سیاستمداری که پس از تثبیت رضاخان، خانه نشین شد
به گزارش پایگاه مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، فروغی در عالم سیاست نیز، تمامی مراحل رشد را در هرم قدرت تجربه کرده بود. وی اولین و آخرین نخستوزیر رضاخان به شمار میآید و علاوه بر آن، مشاغل مهمی مانند رئیس مجلس شورای ملی، وزارت خارجه، دارایی، جنگ، عدلیه، سفارت، وزارت دربار، رئیس مدرسه عالی حقوق، رئیس دیوان عالی کشور و همچنین، مشاغل متعدد دیگری را در کارنامه خود دارد. فروغی در قامت یک اندیشمند و ادیب نیز، به ترجمه آثار زیادی دست زد. بهعنوان نمونه، تاریخ جهان را ترجمه و تلخیص و در مدارس عالی آن دوران، تدریس کرد و در روزگار کنارهگیری از قدرت، از سال ۱۳۱۲ تا ۱۳۲۰ که رضاخان به اجبار دوباره به او پناه آورد، مهم ترین کارهای علمی و ادبی خود را بهانجام رساند.
نظریهپرداز رژیم سلطنتی
نقش فروغی در تثبیت پادشاهی پهلوی اول تا روز تاج گذاری وی در ۱۵ خرداد ۱۳۰۵ و نیز، نقشی که وی در شهریور ۱۳۲۰ در بقای سلطنت خاندان پهلوی ایفا کرد، سبب شده است که وی را در تاریخ معاصر، یکی از اندیشهپردازان سلطنت پهلوی به شمار بیاورند. در شهریور ۱۳۲۰ و بهدنبال اشغال ایران، زمانی که نمایندگان شوروی و انگلیس خواستار تغییر حکومت به جمهوری شدند، فروغی تغییر حکومت را سبب هرج و مرج میپنداشت و بر همین اساس، تنها از گزینه جانشینی ولیعهد رضاخان یعنی محمدرضا حمایت میکرد. محمدعلی فروغی در ۲۸ آذر ۱۳۰۴، ریاست نخستین دولت را در رژیم پهلوی عهدهدار شده بود که این مأموریت وی، در ۱۵ خرداد ۱۳۰۵، با تاج گذاری رضاخان و در پی درخواست تیمورتاش از وی برای استعفا، به پایان رسید. کابینه دوم فروغی در ۲۶ شهریور ۱۳۱۲ (۱۷ سپتامبر ۱۹۳۲) تشکیل شد.
مهم ترین مأموریت فروغی، همگامی وی با علایق جدید رضاخان، یعنی تدارک سفر به ترکیه و مسئله کشف حجاب بود. فروغی که سفارت ترکیه و تلاش برای بهبود روابط پرچالش تاریخی میان ایران و ترکها را در کارنامهاش داشت، جانشین مخبرالسلطنه ای شده بود که به دلیل بیعلاقگی به تجدد، با علایق رضاخان برای کشف حجاب همگام نبود. اما واقعه مسجد گوهرشاد که در همین دوره نخستوزیری فروغی رخ داد، بار دیگر رابطه فروغی و رضاخان را تیره کرد. اعدام محمدولیخان اسدی که پدر داماد فروغی بود، باعث این ماجرا شد.
با وجود این، کنارهگیری فروغی، چه با استعفای وی صورت پذیرفته باشد چه با عزل رضاخان، در سرنوشت پهلوی اول بسیار تأثیرگذار بود؛ چرا که پس از عزل فروغی، رضاخان سیاست خارجی را با همه پیچیدگیها و ظرایف آن به دست گرفت و با ساده انگاشتن جنگ جهانی و زدوبندهای پیچیده روابط و تعاملات بینالمللی میان قدرتهای بزرگ درگیر جنگ و امید به پیروزی هیتلر، بهانههای لازم را به انگلیس و شوروی داد تا با تصرف ایران، مقدمات خروج مفتضحانه وی را از کشور فراهم کنند.
مأموریت سرنوشتساز
با شنیدن صدای پای متفقین در حومه تهران، رضاخان دست به دامان مجید آهی و علی سهیلی، برای پذیرفتن نخستوزیری و معامله با اشغالگران شد. پهلوی اول شاید به سادگی میپنداشت چون آهی زبان روسی میداند یا سهیلی علاوه بر آشنایی با زبان روسی، همسر روس هم دارد، میتوانند روابط وی و شوروی را به نفع او اصلاح کنند. اما آن دو خود را مرد این کار ندانستند و مشترکاً فروغی کارکشته خانهنشین بیمار را که در نزدیکی شاه سکونت داشت ،پیشنهاد دادند و رضاخان نیز، پیشنهاد را به شرطی که آن دو در کابینه وی حضور داشته باشند، پذیرفت! کار فروغی برای ادامه حکومت رضاخان، غیرممکن اما برای بر تخت نشاندن ولیعهد دشوار بود. سرریدر بولارد وزیرخارجه انگلیس، در مخالفت با ادامه زمامداری خاندان پهلوی، به دلیل گرایش آشکارشان به آلمان هیتلری، مصمم بود و حتی در یکی از دیدارهایش با فروغی، به او پیشنهاد کرد که خودش ریاست جمهوری را بپذیرد؛ اما وی قبول نکرد.
