روزنامه شهروند – بهناز مقدسی: «حسین شمس» را باید پدر فوتسال ایران بدانیم. او سرمربی پرافتخاری است که در طول دوران سرمربیگریاش تیمملی فوتسال ۵ بار قهرمان آسیا و یک بار قهرمان جام کنفدراسیونها شد. با همه اینها اما دنیای بیرحم ورزش، او را به دلیل سیاستهایی که هیچوقت آن زمان بهطور کامل مشخص نشد، از خود راند. حالا اما بعد از گذشت ٨سال او همچنان مثل یک پدر دلسوز نگران بازیکنانش است. همان فوتسالیستهایی که بارها و بارها در کنارش پرچم کشور را بهعنوان قهرمان بالا بردند، اما همه افتخارات و زحمتهایشان قربانی برادر بزرگتری به نام «فوتبال» شده است.
همین هم شد که حسین شمس سالهاست برخلاف علاقهاش به این حرفه قید فوتسال را زده و تنها نخ ارتباطیاش با عالم ورزش شرکت در دورههای مربیگری و آنالیزاست. او که مدرس رسمی کنفدراسیون فوتبال آسیاست به تازگی کسبوکار تازهای به راه انداخته و واردات گوشت از برزیل را جایگزین سرمربیگری فوتسال کرده است. با او درباره دوران حضورش تا ماجرای رفتنش از تیمملی و دوران سرمربیگری و تکنیکهای روانی که باعث شد تیمش آن همه سال بدرخشد، گفتوگو کردم که در ادامه میخوانید.
شما یکی از پرافتخارترین سرمربیهای تیمملی فوتسال ایران بودید. چرا دیگر در میدان نیستید؟
سوالتان یک مقدار درددل آدم را باز میکند، راستش به من کار نمیدهند! تقریبا ممنوع الفعالیتم.
به چه دلیل؟
چون واقعیتها را عنوان میکردم و به دنبال گرفتن حق بچههای فوتسالیست بودم و هستم.
با گذشت حدود ٨سال هنوز هم خیلیها دلیل جداییتان از تیمملی را نمیدانند. «حسین شمس» به خاطر دفاع از حق و حقوق فوتسالیستها از تیمملی کنار گذاشته شد؟
آن زمان (سال٢٠١٠) تیمملی فوتسال قهرمان آسیا شد. ما با یک نتیجه عجیبوغریب موفق شدیم در نیمه نهایی ژاپن را ٧ بر صفر ببریم و در فینال هم ازبکستان را ٨ بر ٣ شکست دادیم. بعد از اینکه برگشتیم به خاطر ٧میلیون تومان پاداش بچهها که پرداخت نمیشد، مجبور شدم با ریاست وقت سازمان آقای دکتر سعیدلو و کفاشیان جروبحث کنم. آنها هم از قدرتشان استفاده کردند و ضمن اینکه پاداش بچهها پرداخت نشد، من را هم کنار گذاشتند تا دیگر سروصدایی نباشد.
فوتسال یکی از ورزشهایی است که افتخارات زیادی برای کشور کسب میکند. شما که پیشکسوت این ورزش هستید، دلیل این ناملایمات با فوتسال را چه میدانید؟تبعیض بین فوتبال و فوتسال حتی به رسانهها هم سرایت کرده. منظورم این است که خبرها و حاشیههای فوتسالیستها هیچوقت به اندازه فوتبالیستها هیاهو ندارد و چندان خبری از اوضاع بازیکنان قدیمی نیست. شما که هنوز با بچههای تیمملی در ارتباط هستید، اوضاعشان چطور است؟
من هر شب ۵، ۶ تماس تلفنی از بچههایی که حرفهای بازی میکردند دارم و شبی نیست که نگویند فلان بدهی را داریم یا همسرم سرطان دارد، پول دوا و درمانش را نداریم! (بغض میکند) خیلیهای دیگر هم در ٢، ٣ ماه اخیر برای حقوق ماهیانه هزار دلار، از کشور خارج شدند! فوتسال آنقدر ذلیل شده و پول در آن نیست که مجبور شدند به لبنان، تاجیکستان، قرقیزستان، اندونزی، فیلیپین و چین بروند و در تیمهای آنجا بازی کنند. فکر میکنم الان حدود ۵٠، ۶٠ نفر از فوتسالیستها از کشور خارج شدهاند و این فاجعه است!
