راگامگ – ترجمه از هدی بانکی: تعریف افراد از بازنده بودن متفاوت است. عدهای عقیده دارند بازنده کسی است که هیچ کار و پول و یا حتی دوستی ندارد. اما من فکر میکنم بازنده کسی است که نمیتواند به دیگران اطمینان کند و عشق بورزد و احترام بگذارد.
به نظر من اگر شما چیزی جز خواستههای خودتان در ذهن نداشته باشید یک بازندهاید. فرقی هم نمیکند در چه موقعیت اجتماعی باشید، چقدر پولدار باشید و چه کارهایی انجام دهید. اگر ویژگیهای زیر را دارید یک بازندهاید:
ثبات و استحکام ندارند
ثبات یعنی اینکه ارزشها، طرزفکرتان و آنچه که میگویید با هم در یک راستا باشند. شاید بگویید یک قاتل زنجیرهای ثبات دارد زیرا این شخص طبق پیمانی که با خود بسته، فکر میکند، حرف میزند و آدم میکُشد. اما همه میدانیم که هدف او، ارزش انسانی ندارد زیرا ارزش اساسی وجود انسان، دوست داشتن و مورد عشق واقع شدن است. مدار کوتاهی در مغز این فرد با ارزشها و افکار انسانی، قطع ارتباط کرده است.
غیبت میکنند و تهمتهای ناروا میزنند
اگر آدمی هستید که معروفید به غیبت کردن و شایعه پراکنی و حرف مفت زدن، پس یک بازندهاید، چون هیچکس به شما اعتماد نمیکند.
بدبینی مزمن دارند
درمورد کمی بدبینی که هرازگاهی سراغ همهی ما میآید صحبت نمیکنم. بدبینی مزمن خیلی فراتر از اینهاست. بدبینی همیشگی و بیرحمانهای که باعث میشود دیگران از شما فرار کنند و نتوانید زیباییهای زندگی را ببینید از شما یک بازنده میسازد. چنین بدبینی، سرکوب کننده و فلج کننده است.
دست افتادهای را نمیگیرند
فرقی نمیکند مشغول چه کاری هستید، هرگز نباید از کسی که به کمک نیاز دارد به راحتی بگذرید. اگر میتوانید ببینید کسی روی زمین افتاده و رد شوید، اگر میتوانید کودکی را که در خیابان گریه میکند نادیده بگیرید یا اگر میتوانید درخواست کسی را که از شما کمک خواسته به راحتی رد کنید، پس یک بازندهاید.
بلند همت و کوشا نیستند
به گفتهی جان دان (شاعر متافیزیکی و هجونویس انگلیسی)، هیچ انسانی جزیره نیست. آنچه برای یک روح رخ میدهد برای همهی ما اتفاق میافتد، چرا که همهی ما از گل رُس و غبارهای آسمانی تشکیل شدهایم. آدمهای بازنده با چنین طرزفکری هیچگونه بلندپروازی و سختکوشی ندارند و به نوعی خودکُشی ذهنی دست میزنند.
بدجنس و نفرانگیزند
انگار هیچکس از سر عشق و اعتماد به بازندهها احترام نمیگذارد چون فرومایه و خبیثند. اگر احترامی هم باشد از روی ترس و اجبار است که جنبهی منفی بازندهها را تقویت میکند.
خودشان را باور ندارند
بدون تردید اگر کسی نتواند اول به خودش احترام بگذارد به هیچکس دیگر هم نمیتواند احترام بگذارد. اگر شما نتوانید خودتان را به عنوان یک انسان باور داشته باشید چگونه میتوانید از دیگران حمایت کنید و آنها را تحسین و تکریم کنید؟
زود دست از تلاش میکشند
منظور، دویدن روی تردمیل نیست! بلکه هدف من، دنبال کردن آرزوها و به اتمام رساندن کاری است که شروع کردهاید و داشتن بلند همتی و ایمان به ارزشهای درونیست، حتی اگر به معنی جان سپُردن برای اهدافتان باشد.
ذهنشان بسته است
فهم و ادراک ما به سه قسمت تقسیم میشود: چیزی که میدانیم، چیزی که میدانیم نمیدانیم، و چیزی که نمیدانیم نمیدانیم. اگر ذهن کسی بسته و محدود باشد، سومی را فراموش میکند و چیزهایی همیشه کشف نشده باقی میماند. اگر قبول نداشته باشید که همه چیز را نمیدانید، زندگیتان همیشه تاریک و گنگ خواهد ماند، شما یک بازندهاید!
هیچ مسئولیتی نمیپذیرند
از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن و دیگران را سرزنش کردن فقط حل مسئله را به تاخیز میاندازد و مشکل را پیچیدهتر میکند. اگر یک بازنده باشید هرگز مسئولیت قبول نخواهید کرد و آن کسی نیستید که حداقل دنیای خودش را بخواهد تغییر بدهد. بازندهها دقیقا این شکلیاند!
اگر در زندگیتان خود محور و خودپرستید و توجهی به دیگران ندارید یک بازندهاید. بازنده بودن ربطی به کارهای شگفت انگیزی که میتوانید برای خودتان انجام دهید ندارد، بلکه اگر نتوانید از کسی حمایت کنید و دستش را بگیرید بازندهاید. لازم نیست پول زیادی به نیازمندان ببخشید، بلکه با گوش دادن به درد دل یک دوست، با استفاده از مهارتتان برای کمک به یک ناتوان یا با یاد دادن مهارتی به درد بخور به کسی که کاری بلد نیست میتوانید از انسانها حمایت کنید.
اگر مدام ویژگیهای یک آدم بازنده را از خود بروز دهید، یک بازندهاید و فرقی نمیکند نظر خودتان چیست، آدمهای اطرافتان بالاخره این را میفهمند. پس به جای ادامهی سیکل معیوب ِ بیاعتمادی و به دردنخور بودن، خصوصیاتی که در بالا گفته شد را معکوس کنید و در مسیر برنده بودن قرار بگیرید!