایان راه
ابراهیم حکیمی عاقبت ۲۷ مهر ۱۳۳۸ در ۸۸ سالگی در تهران درگذشت و در ابنبابویه آرام گرفت. این پزشک سیاستمدار در دوران تحصیل در پاریس با دختری فرانسوی ازدواج کرد. ثمره این ازدواج یک پسر بهنام یوسف بود. فرزندی که به رسم خانوادگی، پزشک بود اما اهل سیاست نبود. بعد از مرگ پدر تنها چند روزی به ایران بازگشت، سفری برای فروش املاک پدر و بذل و بخشش کتابخانه کمنظیر و آثار هنری او همچون چند قطعه از تابلوهای نقاشی کمالالملک!
منابع:
۱- از سید ضیا تا بختیار، مسعود بهنود، انتشارات جاویدان، تهران
۲- رهبران مشروطه، ابراهیم صفایی، انتشارات علمی، تهران
۳- نخستوزیران ایران از مشیرالدوله تا بختیار، باقر عاقلی، انتشارات جاویدان، تهران