حتی سخن از بازگشت قاجار و جانشینی یکی از نوادگان احمدشاه نیز مطرح شده بود که نگرانی شدید رضاخان را در پی داشت. انگلیسیها به محمدرضای ولیعهد نیز اطمینان نداشتند و از طریق خبرچینهای دربار، متوجه شده بودند که وی تمایلات آلمانی دارد. رضاخان نخست به جانشینی محمدرضا متمایل نبود و در پی آن بود که با توان فروغی و اعتمادی که معتقد بود انگلیسیها به وی دارند، دست به معامله با قدرتها بزند و خودش را حفظ کند؛ اما فروغی به او فهماند شاید بتواند ولیعهد را بر جای وی بنشاند، ولی امیدی به بقای سلطنت رضاخان نیست.
محمد رضا پهلوی نیز، بر این ادعا مهر تأیید میزند و همیشه سلطنت خود را مدیون فروغی میداند. وی بعدها به مسعود فروغی، فرزند ذکاءالملک، گفته بود «آن چه من دارم از پدر شماست… پدرم تمایل زیادی به سلطنت من نداشت. در آن روزی که پدرم در منزل شما حضور پیدا کرده بود… مرحوم فروغی خواستههای انگلیس و روس را بیان نمود که حتی درصدد تغییر رژیم هستند، پدر شما در آن روز گفته بود که شاید موفق شوم ولیعهد را به سلطنت بنشانم و شما در مازندران استراحت فرمایید، پدرم از این پیشنهاد نه تنها خوشحال نشده بود بلکه با تَغَیُّر گفته بود مگر ولیعهد میتواند مملکت را اداره کند.»
مذاکراتی برای بقای رژیم پهلوی
مذاکرات میان فروغی و بولارد و نیز اسمیرونوف، سفیر شوروی، مذاکرات سختی بود. به خصوص وقتی نماینده شوروی نیز همداستان با بولارد، پیشنهاد تغییر حکومت و تبدیل آن به جمهوری را مطرح کرد. سرریدر بولارد وزیر مختار انگلیس نیز «قبول هر پیشنهادی از سوی ایران را منوط به تغییر حکومت در ایران» اعلام کرده بود. فروغی برای کاستن از تندی بولارد، از علی سهیلی که رابطه نزدیکی با ایدن، دوست انگلیسیاش داشت نیز، بهره برد. به نظر میرسد فروغی در کنار مذاکره با نمایندگان روس و انگلیس، نقش خود را در فراری دادن شاه و ایجاد نگرانی عمیق در وی، به خوبی ایفا کرده باشد.
نقش فروغی در استعفای رضاخان
در پی این ماجرا، رضاخان استعفانامهای را که از پیش توسط فروغی نوشته شده بود، به سرعت امضا کرد: «نظر به این که من قوای خود را در این چندسال مصروف امور کشور کرده و ناتوان شدهام، حس میکنم که اینک وقت آن رسیده است که یک قوه و بنیه جوانتری به کارهای کشور که مراقبت دایم لازم دارد، بپردازد و اسباب سعادت و رفاه ملت را فراهم آورد، بنابراین، امور سلطنت را به ولیعهد و جانشین خود تفویض کردم و از کار کناره گیری نمودم».
نکتهای که نقش فروغی را با اهمیتتر جلوه میدهد یا در تاریخ معاصر برجسته شده، ماجرای استعفای سریع رضاخان و سوگند زودهنگام ولیعهد در مجلس است. سفارتخانههای سه کشور، براساس آخرین مذاکره صورت گرفته، هنوز نظر نهایی دولتهای متبوع خود را درباره جانشینی ولیعهد که تلویحاً درباره آن با فروغی همنظر شده بودند، به ایران اعلام نکرده بودند؛ اما فروغی با استفاده از شتاب و بیم رضاخان از افتادن به چنگ متفقین و بهخصوص ارتش سرخ شوروی، در یک حرکت شتابزده، متن استعفانامه را به امضای رضاخان رساند و محمدرضا را برای ادای سوگند در مجلس آماده کرد.
فروغی و سهیلی تأکید داشتند قسم خوردن ولیعهد به عنوان شاه جدید ایران، بیش از ۲۴ ساعت به تأخیر نیفتد. فروغی با وجود اذعان به خفقان حاکم و عدول رضاخان از بایستههای سلطنت مشروطه، تغییر حکومت را باعث بروز هرج و مرج می دانست و سلطنت مشروطه را، آن هم با وجود خاندان پهلوی، تنها ضامن استقلال آن روزگار ایران میدانست!