از فوتسالیستهای تیمملی چه کسانی رفتند؟
مصطفی نظری که سال ٢٠١٠ بهترین دروازهبان جهان شد، به اندونزی رفته است. مرتضی عظیمایی و حمید طاهری به لبنان رفتهاند. عارف بلوکی در قرقیزستان بازی میکند. ظهیر کامیاب و یک تعداد دیگر به تاجیکستان رفتهاند. اصغر حسنزاده بهترین بازیکن آسیا، فرهاد توکلی، قدرت بهادری و احمد اسماعیلپور هم که به چین رفتهاند، البته چین به خاطر پرداختیهای خوبی که دارد، بازیکنهای ستاره ما را جذب کرده، ولی بقیه بچهها که به کشورهای دیگر رفتهاند، فقط مجبور بودهاند!
ظاهرا بالا رفتن قیمت دلار فوتسال را هم تحتتاثیر قرار داده است.
بله، فوتسالیست در ایران ارزان است. تیمهای خارجی اگر بخواهند از کشورهای دیگر بازیکن بگیرند، باید ماهی ١٠، ١٢هزار دلار به او بدهند، اما وقتی دیدهاند دلار در ایران اینقدر بالا رفته، به فوتسالیست ایرانی پیشنهاد میدهند با ماهی هزار دلار برود برایشان بازی کند. بچهها هم که میبینند در مملکت خودشان پول نیست و این رقم به پول ایران ماهی ١٠میلیون میشود، قرارداد میبندند، درحالیکه هزار دلار برای زندگی کردن در یک کشور خارجی پولی نیست!
مبلغ قراردادهای تیمهای باشگاهی فوتسال در داخل ایران چقدر است؟
اینجا همه راههای درآمدزایی برای فوتسالیستها بسته است و فقط دو تیم هستند که پول میدهند، البته ارقام قرارداد هم ١٠میلیون تومان (یعنی کمتر از یکمیلیون تومان در ماه) است و حتی گاهی همین مبلغ هم بهطور کامل پرداخت نمیشود. این یعنی فاجعه! و متاسفانه فوتسال در چنین شرایطی گیر کرده است. یک فوتسالیستی که مشهور است و مردم او را میشناسند، میتواند برود در اسنپ کار کند؟! اینها هنرشان در پایشان است.
چه راهی برای درستشدن وضع فوتسال وجود دارد؟
من معتقدم فوتسال باید از فوتبال جدا شود و از زیر نظر فدراسیون بیرون بیاید، یعنی مستقل شود؛ خودش برای خودش هزینه و درآمد کسب کند. مثلا در برزیل خودشان کنفدراسیون فوتسال دارند و از فوتبال جداست، برای همین اسپانسر دارند و همه فوتسالیستهایشان هم در رفاه هستند.
شباهت فوتسال با واردات گوشت برزیلی
چطور از سرمربیگری فوتسال رسیدید به واردات گوشت برزیلی؟
راستش من بعد از تیمملی مدتی هنوز در ورزش فوتبال و فوتسال ایران بودم؛ مثلا در زمان سردار رویانیان بهعنوان مدیر فنی پرسپولیس کار کردم ولی امسال تصمیم گرفتم دنبال فوتسال نباشم و سراغ یک کار دیگر بروم؛ برای همین امسال یکی از دوستان نزدیکم که در کار واردات گوشت برزیلی بود از من دعوت کرد و من هم قبول کردم.
فرآیند واردات گوشت از برزیل به چه صورتی است؟
اگر یک نهادی از ما درخواست کند که برای ما گوشت دو یا سه کیلویی با برند خودمان بستهبندی کنید، ما در همان برزیل کار بستهبندیاش را انجام میدهیم و بعد از منجمدشدن به ایران میفرستیم. در کل ما زیر نظر وزارت جهاد کار میکنیم و تولیدمان را در اختیار آنها قرار میدهیم و این وزارت توسط جاهایی که دارد، آنها را برای فروش عرضه میکند.
چطور به ایران میآیند؟
با کشتی؛ تقریبا یک ماه طول میکشد.
در چند وقت اخیر به خاطر گرانشدن گوشت، مصرف گوشت برزیلی هم بین مردم جا افتاده است اما هنوز هم خیلیها به این گوشت حس خوبی ندارند. شما که جزو واردکنندههای این گوشت هستید، به نظرتان چقدر طرفدار دارد؟
ببینید! سالیانه ١٠٠هزار تن گوشت برزیلی وارد ایران میشود. قبل از این گرانیهای اخیر این گوشت فقط در سبد رستورانها بود ولی الان که گوشت گوسفندی به کیلویی ٧١هزار تومان رسیده است، گوشت برزیلی با قیمت کیلویی ٢۶ تا ٣٠هزار تومان عرضه میشود؛ بنابراین طبیعتا وارد سبد خانوارها هم شده است. من پیشبینی میکنم در سال ٩٨، ١٠٠هزار تن در سال قطعا به دو برابر افزایش پیدا خواهد کرد.
