خود بیمار انگاری شرایطی است که فرد دچار اضطراب و نگرانی شدید نسبت به سلامت جسمی خود است به طوری که مدام به پزشک مراجعه میکند و به دنبال تشخیص بیماری است که وجود ندارد.
ستاره | سرویس روانشناسی – هیپوکندریا یا خود بیمار انگاری، شرایطی است که فرد در آن لجوجانه باور دارد که علائم فیزیکیاش، نشانهی یک بیماری جدی هستند، اگرچه شواهد پزشکی چیزی غیر از آن را نشان میدهند. خودبیمار انگاری حداقل ۵ درصد از موضوعات مشاورههای پزشکی عمومی در ایالات متحده را تشکیل میدهد. بعضی از افراد به هیپوکندریای مزمن دچار هستند، در حالیکه در برخی دیگر این علائم بعد از شکست در عشق یا کار در آنها ظاهر میشود. طلاق، بیکاری، شکست، جدایی و سایر رویدادهای سخت زندگی میتوانند محرک این اتفاق باشند. در ادامهی این مقاله خود بیمار انگاری، از نگاهی نزدیک بررسی شده است.
خود بیمار انگاری چیست؟
دو نوع خودبیمار انگاری وجود دارد.
- نوع اول آنهایی هستند که همهی احساسات فیزیکی را بسیار بیشتر از افراد معمولی حس میکنند. آنها پایان همهی احساسات روزانه مثل سردی دستان، رودل یا پرش پلک چشم را مرگ میدانند. اینترنت به بروز این مشکل دامن میزند، چراکه باعث میشود افراد به سادگی درباره علائمشان بخوانند و تصور کنند که آنها را دارند.
- اما نوع دوم سوماتیک هستند، آنها علائم واقعی دارند – که فروید آن را «هیستری تبدیل» مینامد. درگیریهای روانی به تجربیات بدنی تبدیل میشود که میتواند از تپش قلب تا فلج اندام متغیر باشد.
خودبیمارانگارها، زمانی که پزشک تلاش میکند تا روندهای غیرضروری را کاهش دهد، آزمایشهای بیشتری را درخواست میکنند. آنها به پزشکان مختلف مراجعه میکنند که این مدیریت مسئله را دشوار میسازد. هزینههای درمان خودبیمارانگاران ممکن است ۱۰ برابر بیشتر از میانگین هزینههای پزشکی عموم مردم باشد. افراد مبتلا به خود بیمار انگاری، سالانه حدود یک میلیارد دلار بابت انجام آزمایشات پزشکی و درمانهای غیرضروری هزینه میکنند.
پزشکان اغلب با افراد خودبیمارانگار دچار مشکل میشوند، چرا که این بیماران در تقاضای خود برای درمان، بسیار لجوج و مصر هستند. اما پزشکان نمیتوانند علت پزشکی برای این علائم پیدا کنند. آنها نه تنها با مراجعه به پزشک اطمینان پیدا میکنند، بلکه همچنین به خاطر اینکه پزشک در یافتن ریشه مشکلات آنها ناتوان است، عصبانی میشوند و اغلب پزشکان را به بی کفایتی متهم میکنند.
آلبراریسین استدلال میکند که افراد مبتلا به خود بیمار انگاری، به دنبال درمان برای بیماریشان نیستند، بلکه به دنبال شاهدی برای رنجی که میکشند هستند. آنها گویی به دنبال مادری مهربان هستند که نگران علائم بیماری کودکش است. خودبیمارانگاران ناامیدانه، از دکتری به دکتر دیگر میروند و به دنبال یک قادر مطلق و حرفهای هستند تا شاید بی کفایتیهای پزشکان قبلی را جبران کند. اما ناامیدی اجتناب ناپذیر است و درنهایت پزشک از تشخیص بیماری ناتوان است؛ چرا که بیماری وجود ندارد. نتیجه این مراجعات تنها خشم و انتقاد بیمار از پزشک بی کفایت است و این منجر به فاصلهی بیشتری میان پزشک و بیمار میشود. اغلب نارضایتی دائمی بیماران، همسر، دوستان و خویشاوندان را نیز از آنها دور میکند و این به نارضایتی بیشتر میانجامد.
پزشکان اغلب سعی میکنند فرد مبتلا به هیپوکندریا را به روانشناس ارجاع دهند، اما با مقاومت بیمار مواجه میشوند که ادعا میکند دچار مشکل روانی نیست.
دو مورد وجود دارد که پزشکان و روان درمانگران باید برای به حداکثر رساندن شانس کمک به این بیماران درک کنند.
- اول اینکه بیمار بودن ممکن است بخش مهمی از هویت فرد خودبیمارانگار باشد؛ بنابراین برای او، رها کردن حس بیمار بودن شبیه به تجربه از دست دادن هویت خود است.
- دوم، خودبیمارانگار به یک شاهد و تصدیق گر درمورد درد و اضطرابی که تحمل میکند، نیاز دارد. نیاز او به تایید حقیقی است. شما باید به او نشان دهید که او را باور دارید و دردش را میفهمید و میدانید چقدر ترسیده است، اما علت اینها فیزیکی نیست.
علائم خودبیمار انگاری
اغلب نشانهی فیزیکی مشاهده نمیشود و ناراحتیها ناشی از دردهای جسمانی نیست بلکه بیشتر اضطراب آنها از مشاهده برخی علائم است. نگرانی نسبت به بیماری ممکن است آنقدر شدید باشد که به هویت اصلی فرد و تصویرش از خود تبدیل شود. بیماری موضوع اصلی مکالمات آنهاست و هر شرایط استرس زا این بیماری را فعال و شدید میکند.
علت خودبیمارانگاری
علل خود بیمار انگاری همچنان ناشناخته هستند. عموما تصور میشود که این یک شرایط روانی مزمن است که در اوایل میانسالی و اواسط بزرگسالی رخ میدهد. استرسهای عمیق در زندگی ممکن است در برخی موارد تشدید کننده علائم این بیماری باشند. همچنین سابقه سوء استفاده در دوران کودکی یا بیماری جدی در کودکی ممکن است عامل خطری برای ایجاد خود بیمار انگاری در سنین بالا باشد.
این اختلال در مردان و زنان به طور مساوی نمود پیدا میکند و تقریبا ۱.۳ تا ۱۰ درصد جمعیت به آن مبتلا هستند.
درمان خود بیمارانگاری
داروهای اعصاب میتوانند به درمان افسردگی و علائم اضطراب در این افراد کمک کند. روان درمانی نیز روشی موثر در درمان است و به این افراد کمک میکند که محرکها را تشخیص دهند و مهارتهای مقابلهای را برای مدیریت اضطراب خود یادبگیرند.
نظر شما چیست؟ آیا تا به حال تجربه ای با فرد خودبیمارانگار داشتهاید؟ خودتان چقدر درگیر اضطراب در مورد ابتلا به بیماریهای مختلف هستید؟ سوالات، نظرات و تجربیات خود را با ما در میان بگذارید.