اشعار شهادت حضرت فاطمه «س» + عکس پروفایل و متن مداحی
در اینبخش مجموعه ای از اشعار شهادت حضرت فاطمه «س» را مرور میکنیم. حضرت فاطمه دختر رسول خدا حضرت محمد «ص» شهادت غمگینانه ای داشتند، عمر کـه برای گرفتن بیعت از حضرت علی آمده بود وقتی دید آن حضرت بزرگوار حاضر بـه این بیعت نیست بـه خانه او حمله کرد و با لگد در خانه امیر مومنان را شکست حضرت فاطمه کـه پشت درب بودند بر اثر این ضربه مجروح شدند و چندی بعد بـه شهادت رسیدند.
عکس نوشته های غمگین برای شهادت حضرت زهرا
سجادۀ خویش راکه وا میکردی
تا آخر شب خدا خدا میکردی
اما در خانۀ تـو را سوزاندند
آنها کـه برایشان دعا می کردی
**********
عوض شانۀ تـو زهرا جان
دیده گریان کنار تابوتم
خیرهام بر مزار خاکی تـو
خسته و غصهدار و مبهوتم
**********
دلی سوز صدایت را نفهمید
مسلمانی خدایت را نفهمید
تمام غصه ات اشک علی بود
مدینه گریه هایت را نفهمید
**********
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّهُ الْمَرْضِیَّهُ
در دفتر عالم زِخط خون بنگارید
ستمدیده تر از فاطمه ستمدیده نداریم
شهادت حضرت مادر تسلیت باد
**********
قال رسولُ الله فاطِمَهُ بَضعَهٌ مِنّی
فمن آذاها فَقَد آذانی…
پیغمبر چقدر گفت کـه فاطمه جان منه
روح و روان منه نام و نشان منه تاب و توان منه
ولی بعد از پیغمبر نانجیبا چیکار کردن
غم هارو بیشمار کردن،دلارو غصهدار کردن
بین در و دیوار حبیبهی مولا رو زدن
شفیعهی عقبی رو زدن عصمت کبری رو زدن حضرت زهرا رو زدن
عکس و متن برای شهادت حضرت زهرا «س» و دهه فاطمیه
در کوچه افتادی مادر تـو جان دادی
هم چون پرستویی در دام صیادی
از چـه رو رخسارماهت شد کبود از ضرب سیلی
حسنم گفته کـه مادر صورتش گردیده نیلی
با مـن حرفی بزن مادر مـن
وای خدا مادر مـن
ای غریب میهن مادر مـن
وای خدا مادر مـن
مادر بزن شونه موهام پریشونه
دیدم کـه چشمونت مادر چـه گلگونه
لرزه افتاده بدستات شونه از دست تـو افتاد
هستیم از ناله هایت درهمین جا رفته برباد
کمتر نما زاری اشکت شده جاری
مادر خبر دارم عزم سفر داری
از حسین و کربلایش یک بـه یک بهرم شمردی
پیراهن دادی بدستم دیدم اونجا جان سپردی
متن مداحی برای دهه فاطمیه و شهادت حضرت زهرا
یا فاطمه الزهرا «س»
بی تـو ای فاطمه جان مانده بدنیا چکنم
رفته ای از کف مـن با غم فردا چکنم
جوجه گانت همه ی در هجر تـو بیبال وپرند
طائر عشق علی گو تـو کـه تنها چکنم
آشیان پر شده از نالۀ مادر مادر
بهر آرامششان ای گل طاها چکنم
حامی ام بودی واینک شده ام بی لشگر
بین میدان بلا بعد تـو زهرا چکنم
همه ی گویند کـه بیفاطمه از پا افتاد
قوت زانوی مـن بیتـو در این جا چکنم
درد اگر بود مرا از طرفت درمان بود
ای کـه بودی بـه علی همچو مسیحاچکنم
دوست دارم کـه تسلا بدهم طفلانت