سال گذشته قیمتش چقدر بود؟
اوایل که خیلی ارزان بود حتی کیلویی ۵،۶هزارتومان قیمت داشت اما کمکم به ارزش غذاییاش پی بردند و رستورانها هجوم آوردند و بازارش داغتر شد؛ سال گذشته کیلویی ٢٠ تا ٢٢هزار تومان بود.
بنابراین الان با یک رشد تقریبا ٢٠درصدی مواجه شده است؛ شما با ارز دولتی این گوشت را وارد میکنید؟
بله! ارز دولتی است و دولت بشدت حمایت میکند.
خودتان و خانوادهتان از گوشت برزیلی استفاده میکنید؟
بله! ما هم اکثرا از مغز ران گوساله برزیلی برای تهیه غذاهایمان استفاده میکنیم.
از نظر ارزش غذایی گوشت باکیفیتی است؟
بله! بسیار سالم است و ارزش غذایی بالایی دارد. برزیل یک منطقه سرسبز است و چون فقط گوساله نر جوان را کشتار میکنند، گوشتش بسیار مرغوب است. ضمن اینکه ما در آنجا یک ناظر شرعی و یک پزشک بهداشت داریم که روی گوشتها نظارت میکنند و سلامت گوشت تأیید شده است.
شما یک زمانی بهعنوان سرمربی تیمملی فوتسال برای مسابقات به برزیل سفر میکردید اما الان از میدان ورزش رفتهاید و از این کشور گوشت وارد میکنید. این وجه شباهت و تمایزهای کارتان جالب است؛ الان خودتان هم برای این کار به برزیل میروید؟
بله! شاید جالب باشد. همانطور که گفتید من به خاطر فوتسال خیلی به برزیل رفته بودم. بیشتر از شاید ٢٠ سفر و در اکثر شهرهایش هم با تیمملی رفتهایم و بازی داشتهایم. شانسی که ما داشتیم این بود که فدراسیونهای وقت مثل آقای صفایی فراهانی و کیومرث هاشمی بشدت از بازیهای تیم در کشورهای خارجی حمایت میکردند.
پیشنهاد سرمربیگری در کشورهای دیگر را ندارید؟ مثلا خود برزیل که حالا کسبوکارتان هم در این کشور است.
برزیل که نه! (میخندد) ولی در حال حاضر دو پیشنهاد دارم که یکی از آنها از تیمهای کشوری در جنوب شرقی آسیا است و یکی دیگر هم که یکی از کشورهای حاشیه خلیجفارس است که در حال مذاکره با آن هستم.
اسم کشورها و تیمها را نمیگویید؟
اجازه دهید اسمشان را نگویم. تا یکی، دو هفته آینده اگر مذاکراتم بر سر قیمت به نتیجه برسد، اعلام خواهم کرد؛ چون الان اگر بگویم رندان میروند و جلویش را میگیرند!
با اعداد و رقمهایی که گفتید در فوتسال وجود دارد، قطعا بیزینس جدیدتان یعنی واردات گوشت برزیلی قابل مقایسه با این ورزش هم نیست؛ اما خودتان بگویید الان از کسبوکارتان راضی هستید؟
بله! درآمد خوبی برای من دارد؛ چون هم در سود شریک هستم و هم مبلغی را ماهیانه دریافت میکنم؛ رقم چشمگیری است.
اگر فوتسال از فدراسیون فوتبال جدا شود، حاضر هستید دوباره بهعنوان سرمربی به تیمملی برگردید؟
اگر چیزی که باب میلم است و تشکیلاتش درست شود، برمیگردم؛ در غیر این صورت هرگز برنخواهم گشت.
فکر کردم مافیا من را با تیر زده است
آقای شمس برویم سراغ مرور خاطراتتان در زمان سرمربیگری تیمملی. یکی از ستارههای فوتسال بدونشک وحید شمسایی است. شما او را به تیمملی دعوت کرده بودید؟
بله، سال ٢٠٠٠هزار من او را به تیمملی دعوت کردم.
قبل از تیمملی هم بازیکن معروفی بود؟
فوتسال یک بازیکنی دارد بهعنوان رأس که جلو بازی میکند. من دنبال چنین بازیکنی میگشتم. یک روز رفتم بازی تیم پیمان را ببینم و دیدم یک بازیکن تپلی است که حدود ١١٠ کیلو وزن دارد، اما وقتی توپ را به او میدهند، خیلی عالی توپها را کنترل میکند. یک روز در استادیوم آزادی او را دوباره دیدم و به او گفتم برو موهایت را کوتاه کن، میخواهم دعوتت کنم تیمملی و رفت موهایش را کوتاهِ کوتاه کرد. (میخندد)
وزنش را هم کم کرد؟
بله، انگیزه دعوتشدنش به تیمملی باعث شد در عرض ٣، ۴ ماه از ١١٠ کیلو وزنش را به ٧٠ برساند.
از این بحث خارج شویم. سوالی که خیلیها دوست دارند جوابش را بدانند این است که در بازی حساس ایران با تیم ایتالیا کنار زمین پایتان گرفت؛ آن زمان خیلیها میگفتند این کارتان جنبه نمایشی داشت تا بازیکنانتان را تحتتاثیر قرار دهید. واقعا داستان چه بود؟
ما درست زمانی که با ایتالیا بازی داشتیم، روز قبلش آنها با پرتغال بازی کرده بودند. مربی پرتغال هم در هتل ما اقامت داشت و من بعد از بازیشان در هتل او را دیدم و برای اینکه از تیم ایتالیا اطلاعات کسب کنم، راجع به بازیشان پرسیدم.
او گفت خیلی خوش خیال هستی! فکر میکنی مافیا اجازه میدهد ایتالیا را ببری؟! از جوابش تعجب کردم و با خودم گفتم مافیا چه ارتباطی با فوتسال دارد! با این حال، این حرفش در ذهنم بود و وقتی فردای آن روز داشتیم با تیم ایتالیا بازی میکردیم، چند بار پیش آمد که یک گل میخوردیم و بعد سریع جبرانش میکردیم تا اینکه وقتی ٣ بر ٣ شدیم، گل چهارم را برای نخستین بار ما زدیم و جلو افتادیم. وقتی بعد از زدن گل از روی نیمکت بلند شدم تا خوشحالی کنم، یکدفعه سوزش شدیدی در پشت پایم احساس کردم! و رفتم در این فکر که مافیا من را با تیر زد. (میخندد) خلاصه اینکه درحالیکه بین تماشاچیان به دنبال مافیایی که به من شلیک کرده بود، میگشتم پزشک پایم را نگاه میکرد و گفت به خاطر پرش ناگهانی پایم دچار کشیدگی شده، بنابراین داستان این بود.
در یکی از مصاحبههایتان گفته بودید زمانی که معلم و سرمربی بودید، همیشه مسئولیتهایی مثل مبصری یا کاپیتانی را میسپردید به بچههای شلوغ که بیشتر به درس و ورزش توجه کنند. از این تکنیکها در تیمملی هم استفاده میکردید؟
شانسی که من در تیمملی داشتم همین بود که قبلش معلم بودم و این باعث شده بود که من روحیات بچهها را خیلی خوب بشناسم. راستش خاطره دارم اما چون یک مقدار احساساتی هستم، میترسم وسطش گریهام بگیرد ولی یادم است که من فینالهای یک سری از مسابقات آسیایی را وصل میکردم به یکی از بچهها؛ چون در فینال تکنیک و تاکتیک خیلی جواب نمیدهد و بیشتر مسائل منتالی و روانی است که باید در بازیکنان انگیزه ایجاد کند. سال ٢٠٠٨ بود که رضا حیدریان میخواست از تیمملی خداحافظی کند با تعریف قصه زندگیاش بین بازیکنان انگیزهشان را برای برد بالا بردم و باعث شد ۴ بر صفر تایلند را ببریم (بغض میکند).
شاید جزو معدود دفعاتی باشد که در مصاحبههایم با یک مصاحبهشوندهای روبهرو میشوم که بین کلامش بغض میکند؛ شما با ناملایمات فوتسال اینقدر احساساتی شدید یا کلا روحیهتان حساس است؟
من ذاتا آدم احساساتی هستم؛ اگر یک بچه که کنار خیابان آدامس میفروشد را هم ببینم، گریه میکنم؛ کلا روی حق و ناحقکردن بهخصوص بچههای فوتسالیست خیلی حساس هستم.