درد هجران تـو را نیست تسلا چکنم
باشد اصرار زبعضی کـه مزارت بینند
با درخواست چنین مردم رسوا چکنم
فاطمه شمع شبستان علی بودی تـو
حال با خانه واین ظلمت شب ها چکنم
کوثرم زینب تـو بانوی این خانه شده
خستگی در رخ او هست هویدا چکنم
تـو گل سرسبد صحنۀ خلقت بودی
دست گلچین اجل برد بـه یغما چکنم
متن شعر شهادت حضرت زهرا
روز مـن چون شب سیاه اسـت ای کـه رفتی از کنارم
حال مـن درمان ندارد در خزانی سرد و تارم
فاطمه جان فاطمه جان، از غمت جان میسپارم
زینبت را در کناری مثل تـو دیدم دعا کرد
بر مریضان بر یتیمان بر تـو بشنیدم دعا کرد
چادرت را بار دیگر روی سر تا میگذارد
عطر تـو سجاده را پر میکند گلپونه دارد
فاطمه جان فاطمه جان از غمت جان میسپارم
غصه هایم رابه چاهی گفتهام همتا ندارد
انچه را بی تـو کشیدم در تصور جا ندارد
همسرم این عهد مـا اصلا نبود ای نور چشمم
آخر ای زهرا چرا اینقدر زود ای نور چشمم
فاطمه جان فاطمه جان از غمت جان میسپارم
روز مـن چون شب سیاه اسـت ای کـه رفتی از کنارم
حال مـن درمان ندارد در خزانی سرد و تارم
دوبیتی شهادت حضرت زهرا
دل مـن بیعلی میمیره
میدونم دستمو میگیره
مادره حسن وحسین مادره منه نوکره
وقتی باشه بابام علی
زندگیم دیگه محشره
منو ببخش مادر جوونی کردم
جون حسین نکن ازینجا طردم
ولی خدا میدونه تا ابد دورت میگردم
قبول دارم گنهکارم
ولی بیبی خیلی دوستت دارم
قراره دل بیقرارم
یه عمره فاطمی تبارم
باعث همـه خلقتی بی تـو عالمی هم نبود
سورۀ تـو اگر نبود سورۀ مریم نبود
چقده واسمون گذاشته منت
آخه بیبی خودش گفته قیامت
بدون نوکر حسین نمیرم توی جنت
نگامون کن کم آوردیم
بگیر دست مارو زمین خوردیم
تـو قلبم حرمته بی بی
نفسهام با دمته بی بی
این مدال رو سینه رو خیره دنیا و آخرت
والله بی بی داریم از روضههـای شـما فقط
دعایی کن برا سینه زنا و تموم نوکرای بی ریا
تورو جون حسین کرب و بلا ببر ماها رو
پای روضت بمیرم کاش
دمه آخر پای جنازم باش
دوبیتی شهادت حضرت فاطمه
گردبادی میان کوچه وزید
پسری بین کوچه هل کرده
مادرش مانده اسـت و نامحرم
و رگ غیرتش کـه گل کرده
جلو آمد جلوتر از مادر
هـای یارو بگو چـه میخواهی
مادرش را کمی کنار کشید
آی بی آبرو چـه میخواهی
لکه ابری سیاه باعث شد
نور خورشید بر سرش گم شد
کوچه انگار تنگ تر شده بود
ناگهان دید مادرش گم شد
وسط بحث بود یکدفعه
سیلی محکمی بـه مادر زد
مقتلی هم نوشته بود آنجا
با دو دستش بـه روی مادر زد
کوچه انگار تنگ تر شده بود
کـه سرش خورد بر سر دیوار
گوشواره شکسته افتاده
رد خون ماند و معبر و دیوار
فدک آنجا بهانه بود فقط
نامه را پاره کرد بر رویش
بی حیا باز پوزخندی زد
لگدی زد بـه کنج پهلویش
مشت هـای پسر بـه هم گره خورد
بغض مردانه ناگهان ترکید
وسط کوچه مادرش افتاد
طفلکی دور مادرش چرخید
شعر شهادت حضرت فاطمه برای دهه فاطمیه
درد دل فاطمه «س» برمزار پدر
نمیدانی چـه دیدم ای پدرجان
شماتت ها شنیدم ای پدرجان
ره مـن را بست آن نامرد،کوچه
دوید او و دویدم ای پدرجان
رسید ویاس تـو نیلوفری شد
زآن سیلی خمیدم ای پدر جان
بـه پیش چشمهای مجتبایم
بزد خصم پلیدم ای پدرجان
عصایم شد حسن خودرا بسختی
سوی خانه کشیدم ای پدر جان
زبعد تـو مرا اذیت دادند
و روز خوش ندیدم ای پدر جان
بـه راه اخذ حق همسر خود
همه ی بر جان خریدم ای پدر جان
بـه پشت در بـه ضرب پای دشمن
میان خون تپیدم ای پدر جان
گلت را غنچه اش چیدند وکردند
امیدم نا امیدم ای پدر جان
جوان بودم ولی از جور دوران
شدم پیر وتکیدم ای پدرجان
بـه خاک قبر تـو هر شام وهر روز
شدم اشک و چکیدم ای پدرجان
دعای مـن شده عجل وفاتی
دل از دنیا بریدم ای پدر جان
دعا کن فاطمه پیش تـو آید
خودت دادی نویدم ای پدرجان
شعر شهادت حضرت زهرا «س»
مردم بـه بوی رویت گمگشته تربتی
کو شُد بـه شهر خویش بـه دهلیز غربتی
یک زن کجا و خطبه ی غرا بـه پیش خصم
بر او خدای جل و علا داد نصرتی
اصرار زآن نداشت بـه تشییع بعد مرگ
کز هیچ کس ندید بـه خوبی محبتی
در دل نَکاشت قدر جوی تخم کینه ای
در سینه اش نبود بـه جزء مهر و شفقتی
بازو شکسته سقط جنین چهره نیلگون
دل پُر زِخون زِخدعه گری بی مروتی
دردا کـه بعد ختم رسل هادی سبل
یکدم ندید روی نشاط و مسرتی
تنها نه اسوه بود بـه خوشخویی و وداد
بالنده بودو صاحب پاکی و عصمتی
بخشنده بودو از کرمش بود بهره مند
بود آنکه غرق مسکنت و فقر و عسرتی
زهرا کـه خواند اُم ابیها پیمبرش
از او نگه نداشت عدو پاس و حرمتی
گویاست چرخ پیر کـه چون خصم فاطمه
دیده ندید پرده دری پست فطرتی
دریای رحمت نبوی بود حضرتش
بوده چنو نشانگر جود و فتوتی
در بود مصطفی و بـه تنهائی علی
از بهر او نبود بجز رنج و زحمتی
اشعار شهادت حضرت فاطمه «س» + عکس پروفایل و متن مداحی برای دهه فاطمیه
شب را سحر نکرد مگر با نیایشش
روزش بـه سر نیامده بیشوق خدمتی
دانندۀ تمام کمالات معنوی
دارندهی بزرگی و اجلال و حشمتی
منت پذیر بود خدا راکه از اَزل
شامل عنایتش شده بی هیچ منتی
جز چار تن،علی،حسنین بودو زینبین
دیگر کسی بکار نبرد اسـت همتی
در حیرتم کـه چرخ نپاشد ز هم چرا ؟
ای وای مـن علی و چنین درد و محنتی
هر جا عرب زبان زد ناموس و ننگ بود
اکنون زِچیست یافت در او نیست غیرتی
مولا کجا و رشتهی در دست و گردنش
«رونق» دراین زمینه مکن هیچ صحبتی
داری بـه یاد گر سخنی ماندگار گوی
کز بعد شصت سال کجا هست فرصتی
گفتی سخن بـه چاه و بـه مسجد کشاندنش
بود آن یکی بـه خلوت و آن یک بـه جلوتی
وی را بـه انزوای کشاندند ای دریغ
غرقاب خون دلش شده از دست اُمتی
هر کس دلش زِتیغ جفا خست بودو هست
مادون دون و دون صفت و دیو سیرتی